معرفی و دانلود کتاب صوتی زیر چراغ قرمز

معرفی کتاب صوتی زیر چراغ قرمز

کتاب صوتی زیر چراغ قرمز اثری از نویسنده‌ی پرآوازه و چیره‌دست معاصر ایران، صادق چوبک است. چوبک در این داستانِ کوتاه، تصویری بی‌پرده و تلخ را از زندگیِ پر از تلاطم و دشوار زنی به نام جیران، در برابر مخاطب خود قرار می‌دهد که افکارش میان نقاشیِ روی دیوار و آفاق، زنِ دیگری که هم‌سرنوشت اوست، در نوسان است.

درباره‌ی کتاب صوتی زیر چراغ قرمز

صادق چوبک (Sadeq Cubak) در کتاب صوتی زیر چراغ قرمز دست به خلق روایتی مملو از ویرانی، ناآرامی و اضمحلال زده است. جیران، زنی کم‌سن‌وسال است که به‌ناچار در شهرنو به تن‌فروشی روزگار می‌گذراند. او که تا به حال مرگی را از نزدیک مشاهده نکرده، نمی‌تواند آنچه از لحظاتِ واپسینِ زندگی فخری، زنی دیگر از همکاران خود، دیده است را فراموش کند. او با گذشت چندین ماه از حضورش در آن خانه، هنوز به شغل، شیوه‌ی زندگی و اسم جدیدش خو نگرفته و ذهنش در گیرودار مرگِ فخری، نقاشیِ روی دیوار و حرف‌های آفاق، همکار دیگرش گرفتار شده است؛ مثلثی غریب که لحظه‌ای خیال او را رها نمی‌کند. او شبانه‌روز در فکر یک زندگی جدید در جایی جدید است؛ جایی که خود حاکم بر بدن و سرنوشتش باشد و دیگر از اندوه و مرگ در آن خبری نباشد.

صادق چوبک با تبحری منحصربه‌فرد، واژه‌های کتاب صوتی زیر چراغ قرمز را دست‌چین کرده و کنار یکدیگر قرار داده است. آدمک ساکتی که روی دیوار نقاشی شده، همان سکوتی را تحویل آفاق داده که او در برابر دردودل‌ها و بدبختی‌های جیران به وی ارائه می‌دهد. آفاق نیز مانند آدمک، حرفی برای گفتن به جیرانِ جوان ندارد. او می‌داند که سرنوشتی مانند فخری (یا بهتر بگوییم همان آدمکِ ساکنِ بی‌کلامِ روی دیوار) در انتظارش است و وقتی او به فخریِ بخت‌برگشته تبدیل شود، جیران جای او را خواهد گرفت. و به همین سادگی، سلسله‌ای از پلشتی‌ها و ددمنشی‌های روزگار، همواره همراهِ طبقه‌ی محروم و بی‌پناهِ زنانی از این دست خواهد بود.

صادق چوبک نقاش ماهری است. او مانند هر ناتورالیستِ دیگری، وظیفه‌ای جز ترسیم وقایع برای خود نمی‌بیند و شاید به همین دلیل است که راه خروجی از چرخه‌ی نابودی و نیستی را برای شخصیت‌های داستانش متصور نیست. آن‌ها محکوم به سرنوشت محتوم خود هستند و راهی به رستگاری و رهایی نمی‌یابند چرا که نه درکی از این مفاهیم و معانی در ذهن دارند و نه لزومی برای انجام اقدامی عملی در دستیابی به آن‌ها می‌بینند. مانند اغلب آثار چوبک، پیرنگ برجسته و تکرارشونده‌ی کتاب صوتی زیر چراغ قرمز نیز مرگ و پوچی است.

