معرفی و دانلود کتاب جنگ پتروس

معرفی کتاب جنگ پتروس

کتاب جنگ پتروس نوشته‌ی آلکی زی به مقاومت‌ها و مصائب مردم کشور یونان در برابر حمله‌ی بی‌رحمانه‌ی نازی‌های آلمان می‌پردازد و در مرکز داستان پتروس 10 ساله و خانواده‌اش قرار دارند و شما سرگذشت این خانواده و شکل‌گیری شخصیت پتروس را در طول جنگ مشاهده می‌کنید.

جنگ جهانی دوم آغاز شده است و پتروس که پسرکی 10 ساله است از این موضوع ناراحت نیست او تصوری دور از ذهن و کودکانه نسبت به جنگ دارد؛ او خیال می‌کند که جنگ‌های دنیای واقعی به راحتی جنگ‌های درون قصه‌ها و کتاب‌ها هستند و قهرمانان به این جنگ پایان خواهند داد. در کتاب جنگ پتروس (Petros' War) شما با ذهن خیال‌پرداز یک پسر نوجوان آشنا می‌شوید و از منظر او با زشتی و پلیدی‌های جنگ مبارزه می‌کنید.

اشغال یونان توسط نازی‌ها یکی از وحشیانه‌ترین اتفاقاتی بود که طی جنگ جهانی دوم رخ داد و این جنگ با خود، مرگ عزیزان پتروس، قحطی و روزهای تلخ به همراه آورد. پتروس طی این اتفاقاتِ پرمخاطره در نهایت به اهمیت زنده ماندن، ارزش زندگی و تلاش برای بقا پی می‌برد.

آلکی زی (Alke Zee) را بیشتر بشناسیم:

آلکی ‌زی، نویسنده‌ی زن یونانی، دوران جوانی‌اش را در آتن سپری کرد. در سال 1967 میلادی، زمانی که یونان تحت سلطه‌ی نظامیان درآمد، به ناچار همراه شوهر و دو فرزندش یونان را به طرف پاریس ترک کرد. پدر و خواهرش را از شرکت در تظاهرات مردمی علیه اشغالگران فاشیست برحذر می‌داشت و منتظر بود تا دیگران یونان را آزاد کنند اما مادرش زنی مبارز بود و آن‌ها را به شرکت در تظاهرات و جلساتی که به منظور آزادسازی کشورشان تشکیل می‌شد تشویق می‌کرد. آلکی ‌زی به هنگام بازگو کردن حوادث دوران جنگ جهانی دوم بیش‌تر از مادرش سپاس‌گزاری و از او به عنوان زن مبارزِ راه آزادی یاد می‌کند. از دیگر آثار الکی زی که به فارسی ترجمه شده است می‌توان به ببر توی ویترین اشاره کرد.

در بخشی از کتاب جنگ پتروس می‌خوانیم:

جیرجیرک تا ساعت پنج صبح توی جعبه‌ی مقوایی می‌لولید و خش‌خش می‌کرد. پتروس شب پیش جعبه را، که کلکسیون حشراتش بود، روی صندلی کنار تخت‌خوابش گذاشته بود و پیش از آنکه بخوابد توی آن را با دقت وارسی کرده بود. جیرجیرک احساس تنهایی می‌کرد. درست از همان روزِ نُخست که پتروس از چنگ گربه نجاتش داده بود همین احساس را داشت.

آن روز با یک شاخه‌ی کوچک، جیرجیرک را تکان داده بود؛ اما جیرجیرک هم‌چنان بی‌حرکت باقی مانده بود. پتروس آن را توی جعبه گذاشته بود و جلوش مقداری برگ ریخته بود. جیرجیرک پس از خوردن برگ‌ها جان گرفته بود و شروع کرده بود به جیرجیر کردن. در واقع، پتروس تصمیم داشت امروز جیرجیرک را در شکاف تیرک زیرزمین خانه‌شان بگذارد. حالِ جیرجیرک از دو شب پیش به این طرف خیلی بهتر شده بود؛ از این رو، شب، پتروس آن را روی صندلی کنار تخت‌خوابش گذاشت و به تماشایش نشست؛ و وقتی مطمئن شد سرحال است و جیرجیر می‌کند خوابید.

پتروس ساعت هشت صبح از خواب بیدار شد. اما جیرجیرک صدا نمی‌کرد. پتروس روی تختش نشست، جعبه را روی لحافش گذاشت و به جیرجیرکِ مرده خیره شد. جیرجیرک، برخلاف سایر حشرات که وقتی می‌میرند، به پشت می‌افتند و پاهای خشک شده‌شان رو به هوا قرار می‌گیرد، به پهلو افتاده بود و بال‌هایش زیر بدنش جمع شده بود. خوب شد که آن روز جمعه بود، وگرنه پتروس می‌بایست به مدرسه می‌رفت و فرصت خاک کردن جیرجیرک را پیدا نمی‌کرد.

فهرست مطالب کتاب

مقدمه مترجم
مرگ یک جیرجیرک
با نشان پیروزی
پشت دروازه‌های شهر
درون دروازه‌های شهر
شکاری
افراد ناشناس
دیوانه‌ای در لباس خواب
بازی‌های جدید
دختران کوچک تزار
حرفه‌ی سویتریس
بازگشت دیوانه در لباس خواب
رنگ سبز
شهر وحشت
مادربزرگِ مرده برای قدم زدن بیرون می‌رود
پدربزرگ برای هواخوری از خانه بیرون می‌رود
دامون و پیتیاس
ماجرای احوالپرسی مادر پتروس
زیباترین آهنگ جهان
روز چهارشنبه هر کسی که مایل است بیاید
پتروس روی پله‌ها به فکر فرومی‌رود
همان مرد دیوانه
دروسولا
گاریبالدی
قرق
تسادوبان رلتیه