نقد، بررسی و نظرات رمان طلسم شده - روشنک قاسمی
4
1837 رای
مرتبسازی: جدیدترین
Mohadese Aliakbari
۱۴۰۳/۲/۱
00
اصلا توصیه نمیکنم
واقعا وقتم را الکی صرف خواندنش کردم. کتاب، از قصههای پریان هم غیر واقعی تر و دور از زندگی واقعی بود.
توی این کتاب خوانواده هیچ نقشی نداشت. بعد آخر داستان میاد میگه یک سروش وغزل دیگه..... 😐
خب این الان یعنی چی؟؟
روشنک قاسمی عزیز اینهمه وقت گذاشتی این کتاب را نوشتی و واقعا کاری کردی که سخت است، نویسندگی کار هر کسی نیست. اما داستان نه پیام مثبتی داره نه مظنونی داره و نه اثری از زندگی واقعی در آن هست.
من این کتاب را پیشنهاد نمیکنم وقت تلف کرده.
توی این کتاب خوانواده هیچ نقشی نداشت. بعد آخر داستان میاد میگه یک سروش وغزل دیگه..... 😐
خب این الان یعنی چی؟؟
روشنک قاسمی عزیز اینهمه وقت گذاشتی این کتاب را نوشتی و واقعا کاری کردی که سخت است، نویسندگی کار هر کسی نیست. اما داستان نه پیام مثبتی داره نه مظنونی داره و نه اثری از زندگی واقعی در آن هست.
من این کتاب را پیشنهاد نمیکنم وقت تلف کرده.
عالی بود. اما واقعا اون جوری که دوست داشتم، (مثل تصور نگین) تموم نشد.
کاش با شادی تموم میشد و اینقدر ذهنم رو درگیر خودش نمیکرد.
واقعا بعد از فهمیدن مرگ سروش در داستان، باورش برام خیلی سخت بود تا اینکه با واقعیت داستان رو به رو شدم. در کل خیلی خیلی رمان عالی بود. فقط نفهمیدم این سینا آخر با کی ازدواج کرد؟
کاش با شادی تموم میشد و اینقدر ذهنم رو درگیر خودش نمیکرد.
واقعا بعد از فهمیدن مرگ سروش در داستان، باورش برام خیلی سخت بود تا اینکه با واقعیت داستان رو به رو شدم. در کل خیلی خیلی رمان عالی بود. فقط نفهمیدم این سینا آخر با کی ازدواج کرد؟
بهترین رمانی بود که خوندم
ولی شخصیت نگین اصلا لازم نبود
ولی در کل خیلی واسه اونایی که رمانهای غمگین و احساسی دوست دارند میتونه جذاب باشه آخرش خیلی غمگین تموم شد که من واقعا حالم بد شد
خیلی از رمانها آخرش خوب تموم میشن ولی این نه...
و درسی که این رمان داشت این بود آدم به هیچکس نمیتونه اعتماد کنه حتی نزدیکترین رفیقش...!
ولی شخصیت نگین اصلا لازم نبود
ولی در کل خیلی واسه اونایی که رمانهای غمگین و احساسی دوست دارند میتونه جذاب باشه آخرش خیلی غمگین تموم شد که من واقعا حالم بد شد
خیلی از رمانها آخرش خوب تموم میشن ولی این نه...
و درسی که این رمان داشت این بود آدم به هیچکس نمیتونه اعتماد کنه حتی نزدیکترین رفیقش...!
خیلی رمان قشنگیه، رمان قشنگ طلسم شده رمانی عاشقانه و جذاب بود. البته املای متن یخورده اشتباه داشت ولی مهم نیست و تاثیری در ارزش اثر نداشت. پایان کتاب خیلی غم انگیزه اما قشنگ بود. قلم نویسنده خوب بود و خواننده رو کامل جذب کتاب میکرد. آدمای حسود مثل یاسمن چقدر زیادن و چقدر ما از دستشون عذاب میکشیم. کسی که دوست نداره زندگی دیگران از زندگی خودش بهتر باشه، یعنی در واقع حسوده باید تلاش کنه تا زندگی خودش بهتر از دیگران بشه اما مشکل اینجاست که آدمای حسود هیچ وقت تلاش نمیکنن و فقط بلدن حسادت کنن. درست مثل یاسمن که با حسادتش کار دست دوستش داد. این کتاب رو حتما پیشنهاد میکنم. ممنون از کتابراه بابت کتاب خوبتون
کتاب طلسم شده همون طور که از اسمش پیداست، خوانندگان رو طلسم میکنه و این به خاطر ذهن و قلم قوی نویسنده است. موضوع کتاب که در مورد سرنوشت چند تا جوون بود رو دوست داشتم و حتی در بعضی از مواقع با شخصیتهای داستان همزاد پنداری کردم. نحوهی نگارش داستان به صورت معمایی و بیان جزئیات رو دوست داشتم چون باعث میشه که مخاطب به خوبی تصویر سازی کنه و بیشتر توی داستان و اتفاقاتش غرق بشه. البتهای کاش این نکته تا پایان کتاب رعایت میشد و چند فصل آخر شتاب زده تموم نمیشد. پایان داستان که به صورت کلیشهای -پایان خوش و خرم- تموم نشد رو دوست داشتم، البته بهتر بود اون صحنه مرگ سروش یکم واقعی تر بیان میشد. از دیدگاه من خواننده یکم باورش سخت بود که یه دختر جوون بتونه یه پسر ورزشکار رو به راحتی هل بده و بعد یه جور صحنه سازی کنه که سروش خودکشی کرده و اصلا ردی هم از خودش به جا نذاره و حتی خانواده سروش هم پیگیر مرگ مشکوک پسرشون نشن. درباره مرگ سروش من فکر میکردم که یاسی به خاطر قال گذاشته شدنش توسط نوید احساس بدی پیدا کرده بود و قلیان حس حسادت دخترانه اش، چشم نداشت خوشبختی غزل و سروش رو در کنار هم ببینه با فرزین دست به یکی کنه تا سروش رو به قتل برسونن ولی خب حدس من اشتباه از آب در اومد. در کل عالی بود.