صادق چوبک را می‌توان از پیشگامانِ داستانِ کوتاه فارسی دانست. او از جمله‌ی اولین نویسندگانی است که به سبکِ داستان‌نویسی مدرن، آثار خود را به رشته‌ی تحریر درآورده است. در هنگامه‌ای که نویسندگانی مانند صادق هدایت و بزرگ علوی به تقلید از نویسندگان روس و فرانسوی، داستان‌هایی واقع‌گرایانه (رئالیستی) را منتشر می‌کردند، چوبک به خلق آثاری طبیعت‌گرایانه (ناتورالیستی) دست می‌زد. او مانند تصویربرداری ماهر، تنها آنچه را مشاهده می‌کرد با تمام جزئیات موشکافانه و وضوحی خیره‌کننده در مقابل مخاطبان خود قرار داده است.

کتاب صوتی زیر چراغ قرمز یکی از آثار جذاب و گیرای صادق چوبک است. این کتاب صوتی به همت نوین کتاب گویا و با خوانش شهین نجف‌زاده در اختیار مخاطبان و علاقه‌مندان قرار گرفته است.

درباره‌ی مجموعه روایت آواهای سوپرانو

آثاری که تحت عنوان مجموعه‌ی روایت آواهای سوپرانو به انتشار رسیده‌اند، داستان‌های صوتیِ کوتاه و مشهوری از نویسندگانِ پرآوازه‌ی ایرانی و غیرایرانی با مرکزیت موضوعِ زنان هستند. دبیری این مجموعه بر عهده‌ی حسین مسعودی آشتیانی است و از برجسته‌ترین عناوین منتشر شده‌ی آن، می‌توان به کتاب‌های «شکارچی» اثر آنتون چخوف، «چنگال» اثر صادق هدایت و «ماده گرگ» اثر جووانی ورگا اشاره کرد.

کتاب صوتی زیر چراغ قرمز برای چه کسانی مناسب است؟

گوش سپردن به کتاب صوتی زیر چراغ قرمز را به تمام علاقه‌مندانِ داستان کوتاه و داستان‌های فارسی و همچنین طرفدارانِ قلم بی‌همتای صادق چوبک پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب صوتی زیر چراغ قرمز می‌شنویم

جیران آن سوی کرسی سرش را زیر لحاف کرده بود و به حرف‌های آفاق گوش می‌داد. بوی خاکستر و شلغم سوخته که از بوی مواد تجزیه‌شده‌ی دیگر آن زیر تندتر بود را بالا می‌کشید. چشمانِ گشاد و نمناکش را به ذرات متعدد زردرنگی که در فضای تاریک زیر کرسی می‌رقصیدند دوخته بود و مژه نمی‌زد. اما چیزی که در آن فضای تاریک از همه روشن‌تر و حقیقی‌تر بود، عکس خیالی جسد زرد و لاغر فخری بود که تازه سرد شده بود و ننه داشت چشمانش را می‌بست. این همان حالتی بود که جیران او را در دمِ آخر دیده بود و حالا مثل پرده‌ی سینما از جلوش رد می‌شد. اما حالا دیگر او سخت از مرده‌ی فخری می‌ترسید. آن علاقه‌ی سرشاری که در زندگی به او داشت، حالا به کلی متلاشی شده بود و یک محبت ترسناک جایش را گرفته بود و همین محبت بود که او را می‌گریاند.

وقتی که فخری تمام کرد، خانم سردسته و خانم رئیس و سایر شاگردها توی اتاق او جمع بودند اما شوکت و جیران هر دوتاشون مهمان داشتند. حتی نمی‌دانستند که حال فخری تا آن اندازه خراب است. خیال می‌کردند مثل همیشه است. آفاق هم به میل خودش به اتاق او نرفته بود. جیران زودتر از شوکت خبردار شد و وقتی که وارد اتاق شد، دید ننه انگشتش را گذاشته گوشه‌ی لب فخری و آب تربت حلقش می‌ریزد. صورت فخری متشنج بود و کف سفیدی از گوشه‌های لبش بیرون زده بود. تمام خطوط صورتش باز و بسته می‌شد. وقتی که چانه می‌انداخت، شاگردها همه گریه می‌کردند.

فهرست مطالب کتاب صوتی