معرفی و دانلود کتاب صوتی تمام آنچه هرگز به تو نگفتم

معرفی کتاب صوتی تمام آنچه هرگز به تو نگفتم

کتاب صوتی تمام آنچه هرگز به تو نگفتم شاهکار سلست اینگ، به روایت زندگی تلخ و غمگین دختر نوجوانی می‌پردازد که یک هفته پس از تولد 16 سالگی‌اش خودکشی می‌کند و پس از مرگش حقایق بسیاری برای خانواده‌اش فاش می‌شود.

درباره‌ی کتاب صوتی تمام آنچه هرگز به تو نگفتم:

کتاب صوتی تمام آنچه هرگز به تو نگفتم (Everything I never told you) در سال 2014 به عنوان کتاب شماره یک و بهترین رمان سال 2014 در سایت آمازون انتخاب شد و در دسته‌ی صد کتاب برجسته‌ی سایت گودریدز قرار گرفت.

سلست اینگ (Celeste Ng)، نویسنده‌ی مطرح و محبوب چینی - آمریکایی این اثر را در مدت 6 سال به نگارش درآورده است و مضمون اصلی آن درباره‌ی چالش‌هایی است که پیش ‌روی انسان‌ها در طول زندگی قرار می‌گیرد.

در روایت تودرتوی این کتاب صوتی اسراری وجود دارد که نمی‌توان از کنار آن‌ها به‌ سادگی رد شد. کتاب با این جمله‌ی هیجان‌انگیز و جذاب شروع می‌شود: «لیدیا مرده؛ اما هنوز هیچ‌کس نمی‌داند». سلست اینگ، با بیان این جمله در شروع رمان، در همان نخست، هم اوج حیرت مخاطب را هدف قرار می‌گیرد و هم هستی و چیستی این قصه‌ی خوفناک را بر عهده همین یک جمله می‌گذارد.

کل داستان این رمان بر محور خانه و خانواده سپری می‌شود و معضلات و مشکلات خانواده‌های چندملیتی را یکی از سوژه‌های خود قرار می‌دهد و به تفاوت‌های نژادها در چند دهه‌ی اخیر می‌پردازد. پس از خودکشی لیدیا دختر 16 ساله، دیگر اعضای خانواده از وضعیت وخیم دخترشان قبل از مرگ آگاه می‌شوند. در صورتی که در هنگام زنده بودن او چیزی نمی‌دانستند. اینکه برخلاف تصورشان، لیدیا هیچ دوست و همدمی نداشته است؛ پس از مرگ رابطه‌ی اعضای خانواده تحت فشار قرار می‌گیرد و تفاوت‌های فرهنگی و نژادی به سرعت آشکار می‌شود و درگیری‌های بسیاری را به وجود می‌آورد.

خلاصه‌ی کتاب صوتی تمام آنچه هرگز به تو نگفتم:

لیدیا، از فرزندان خانواده‌ی چینی - آمریکایی به نام لی است که به طور ناگهانی ناپدید می‌شود. پس از چند روز جسد او در دریاچه‌ی شهر پیدا می‌شود. پدر و مادر او از این اتفاق وحشت می‌کنند و وارد بحرانی عاطفی می‌شوند. پس از تحقیقات بسیار، پلیس اعلام می‌کند که لیدیا خودکشی کرده است. پدر و مادر لیدیا این موضوع را قبول نمی‌کنند، چون فکر می‌کردند که دخترشان در مدرسه و در بین دوستانش بسیار محبوب و دوست‌داشتنی بوده، اما در واقعیت او دختری گوشه‌گیر بود که هیچ دوستی نداشت و نمراتش اخیرا به شدت کاهش پیدا کرده بود.

مرگ لیدیا رویداد وحشتناکی بود که هیچ‌کدام از اعضای خانواده لی آن را باور نمی‌کردند و این موضوع که چرا به شناخت کاملی درباره‌ی لیدیا نرسیدند، آن‌ها را عذاب می‌داد. مادرش دوست داشت که لیدیا دکتر شود و پدرش نیز آینده‌ای بسیار خوبی برایش پیش‌بینی می‌کرد، اما خودکشی او که درست یک هفته بعد از تولد 16 سالگی‌اش رخ داد، موجب شد تا پدر و مادر لیدیا نگاهی به زندگی و گذشته‌ی خود از دوران تحصیل‌شان تا به امروز بیاندازند.

