معرفی و دانلود کتاب جود گمنام

معرفی کتاب جود گمنام

کتاب جود گمنام اثر توماس هاردی، داستان مرد جوان جاه‌طلب اما فقیری است که آرزو دارد روزی بتواند با تحصیل در دانشگاه کریس مینستر آینده‌اش را بسازد و آدم متفاوتی شود، اما سرنوشت برایش خواب دیگری دیده و او را به نقطه‌ی پایان هولناکی می‌رساند. گفتنی‌ست که این اثرِ دوزبانه، دربردارنده‌ی خلاصه‌ای از فصول رمانِ جود گمنام است.

درباره‌ی کتاب جود گمنام

جود فائولی، شخصیت اصلی کتاب جود گمنام (Jude the Obscure)، مرد جوانی است که در دهکده‌ای کوچک در مری گرین زندگی می‌کند. او همیشه در فکر رفتن از مری گرین است چون زندگی در کریس مینستر برایش آن زندگی آرمانی است که رویایش را دارد. او آرزو دارد روزی بتواند به کریس مینستر برود، در دانشگاه درس بخواند، وارد کلیسا شود و تبدیل به مرد بزرگی شود.

توماس هاردی (Thomas Hardy) نویسنده‌ی کتاب، داستان کتاب جود گمنام را از مری گرین و جود جوان شروع می‌کند که یک سالی است از جنوب وسکس به مری گرین آمده تا بعد از مرگ پدر، بتواند در کنار یکی از بستگان خود زندگی کند. او در یک مزرعه به عنوان مترسک کار می‌کند و وظیفه دارد تا از ورود پرندگان به مزرعه جلوگیری کند، ولی دل‌رحمی‌اش کار دستش می‌دهد و بابت غذا دادن به پرنده‌ها از کارش اخراج می‌شود. همه او را به چشم پسری بی‌مصرف می‌بینند و عمه‌‌ی پدرش مدام اصرار می‌کند که باید به کریس مینستر برود. اما او حتی نمی‌داند آن جا کجاست.

روزی جود بعد از کار، پُرسان‌پرسان راه کریس مینستر را پیدا می‌کند و به هنگام غروب آفتاب، از دور مشغول تماشای لکه‌های نوری که از آن شهر پیداست می‌شود. در راه به ارابه‌چی‌ای می‌رسد که برایش از کریس مینستر می‌گوید؛ جایی که شهر موسیقی، دین و آموزش است. رویایی در سر جود شکل می‌گیرد. به کمک معلمش چند کتاب گرامر یونانی و لاتین تهیه می‌کند تا تمرین زبان یونانی و لاتین را شروع کند. بعد هم بر مطالعات مسیحی تمرکز می‌کند تا بتواند وارد کلیسا شود. این کار برایش سخت است ولی او ناامید نمی‌شود.

قهرمان کتاب جود گمنام در سنگ‌تراشی مشغول به کار می‌شود و مدام رویاهایش را مرور می‌کند تا از آن‌ها غافل نشود. در این میان با دختر زیبایی آشنا می‌شود که آرابلا نام دارد و رابطه‌ی نزدیکی میان آن‌ها شکل می‌گیرد. آرابلا با دروغ جود را فریب می‌دهد که باردار است و جود تصمیم می‌گیرد تا با او ازدواج کند. اما این ازدواج که بر پایه‌ی دروغ بنا شده، دوام زیادی پیدا نمی‌کند.

سه سال بعد از رفتن آرابلا، جود خودش را بالاخره به کریس مینستر می‌رساند. او بعد از آن ازدواج ناموفق، بار دیگر زنی را به زندگی‌اش وارد می‌کند. او این بار دلباخته‌ی دختر عمه‌اش سو برایدهد می‌شود که در کریس مینستر زندگی می‌کند. درباره‌ی سو اینطور می‌گفتند که به کتاب خواندن علاقه دارد و بسیار روشن‌فکر است. اما سو تن به ازدواجی بی‌عشق داده و از زندگی‌اش راضی نیست. سو بعد از مدتی تصمیم می‌گیرد تا با جلب رضایت شوهرش، این ازدواج را تمام کند و چون خودش هم شیفته‌ی جود شده، تصمیم می‌گیرد تا با او زندگی کند.

