معرفی و دانلود کتاب جاسوسها
برای دانلود قانونی کتاب جاسوسها و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب جاسوسها
ناشری که تا یک ماه قبل دغدغهاش جای ویرگول در جملات بود و به باز و بسته بودن گیومهها میاندیشید، حالا «گروه جستوجوگر» را تأسیس کرده تا نویسندهای ناشناس را پیدا و از خودکشیاش جلوگیری کند. کتاب جاسوسها نوشتهی لوئیس فرناندو وریسیمو ما را با این گروه و زندگی آن نویسندهی ناشناس که زنی است بهنام آریادنه، آشنا میکند. داستان حاضر با شوخطبعی بازگو شده و نویسنده کوشیده تا موقعیتهای طنزی را خلق کند.
دربارهی کتاب جاسوسها
«من در رشتهی ادبیات فارغالتحصیل شدم و سعی کردم تمام آموختههایم را با «نوشیدن» فراموش کنم.» این وضعیتی است که شخصیت اصلی داستان (او نام و نام خانوادگی ندارد و بههمین دلیل باید او را «راوی» خطاب کنیم) در آن گرفتار شده. او ناشریست شکست خورده که خود نیز میداند تمام زندگیاش را باخته. دستنوشتههایش مورد استقبال قرار نمیگیرند. پول ندارد. معشوقی ندارد و هیچ نقطهی امیدی را در آیندهی مبهم خود نمیبیند.
او میداند که نسبت به سایر ناشران، نابود شده محسوب میشود و دیگر بعید است که بتواند خود را از مهلکهی پوچی نجات دهد، اما اتفاقی که نمیتوانیم خوب یا بد بودنش را تشخیص دهیم، زندگی او را دگرگون میکند و راه ورود به هزارتویی سردرگم را به روی او میگشاید.
نکتهی عجیب این است که با وجود تمام این تفاسیر و توصیفها، کتاب جاسوسها (The Spies (Os Espiões)) اثری نسبتاً طنز محسوب میشود! نه اینکه شخصیتهای داستان خوشحال یا خوشمشرب باشند، خیر. شخصیتهای این اثر یکی از دیگری مفلوکتر و بیچارهترند و چیزی که باعث میشود قلم لوئیس فرناندو وریسیمو (Luis Fernando Verissimo) را آغشته به طنز بدانیم، نقشههای دقیق و تخصصی است که راوی و دوستانش آنها را طراحی میکنند اما در اجرایشان بسیار آماتور، بیاستعداد و بیتجربهاند؛ تا حدی که تصور میکنیم اگر هیچکاری نکنند نتیجهی بهتری میگیرند.
آن اتفاق منقلبکننده که در سطر بالا خواندید، رسیدنِ یک نامه؛ یا بهتر بگوییم اعترافنامه؛ بهدست راوی است. کسی که به آن مطالب اقرار کرده زنی است بهنام «آریادنه». کسانی که با اساطیر یونانی آشنا هستند با شخصیت اسطورهای آریادنه آشنا هستند و میدانند که او زنی راهنماست و توانسته قهرمانان داستان را از هزارتو خارج کند؛ در داستان جاسوسها نیز این زن به چنین کاری مشغول است. با وجود اینکه ظاهراً آریادنه راوی و دوستانش را به ماجرایی پیچیده و پروندهای مرموز میکشاند، اما او این افراد را از خمودگی و حس بیخاصیتی که گریبانشان را رها نمیکرد، آزاد میکند و به زندگی راوی هدف و انگیزه میبخشد.
آریادنه در نخستین نامهی خود که برای انتشاراتِ کوچک و ورشکستهی راوی فرستاده، اقرار میکند که پس از اعتراف به تمام گناهان و روایت رنجهای بیپایانش، خودکشی خواهد کرد؛ بدیهی است که راوی نمیتواند از چنین قصدی مطلع شود و دست روی دست بگذارد؛ او باید آریادنه را که از قضا بسیار هم قلم خوبی دارد، پیدا کند و این زن افسرده و ستمدیده را نجات دهد.
لوئیس فرناندو وریسیمو که دوست ندارد شخصیت اصلی داستان جاسوسها همینطور بدبخت باقی بماند و میکوشد تا این ناشر فلکزده با نویسندهای ماهر همچون آریادنه قرارداد ببندد، راوی را وادار میکند تا بهسراغ دوستان خود - که از صبح تا شب در میخانه نشستهاند - برود و با کمک آنها تیمی جستوجوگر را تشکیل دهد؛ این گروه در طی جستجوهای خود متوجه میشوند آریادنه همسر یکی از گنگسترهای خطرناک است که رسماً بخشی از کشور برزیل را تحت اختیار خود گرفته و دولت نیز نمیتواند قدرت بیحد و حصر او را محدود کند. شوهر آریادنه ابتدا شریک پدر آریادنه خود در یک کارخانه بوده اما بهمرور سهم پدر نامزدش را ازآن خود میکند و بعد از عروسی، بلایی بر سر پدر اریادنه میآورد که پیرمرد بر اثر سکتهای ناگهانی از دنیا میرود.
آریادنه در نامههای خود از «عاشق مخفی» نیز سخن میگوید؛ جوانی که دل خود را به عشق این زن باخته بوده و احتمالاً با او ارتباط عاشقانه هم داشته. آریادنه دربارهی هویت، شیوهی ارتباط و سرنوشت عاشق مخفی خود اطلاعات دقیق و مشخصی را به ما ارائه نمیدهد و فقط میگوید که شوهرش به آن جوان بسیار ظلم کرده و باید تقاص پس بدهد.
