دانلود کتابهای صادق چوبک
کتابهای الکترونیکی تالیف یا ترجمه شده توسط صادق چوبک

- ۱۲ تیر ۱۲۹۵ تا ۱۳ تیر ۱۳۷۷ - ایرانی
صادق چوبک (Sadeq Chubak)، فرزند آقا محمد اسماعیل (بازرگان) و رقیه سلطان در 12 تیرماه سال 1295 ه. ش در بوشهر متولد شد. تا مقطع سوم ابتدایی در مدرسهی «سعادت» بوشهر درس خواند. در سال 1303 به بیماری مالاریا مبتلا شد و برای معالجه به شیراز نقل مکان کرد. در شیراز در مدرسههای «شفاییه»، «باقریه»، «سلطانیه» و «حیات» تحصیل کرد. نخستین مقالهی چوبک در سال 1310 در روزنامهی محلی «بیان حقیقت» منتشر شد.
محمدعلی سپانلو در کتاب «نویسندگان پیشرو ایران» مینویسد: «صادق چوبک یک رئالیست افراطی است. قویترین نویسندهی ایرانی در نقاشی دقایق و جزئیات موضوع است. واقعیت، نفس واقعیت، عریان از انگیزهها و آرمانهایش، برای او هدف است.
دربارهی سبک چوبک برخی از منتقدان اصرار دارند که آن را به «ناتورالیسم» منتسب کنند. اما راویهای بخت برگشته آثار چوبک، آنگاه که از زیر بار جبرهای جغرافیایی و تاریخی و ارثی، اندک فرصتی برای داستان گویی پیدا میکنند، آنچه میگویند، بیشتر به رئالیسم میماند، یک رئالیسم سیاه و چرک.
این متولد ماه تیر، "خیمه شببازی"اش را در خلال دوستی با خانلری و صادق هدایت و مسعود فرزاد نوشت. هزار تومان قرض کرد و اولین کتاباش را چاپ کرد. سال 1324 بود. کتاب نقدهای خوبی را به همراه داشت. چند سال بعد مجموعه داستان "انتری که لوطیاش مرده بود" را نوشت. در نگاه بسیاری چند داستان این مجموعه عقبگردی برای مرد تلخ جنوب قلمداد میشد.
در این سالها در تهران کارمند وزارت فرهنگ بود. ترجمه میکرد و مینوشت. ابراهیم گلستان از روی شاهکار او «چرا دریا طوفانی شده بود» فیلم دریا را ساخت.
در سال 1342 نوبت به رمان «تنگسیر» رسید. رمان تلخی که به همسرش قدسی خانم تقدیم شده بود. یک سال بعد مجموعهی «روز اول قبر» را که شامل 9 داستان کوتاه و یک نمایشنامه بود را نوشت و آن را به پسرش روزبه تقدیم کرد. سال 45 هم به رمان "سنگ صبور" گره خورد. رمانی که بعدها همه چوبک را بر اساس آن و در لابهلای خطوط آن به نقد میکشیدند و او را در دسته بندیهای ادبیات و لای "ایسمها" میگذاشتند.
در خلال سال 48 و 48 به آمریکا میرود و در دانشگاه یوتا استاد مهمان میشود. بیناییاش روبه تحلیل میرود دیگر نه میتواند بدون کمک همسرش بخواند و نه بنویسد.
خودش میگوید: "هنوز باور نمیکنم که نمیبینم. هرروز صبح که از خواب بلند میشوم، فکر میکنم که بیناییام را بازیافتهام. " درد غربت او را مبتلا کرد. در آن سالها فقط بزرگداشت بود و گهگاهی سخنرانی و چند ترجمه و در نهایت در یک جمعه خاکستری، 12 ژوئیهی 1988 صادق چوبک در امریکا و در سن 82 سالگی درگذشت. جسد چوبک به درخواست خودش سوزانده شد.
چوبک سیاسی نبود و در جو سیاستزده دهه سی و چهل نتوانست مخاطبان انقلابی را به داستانهایش دعوت کند. دنیای او دنیایی روسپیها و لاطها و عربدهکش و رانندههای کامیونی بود که جادههای بارانی را برای ملاقات با معشوقه و شاید فرزندشان تا صبح میرانند.
میگفتند او "غیر متعهد" است و دارد ترویج فساد میکند. اما او به قول رضا براهنی حدفاصل بین فقر و جهل را میفهمید و شاید همین رمز ماندگاری او باشد.
خودش اما میگفت: «جامعه را آنگونه که هست تصویر میکنم و بس.»
کتابهای برگزیده صادق چوبک:
خیمه شب بازی
چرا دریا طوفانی شد
انتری که لوطی اش مرده بود
روز اول قبر
چراغ آخر
عمرکشون
قفس
تنگسیر
سنگ صبور
آدمک چوبی
غراب
مهپاره