معرفی و دانلود کتاب تیغ کهنه

معرفی کتاب تیغ کهنه

یک عاشقانه‌ی سیاسی؛ کتاب تیغ کهنه نمایشنامه‌ای درباره‌ی عشق و سیاست است. محمد امیر یاراحمدی نویسنده‌ی برجسته‌ی ایرانی، در این اثر نمایشی به روایت مقطعی از زندگی یک خانواده در جریان کودتای 28 مرداد پرداخته و ماجراهای این رویداد تاریخی و سال‌های پس از آن را از منظری نو مورد بررسی قرار داده. نمایش تیغ کهنه که در جشنواره‌ی تئاتر فجر روی صحنه رفت توانست جایزه‌ی نخست نویسندگی را از آن خود کند.

درباره‌ی کتاب تیغ کهنه

تیغ سیاست شاید گاهی کند شود، اما همواره بُرنده است. حوادث سیاسی هر سرزمینی همیشه تأثیر مستقیمی بر زندگی مردم داشته و چه بسا خانواده‌هایی که در بحبوحه‌ی جریانات سیاسی از هم پاشیده یا انسجامی دوباره یافته‌اند. محمد امیر یاراحمدی هنرمند فعال تئاتر در اثر نمایشی خود با عنوان تیغ کهنه، به تقابل میان عشق و سیاست پرداخته و بر این باور است که زیستن بدون عشق، دوزخی از خشم و انتقام است.

ماجرای تیغ کهنه از حوادث کودتای 28 مرداد آغاز می‌شود و به روایت زندگی خانواده‌ی دکتر ناصر فرزام و عبور از این رویداد تاریخی می‌پردازد. دکتر فرزام یک روشنفکر تبعیدی است که دیدگاه‌های منحصربه‌فردی نسبت به ماجرای کودتا و دولت مصدق دارد. او با دخترش مهرزمان در بروجرد زندگی می‌کند. فردی به نام خسروانی که در اصل یک عنصر اطلاعاتی‌ست، به خانواده‌ی آن‌ها نفوذ می‌کند تا به عنوان یک مأمور، نظارت و کنترل دقیق‌تری بر افکار و رفتار دکتر فرزام داشته باشد. حضور او ماجراهای جدیدی را در خانواده رقم می‌زند و نبرد میان عشق و سیاست از این نقطه آغاز می‌شود...

محمد امیر یاراحمدی بازگویی رویدادهای تاریخی را تا سال 1384 ادامه می‌دهد و حوادث پیش‌آمده از آغاز کودتا، انقلاب اسلامی سال 1357 و سال‌های پس از آن را مرور می‌کند.

نمایشنامه‌ی تیغ کهنه توسط نشر آواژ به چاپ رسیده و در دسترس علاقه‌مندان به هنر تئاتر قرار گرفته است.

اقتباس‌های هنری نمایشنامه‌ی تیغ کهنه

• اولین اجرای صحنه‌ای از نمایش تیغ کهنه در سال 1383
• اجرای نمایشنامه‌ی تیغ کهنه در جشنواره‌ی تئاتر شهر در سال 1395 و اجرای عمومی در سال 1397

جوایز و افتخارات کتاب تیغ کهنه

• جایزه‌ی دوم بهترین نمایشنامه در جشنواره‌ی تئاتر فجر در سال 1382
• جایزه‌ی ادبیات نمایشی ایران در سال 1384
• جایزه‌ی نخست بهترین نویسنده‌ی تله تئاتر در جشنواره‌ی بین‌المللی تئاتر فجر در سال 1387

کتاب تیغ کهنه مناسب چه کسانی است؟

مطالعه‌ی نمایشنامه‌ی تیغ کهنه به دوستداران نمایش‌های ایرانی و تئاترهایی با موضوع حوادث تاریخی و اجتماعی پیشنهاد می‌شود. همچنین اگر از علاقه‌مندان به نمایشنامه‌های سیاسیِ عاشقانه هستید، خواندن این کتاب برای شما جذاب خواهد بود.

با محمد امیر یاراحمدی بیشتر آشنا شویم

محمد امیر یاراحمدی نمایشنامه‌نویس و کارگردان ایرانی، زاده‌ی 1338 در بروجرد است. او با ورود به هنرستان هنرهای زیبای کمال‌الملک، نقاشی و مجسمه‌سازی را در حضور اساتیدی همچون محمود فرشچیان فرا گرفت و در دوره‌های عکاسی، سفالگری و گرافیک نیز شرکت نمود. دوره‌ی آموزش فیلمسازی در کارگاه هنر را در سال 1360 به پایان رساند و مدرک کارشناسی نمایشنامه‌نویسی را در سال 1365 دریافت کرد. او فعالیت‌های زیادی در زمینه‌ی تئاتر انجام داده که از آن جمله می‌توان به داوری در جشنواره‌های مختلف، عضویت در هیئت‌ها و کانون‌های متعدد هنری، برگزاری کارگاه‌های آموزشی، تأسیس گروه‌های تئاتری، نمایشنامه‌نویسی، کارگردانی، تنظیم و دراماتورژی آثار نمایشی اشاره کرد.

محمد امیر یاراحمدی جوایز متعددی برای فعالیت‌های هنری خود کسب کرده است. دریافت نشان عالی و لوح تقدیر از مرکز هنرهای نمایشی رادیو و لوح تقدیر خانه‌ی تئاتر برای یک عمر فعالیت مؤثر، برخی از افتخارات او هستند. «وقت خواب ماهی‌ها»، «طپانچه‌های خانم اخترالسلطنه» و «بیوه‌های غمگین» نام برخی دیگر از آثار این نویسنده هستند. محمد امیر یاراحمدی همچنین سال‌ها در نگارش و کارگردانی نمایش‌های رادیویی و تلویزیونی فعالیت داشته است.

در بخشی از کتاب تیغ کهنه می‌خوانیم

ننه ماهی:... از این مشکوفی بخورین بگین به‌به. دست‌پخت خانم داداش‌تونه.
دکتر: دست خانم داداش درد نکنه.
ننه ماهی: فرمودن ناقابله، نوش جونتون. فقط موندم با این‌همه کِی‌بانو‌گری چرا موسی‌خانِ بدبخت انقدر زود از دستش دق‌مرگ شد!
[مهرزمان ریز می‌خندد. دکتر نگاهی سرزنش‌بار به مهرزمان می‌اندازد. مهرزمان جلوی خنده‌اش را می‌گیرد.]

ننه ماهی: به این چراغ اگه به‌خاطر سالِ موسی‌خانِ خدابیامرز نبود، این سالی یه دفعه هم پا تو خونَه‌ش نمی‌ذاشتم. از آنی که رفتم، نذاشت یه دیقه بشینم. عین عروس قریشی‌ها نشسته بود بالا مجلس، طوق ناصری‌شم انداخته بود گردنش، یه‌ریز فرمون می‌داد. به خدا چشام سیاهی رفت از بس جلو مردم دولا-راست شدم.

دکتر: مگه پیشکار نداشت که تو دولا راست شدی؟
ننه ماهی: معلومه که داشت. ولی جلو جماعت به من می‌گه، یعنی که یادت نره کی بودی و چیکاره‌ای. نمی‌دونم من چه هیزم تری به این زن فروختم که می‌خواد سر به تنم نباشه!
دکتر: عوض این حرفا برو نمازتو بخون.