رمان جاسوسها ما را با راوی و دوستانش همراه میکند تا با عملیاتهایی ناپیوسته به دنبال این زن ستمدیده باشند و او را از خودکشی منصرف کنند؛ اما مگر میشود به گروه مافیایی نزدیک شد؟ البته در طول داستان اتفاقاتی میافتد که هدف راوی و تیم جستوجوگر کمی تغییر میکند و آنها با پرسشی مهمتر نیز روبهرو میشوند: «آریادنه وجود خارجی دارد یا اینکه فرد ناشناس خود را به این نام معرفی میکند؟» لوئیس فرناندو وریسیمو رسیدن به جواب این سؤال را برعهدهی ما گذاشته تا خود شواهد و قرائن را در کنار هم قرار دهیم و حقیقت را فاش کنیم.
رمان اجتماعی جاسوسها با ترجمهی محمدرضا امیری در نشر نیماژ بهچاپ رسیده است.
کتاب جاسوسها برای چه کسانی مناسب است؟
اگر نامهای به آدرس شما ارسال شود و فرستندهی نامه تمام زندگیاش را برایتان بگوید و بعد اقرار کند که قصد خودکشی دارد، چه کار میکنید؟ شاید بگویید به خودش مربوط است و کاری انجام ندهید، شاید هم همهی سعی خود را بهکار گیرید تا از مرگ خودخواستهی یک انسان جلوگیری کنید. قهرمان داستان جاسوسها دومین گزینه را انتخاب و خود و مخاطبانش را به عملیاتی برای جستوجو و یافتن نویسندهی نامهها دعوت کرده است. این داستان اجتماعی و عاشقانه است که رگههای طنز پررنگی دارد و لوئیس فرناندو وریسیمو نیز وقایع را با نگاهی کمدیوار روایت میکند.
در بخشی از کتاب جاسوسها میخوانیم
در تمام این چهار صفحه، هیچ توضیح روشنی وجود نداشت که منظور از «آنها» دقیقاً چهکسانی است یا آریادنه قبلاز خودکشی، از چهکسانی انتقام میگیرد یا روش انتقام و خودکشی او به چه صورت خواهد بود. متن چهارصفحهای نویسنده با عبارت «عمارت درخت کاتالپا» به پایان رسید. خانهای با بافت قدیمی که بهگمانم دارای سالن بزرگی باشد و شمعهای روشن چیدهشده روی زمین در گوشهای از باغ ویرانشده که زمانی محل قرارملاقاتهای او و عاشق مخفیاش بوده است. بهشدت مجذوب این دستنوشته شده بودم. نهفقط بهخاطر ارزش ادبی آن، بلکه آن عبارت «ماه خندان»، اثر را به چیزی بیش از یک اثر معمولی تبدیل کرد و هضم آن را برای معدهام که هنوز درحال بهبودی از سرخوشی آخر هفته بود، کمی دشوارتر میکرد. واقعاً نمیدانم این چه متنی بود، شاید یک افسون که نمیتوانم آن را توضیح بدهم. بیشتر خیرهکننده به چشم میآمد، به معنای واقعی مثل نوری که سایهها را از بین میبرد؛ نوعی تهاجم ناگهانی یا شبیخون به ظلماتی که در آن غرق شده بودم. آریادنه و نور ساطعشده از این داستان، به درون مغز من هجوم آورده بودند و در یک لحظه تمام او را تصور کردم. آنقدر شدید بود که بهدنبال آن، احساس حسدورزی پوچی به عاشق مخفی پیدا کردم. یا شاید چیزی که مرا مجذب خود کرد، تراژدی قریبالوقوع ذکرشده در متن بود که باعث همذاتپنداری من با خودکشی درحال برنامهریزی بوده؛ یا شاید هم بهخاطر عدموجود ویرگول، چشمم را گرفته بود. با نگاهی دقیقتر به پشت پاکت، آدرسپستی درجشدهای را یافتم که مربوط به شهر فروندوسا میشد.
منشی مارسیتو، زن جوانی است که بلا نام دارد. بلا، از تبار خانوادههای مهاجر ایتالیایی است که از دوران جنگ جهانی دوم به برزیل نقلمکان کرده بودند. او زنی با قدوقامتی بلند و موهای طلایی و گونههای قرمز گلگون است. میز کار هر دو نفر ما در یک اتاق قرار دارد. هر بار که سروکلّهی جوئل دوبین به دفتر انتشارات پیدا میشود، با دیدن خانم منشی بهیکباره شروع به خواندن ترانهی «بلا، بلا... جیووانلا... » میکند؛ بلا هم چشمان خود را بهسمتی دیگر میچرخاند و آهی عمیق میکشد؛ گویی از تحریککردن مردان اطراف خود و دلبردن از آنان سیر شده باشد. دوبین بهخاطر قد کوتاهش، دوبینکوچولو لقب گرفته. دوبینکوچولو گاهی اوقات بلا را به صرف یک قهوهی استعماری در کوهستان دعوت میکند و بلا با حالتی کنایهآمیز جواب میدهد: «قرار صبحانه باشه برای زمانی که کمی بزرگتر شدی و قد کشیدی.»
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب جاسوسها |
نویسنده | لوئیس فرناندو وریسیمو |
مترجم | محمدرضا امیری |
ناشر چاپی | انتشارات نیماژ |
سال انتشار | ۱۴۰۴ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 198 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-367-948-1 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان طنز خارجی، کتابهای داستان و رمان اجتماعی خارجی، کتابهای داستان و رمان عاشقانه خارجی |