جود و سو در کنار هم آغاز به زندگی می‌کنند و صاحب سه فرزند می‌شوند. آن‌ها زندگی آرامی دارند ولی فشار قضاوت مردم بابت ازدواج نکردنشان باعث می‌شود تا از جامعه طرد شوند. این اتفاق منجر به فقر زیاد و اتفاقات ناخوشایندی در زندگی‌شان می‌شود و در ادامه، رابطه‌ی آن‌ها را متلاشی کرد.

کتاب جود گمنام آخرین رمان از توماس هاردی است که در سال ۱۸۹۵ منتشر شد. این کتاب با واکنش‌های تند و انتقادی فراوانی در جامعه‌ی ویکتوریایی انگلستان رو به رو شد چون در آن زمان، کمتر رمان‌نویسی شهامت آن را داشت که چنین دیدگاه‌های متفاوت و نامتعارفی را در باب دین، ازدواج و تحصیلات عالی در نوشته‌های خود بیان کند. این کتاب داستان مردی است که رویای بلندپروازانه‌ی تحصیل و ورود به کلیسا را در سر می‌پروراند، اما با گرفتار شدن در روابط عاشقانه‌ای که از عرف جامعه فاصله دارد به تباهی کشیده می‌شود. سودابه کی نیا کار ترجمه‌ی این کتاب را به عهده داشته و انتشارات گویش نو آن را منتشر کرده است.

لازم به ذکر است که این اثرِ دوزبانه، دربردارنده‌ی خلاصه‌ای از فصول رمانِ جود گمنام است.

در نکوداشت کتاب جود گمنام

• نویسنده‌ی این کتاب سبکی متعالی دارد. (تی. اس. الیوت)

اقتباس‌های سینمایی از کتاب جود گمنام

فیلم سینمایی جود (Jude) به کارگردانی مایکل وینترباتم (Michael Winterbottom) که در سال ۱۹۹۶ ساخته شده، فیلمی بر اساس داستان جود گمنام است. همچنین سریال ۶ قسمتی جود گمنام به کارگردانی هیو دیوید (Hugh David) نیز اثری بر مبنای این رمان توماس هاردی است که در سال ۱۹۷۱ ساخته شده است.

کتاب جود گمنام برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب جود گمنام اثر توماس هاردی، به طرفداران رمان‌های کلاسیک انگلیسی پیشنهاد می‌شود.

در بخشی از کتاب جود گمنام می‌خوانیم

چطور می‌توانم؟ اسمت را نمی‌دانم.

آرابلا دان. من این‌جا زندگی می‌کنم. پدرم خوک می‌فروشد.

آن‌ها کمی دیگر صحبت کردند و باز کمی دیگر. جود قبلاً هیچ‌وقت یک زن را به‌عنوان یک زن نگاه نکرده بود. حالا او از چشم‌های آرابلا به دهانش، به سینه‌هایش و به بازوان گرد برهنه‌اش نگاه می‌کرد.

او گفت: باید یکشنبه‌ها‌ به دیدن من بیایی.

فکر نمی‌کنم بتوانم...

بله، دخترتقریباً با عشوه نگاهی به او کرد و با تبریک همراهانش برگشت.

جود همان‌طور که به راه خود ادامه می‌داد، هوای تازه را تنفس کرد. ناگهان برنامه‌هایش برای مطالعه، کار و یادگیری همه کنار گذاشته شدند. به خودش گفت: فقط کمی تفریح است.

یکشنبه بعدازظهر بود و جود در اتاقش در خانه‌ی عمه‌اش بود. نمی‌توانست، تصمیم گرفت برای ملاقات دختر نرود. می‌توانست کتاب عهد جدید یونانی را بخواند. پشت میز نشست و تقریباً همان موقع دوباره از جا پرید. قطعاً می‌توانست یک بعدازظهر را بی خیال شود... در عرض سه دقیقه، از خانه با بهترین لباس‌هایش خارج شده بود و در راه خانه آرابلا دان، غرب هاوس‌براون بود.