افتخارات و جوایز کتاب صوتی تمام آنچه هرگز به تو نگفتم:

- جزء پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز
- برنده‌ی جایزه الکس
- برنده‌ی جایزه APALA
- برنده‌ی جایزه‌ی کتاب ماساچوست در سال 2015
- برنده‌ی جایزه‌ی «انجمن کتابداران آسیا - اقیانوس آرام» برای ادبیات داستانی ویژه‌ی بزرگسال
- برنده‌ی جایزه‌ی کتاب باشگاه مدیچی
- برنده‌ی جایزه نخستین رمان‌نویس VCU/Cabell
- بهترین کتاب سال توسط روزنامه‌های برجسته‌ای مانند «هافینگتون پست» و وبسایت «آمازون»

سلست اینگ را بیشتر بشناسیم:

سلست اینگ نویسنده‌ای محبوب و مطرح است که در پیتسبورگ پنسیلوانیا و اوهایو بزرگ شده و در دانشگاه هاروارد به تحصیل پرداخته، او مدرک MFA خود را از دانشگاه میشیگان اخذ نموده است. «اینگ» در حال حاضر همراه با همسر و پسرش در ماساچوست ساکن است.

کتاب «همه‌جا آتش‌های خرد» دومین رمان اوست که جایزه بهترین رمان سایت گودریدز را دریافت کرد، هم‌چنین این اثر به عنوان بهترین رمان آمازون و از پرفروش‌ترین‌ کتاب‌های نیویورک تایمز در سال 2017 شناخته شد.

در بخشی از کتاب صوتی تمام آنچه هرگز به تو نگفتم می‌شنویم:

این ماجرا از کجا شروع شده بود؟ مطابق معمول با مادرها و پدرها. به‌خاطر مادر و پدر لیدیا، به خاطر مادر و پدرِ مادر و پدر لیدیا. چون سال‌ها قبل مادرش ناپدید شده بود و پدرش او را به خانه برگردانده بود. زیرا مادرش بیش از هر چیزی دوست داشت به چشم بیاید؛ زیرا پدرش بیش از هر چیز دوست داشت هم‌رنگ جماعت باشد. زیرا چنین چیزهایی غیرممکن بودند.
ماریلین در سال 1955، در اولین سال ورودش به دانشگاه رادکلیف در دوره‌های فیزیک مقدماتی ثبت نام کرده بود و استاد راهنمایش نگاهی به برنامهٔ دوره‌اش انداخته و مکث کرده بود.

او که مرد فربه‌ای بود کت و شلوار فاستونی پوشیده و پاپیونی قرمز زده بود و کلاه خاکستری تیره‌اش را روی میز کنارش گذاشته بود، پرسید: «چرا می‌خواهی فیزیک بخوانی؟» و ماریلین محجوبانه جواب داد که امیدوار است پزشک شود. مرد با خنده‌ای گفت: «و نه یک پرستار؟» و از میان پوشه‌ای نمرات دبیرستان ماریلین را بیرون کشید و مشغول بررسی شد.

مرد گفت: «خب، می‌بینم که توی دبیرستان نمرات خوبی از درس فیزیک گرفتی.» ماریلین بهترین دانش‌آموز کلاس‌شان بود و بالاترین نمرات را در تمامی امتحانات کسب کرده بود؛ او عاشق فیزیک بود. اما مرد نمی‌توانست این را بفهمد. در کارنامه فقط نمره الف درج شده بود. ماریلین نفسش را حبس کرد، منتظر ماند؛ از این می‌ترسید که مرد بگوید این جور رشته‌ها سخت‌اند و بهتر است در عوض رشته‌هایی مثل زبان انگلیسی یا تاریخ بخواند. او در ذهن جوابش را آماده کرده بود. ولی در عوض مرد گفت: «بسیار خب، پس چرا شیمی را امتحان نمی‌کنی- اگر فکر می‌کنی می‌توانی از پسش بربیایی.» و برگهٔ تعیین رشته‌اش را امضا کرد و به او داد؛ به همین راحتی.

فهرست مطالب کتاب صوتی