با سلام
خیلی کتاب عالی بودی جوری غرق خوندش شدم و تصورش، کردم انگاری جای، شخصیتها بودم همیشه داستان ک قرار نی خوب پیش برن این داستانم پایان خوبی نداشت ولی رمان خیلی درد اور و غمیگنی بود توقع نداشتم اینجوری تموم بشه ولی عالی بود من تویی تقربیا ۳ روز کل شو تموم کردم انقدر ک بهش علاقه پیدا کردم
خیلی کتاب عالی بودی جوری غرق خوندش شدم و تصورش، کردم انگاری جای، شخصیتها بودم همیشه داستان ک قرار نی خوب پیش برن این داستانم پایان خوبی نداشت ولی رمان خیلی درد اور و غمیگنی بود توقع نداشتم اینجوری تموم بشه ولی عالی بود من تویی تقربیا ۳ روز کل شو تموم کردم انقدر ک بهش علاقه پیدا کردم
طلسم شده رمانی عاشقانه و جذاب بود. البته املای متن یخورده اشتباه داشت ولی تاثیری در ارزش اثر نداشت. پایان کتاب خیلی غم انگیز بود. قلم نویسنده خوب بود و خواننده رو کامل جذب کتاب میکرد. آدمای حسود مثل یاسمن چقدر زیادن و چقدر ما از دستشون عذاب میکشیم. کسی که دوست نداره زندگی دیگران از زندگی خودش بهتر باشه، یعنی در واقع حسوده باید تلاش کنه تا زندگی خودش بهتر از دیگران بشه اما مشکل اینجاست که آدمای حسود هیچ وقت تلاش نمیکنن و فقط بلدن حسادت کنن. درست مثل یاسمن که با حسادتش کار دست دوستش داد.
این کتاب رو واقعا دوست داشتم و از لحظه لحظهی زندگی غزل انگار باهاش همراه بودم نقش نگین تو داستان خیلی کمرنگ بود به طوری که اصلا فراموش کردم که چنین کسی هم وجود داره تا صفحات نرسیده به پایان دوست نداشتم دوستی اینبار نفر این جوری به هم بریزه خب اگه نوید یاسی رو ول کرد چرا باید غم هاش رو سر سروش خالی میکرد و چرا باید دوستش غزل رو از عشقش جدا کنه حسادت کردن به خوشبختی بهترین دوستت واقعا غیر قابل درکه حالا که یاسی نابود شد خب خودش رو میکشت دیگه چرا زندگی غزل رو نابود کرد نه تنها عشقش رو از گرفت بلکه اون رو از نابود کرد پایانش خیلی بی خود بود انگارنویسنده فقط میخواسته داستان رو تموم کنه. آخرین بار که کتاب چنین غم انگیزی رو خوندم تا چند ماه دوست داشتم اصلا اسم رمانها بشنوم من کتاب هارو قبل خواب میخونم اما وقتی ماجرای این کتاب اینقدر جالب بود به یک هفته نکشیده تمومش کردم اما اصلا فکر نمیکردم نویسندهی ایم کتاب اینقدر ظالمانه کتاب رو تموم کنه. خیلی داستان دوست داشتنی بود تاقبل اون ماجرای کشته شدن سروش و این به نظر من ارزش کتاب رو کلا نابود کرد. کاش نویسندهها هم وقتی کتاباشون رو مینویسند یک بار هم بخوننش تا علایق خوانندهها رو بفهممن. واین که صفحات تکراری کتاب و اشکالات نوشتاری واقعا آزار دهنده بود.
اول از زحماتتون تشکر میکنم ولی کاش مقداری امید و انگیزه هم چاشنی این رمان میکردید غم و استیصال واقعا هر خوانندهای رو در بر میگیره ولی درکل رمان گیرا و تاثیر گذاری بودفقط تو یه قسمت احساس میکنم باگ داشت داستان اونجایی که تو سفره خونه فرزین، غزل رو با سروش و نوید و یاسی میبینه، و مشخص میشه نوید و سروش از قبل فرزین و میشناختنو قبل تر از اون غزل گفته بود که پسر عمویی به اسم فرزین داره و فامیلی دختر عمو و پسر عمو یکیه، چطور اونا از قبل حدس نزدن که فرزین صامت با غزل صامت فامیل هستن، این قسمت به نظر من اشکال سناریوای داشت، متشکر از زحماتتون
این کتاب همونطور که از اسمش پیداست واقعا آدمو طلسم میکنه و تا وقتی تا آخرش نخونی نمیتونی ولش کنی البته آخرش واقعا غم انگیز بود تو داستان یاسی دختری مهربون و اهل تفریح و دوست خوبی توصیف شده اما داستان جوری تموم شد که انگار یاسی تموم مدت نقش بازی کرده در کل از نویسندهی محترم این کتاب برای اینکه برای توصیف شخصیتها وقت گذاشتن تشکر میکنم در کل کتاب خیلی خوبیه پیشنهاد میکنم بخونید
اول خسته نباشید میگم به نویسنده
بعدشم بگم از شخصیتا چطور میشه که یاسمن بعد ۴_۵ سال بیاد دوستشو بخاطر حسادت بکشه از اون طرف چطور تونست تو چشمای غزل نگاه کنه یا حتی واسه دلداریش تلاش کنه بنظرم اصن نمیشه. از طرفی انگار نگینی شخصیت اضافه بود آخرشم که با سینا برادر غزل ازدواج کرد چجوری بای نگاه کوتاه عاشقش شد؟ این قسمت آخر داستان خیلی کلی و خلاصه تموم شد اصلا قشنگ نبود.
ولی درکل خوب بود
بعدشم بگم از شخصیتا چطور میشه که یاسمن بعد ۴_۵ سال بیاد دوستشو بخاطر حسادت بکشه از اون طرف چطور تونست تو چشمای غزل نگاه کنه یا حتی واسه دلداریش تلاش کنه بنظرم اصن نمیشه. از طرفی انگار نگینی شخصیت اضافه بود آخرشم که با سینا برادر غزل ازدواج کرد چجوری بای نگاه کوتاه عاشقش شد؟ این قسمت آخر داستان خیلی کلی و خلاصه تموم شد اصلا قشنگ نبود.
ولی درکل خوب بود
سلام به خوانندگان گرامی کتابراه وبه نویسنده خوب خانم روشنک قاسمی خدا قوت عزیزم این داستان درسهایی درش هویدا بود دوچیز که انسان را به ورطه نابودی میکشاند حسادت وغرور هر دودر یک کفه ترازو هستند که تمام هستی ادم را میسوزانند کاش یاد بگیریم که از شادی وسربلندی هم نوعان خودمان احساس شادی کنیم نه اینکه مانند خاری در چشمان ما باشد واینکه غرور بیجا انسان را از خوشبختی دور نگه میدارد داستان خوبی بود ممنون از شما نویسنده وممنون از کتابراه عزیز
نظر:
این کتاب فوق العاده زیبا و دلپسند من بود!
داستان جالب و هیجانی و البته عاشقانه و غم انگیزی داشت؛ اولین باری بود که من با خوندن یک کتاب گریه کردم، هنگام خوندن داستان صحنه هایش رو تصور میکردم، نویسنده محترم قلم خوبی داشتن!
نقد:
تنها اشکالی که داشت موقع خوندم بعضی از کلمهها حروفشون از هم جدا بود یا کلمهها بهم چسبیده بودن و فهمش سخت میشد، بعضی از قسمتهای کتاب هم بعد از یه بار گفته شدن صفحه بعد یا ادامه اون دوباره همون متن نوشته شده بود!
در کل کتاب خوبی بود و بدون در نظر گرفتن مشکلات بالا 5 ستاره حق این کتابه
این کتاب فوق العاده زیبا و دلپسند من بود!
داستان جالب و هیجانی و البته عاشقانه و غم انگیزی داشت؛ اولین باری بود که من با خوندن یک کتاب گریه کردم، هنگام خوندن داستان صحنه هایش رو تصور میکردم، نویسنده محترم قلم خوبی داشتن!
نقد:
تنها اشکالی که داشت موقع خوندم بعضی از کلمهها حروفشون از هم جدا بود یا کلمهها بهم چسبیده بودن و فهمش سخت میشد، بعضی از قسمتهای کتاب هم بعد از یه بار گفته شدن صفحه بعد یا ادامه اون دوباره همون متن نوشته شده بود!
در کل کتاب خوبی بود و بدون در نظر گرفتن مشکلات بالا 5 ستاره حق این کتابه