معرفی و دانلود کتاب خانواده کشی

معرفی کتاب خانواده کشی

تسا وگرت، از نویسندگان برجسته‌ی آمریکایی، در کتاب خانواده کشی روایتگر داستانی رازآلود است که در منطقه‌ای دورافتاده در آمریکای شمالی و در عمارت قدیمی خانواده‌ی سینکلر به وقوع می‌پیوندد.

درباره‌ی کتاب خانواده‌کشی

شانا مرچنت شخصیت اصلی چهار رمان با عناوین «خانواده‌کشی» (Death in the family)، «فصل مرده»، «باد مرده» و «با مهربانی» نوشته‌ی تسا وگرت است. او یک کارآگاه آمریکایی می‌باشد که اخیراً به‌سختی از ربوده‌ شدن توسط یک قاتل زنجیره‌ای جان سالم به در برده و به بحران‌های روحی بسیاری دچار شده است. او تماسی مبنی بر گم شدن مردی به نام جاسپر، از خانواده‌ی سینکلر دریافت می‌کند. ثروت بسیاری از جاسپر به جا مانده است. شانا مرچنت به‌ همراه همکارش، تیم ولینگتون برای بازجویی از شاهدان، عازم ناحیه‌ی هزاز جزیره‌ی آمریکای شمالی می‌شود، منطقه‌ای که از قضا زادگاه نامزد کارآگاه مرچنت است.

آیا جاسپر ربوده شده یا مرچنت و تیم قرار است با یک پرونده‌ی قتل سروکار داشته باشند؟ بازجویی از خانواده‌ی سینکلر شروع می‌شود و کارآگاه شانا خیلی زود متوجه می‌شود که این خانواده اسرار پنهان و تاریک بسیاری دارند.

شانا که پیش‌تر توسط قاتلی زنجیره‌ای ربوده شده بود، اکنون احساس می‌کند حل‌وفصل کردن پرونده‌ی جاسپر سینکلر در بهبود حال روحی‌اش مؤثر خواهد بود. مسئله‌ی بزرگی که کارآگاه مرچنت با آن درگیر می‌باشد این است که بدون شک قاتل در عمارت بزگ و قدیمی سینکلر حضور دارد و می‌تواند کسی را به قتل برساند. عدم شناسایی او حتی ممکن است منجر به کشته شدن خود کارآگاه شود. عمارت سینکلرها در طوفانی وحشتناک گرفتار است و خروج از آن غیرممکن می‌باشد.

شخصیت آسیب‌دیده‌ی مرچنت، این ترس و اضطراب را در دل مخاطبان به وجود می‌آورد که آیا او می‌تواند تا یافتن و شناسایی قاتل تاب بیاورد یا نه. شخصیت‌های دیگر کتاب خانواده‌کشی، جذاب و پر از اسرار مگو هستند و شما را درگیر یک معمای پرپیچ و تاب خواهند کرد. کتاب خانواده‌کشی سرشار از وقایع تلخ، تیره و شیرین و روشن است که شما را به مطالعه‌ی آن ترغیب خواهد نمود.

تسا وگرت (Tessa Wegert) نویسنده‌ی کتاب حاضر، مهاجری کانادایی است که اکنون همراه خانواده‌ی خود در کانکتیکات زندگی می‌کند. او روزنامه‌نگار و نویسنده است و در رسانه‌های هافینگتون پست، ادویک و اکونومیست، فوربس فعالیت داشته است.

کتاب حاضر را بهاره تقی‌زاده حمید به فارسی برگردانده و انتشارات کامک آن را منتشر و روانه‌ی بازار کتاب نموده است.

نکوداشت‌های کتاب خانواده‌کشی

• کتاب خانواده‌کشی سزاوار حضور در جایگاه پرفروش‌ترین رمان‌های معمایی و اسرارآمیز می‌باشد. (مارگارت کونل، نویسنده‌)
• در کتاب خانواده‌کشی شما با کارآگاه شانا مرچنت همراه خواهید شد تا به کشف حقیقت نائل آیید. این کتابْ اسرارآمیز، خواندنی و پرتنش می‌باشد. (وندی واکر، نویسنده‌ی پرفروش USA Today)
• تسا وگرت در کتاب خانواده‌کشی تابع سنت و سبک آگاتا کریستی، یعنی وقوع قتل‌های سریالی در مکانی که خروج از آن غیرممکن است، می‌باشد. کتاب حاضر جذابیت خود را تا صفحه‌ی آخر حفظ می‌کند. (کریستین کاربو، نویسنده‌ی پرفروش)

کتاب خانواده‌کشی برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه‌ی این رمان هیجان‌انگیز و معمایی را به همه‌ی علاقمندان به ادبیات داستانی به‌ویژه ادبیات آمریکا، پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب خانواده کشی می‌خوانیم

نگاهم را از او برگرداندم، به چیزی که دیده بودم اطمینان نداشتم، ردّی از یک لبخند، یا شاید یک شادی آرام و ناچیز بود. تیم داشت سعی می‌کرد واقعیت را کم اهمیت جلوه دهد. یک قتل، یا مفقود شدن یک نفر، آن هم در یک جزیره‌ی دور افتاده. وقتی خانم مک‌اینتایر مرا برای این پرونده در نظر گرفت، این موضوع را هم روشن کرد-به همین خاطر به نظرم تیم هیجان‌زده شده بود. پلیس‌های بسیاری را در شهر می‌شناختم که از پرونده‌ای این چنین، حسابی به هیجان می‌آمدند، تازه آنهم در جایی مثل شهر که هر روز از این دست اتفاقات در آن رخ می‌داد، اما ظاهر تیم طوری بود که اگر هم در پوستش نمی‌گنجید، نمی‌شد چیزی از چهره‌اش خواند. طرز صحبت کردنش رسمی و موقرانه، و لب‌هایش هم مثل خطی صاف و بی‌حالت بود. فرمان را چرخاندم و ضربات تازیانه‌مانندِ بزرگراه را که به کف ماشین وارد می‌شد رد کردم؛ ضرباتی که به خاطر صدای ترق‌ترقِ خوشایندِ سنگریزه‌های کف جاده به گوش می‌رسید و بعد به رودخانه رسیدیم.

لعنتی، آب خیلی بالا آمده بود. تابستان، تمام مفروضات قبلی در رابطه با سیل و طغیان رودخانه را تغییر داده بود. حالا آب به اندازه‌ی 90 سانت بیشتر از حالت عادی بود. جایی خوانده بودم که چنین اتفاقی از سال 1973 تا به حال تکرار نشده بود. خسارات وارد آمده، به خودی خود بد بود ولی حالا با این طوفان، همه‌چیز داشت بدتر هم می‌شد. ماشین را به سمت جایی هدایت کردم که چمن‌هایش در آب باران غوطه‌ور بودند و بعد با تردید، و برای آخرین بار از شیشه‌ی جلوی اتومبیل نگاه ریزبینانه‌ای به آسمان انداختم. نگاه تیم هم به قایق بود. همه‌ی کسانی که در مرکز فرماندهی کل بودند-البته به انضمام تیم-بیش از هر چیز به خاطر آن قایقِ گشتِ پلیس هیجان‌زده بودند تا به خاطر رسیدن من. چیزهایی که قرار بود به ترتیب با آن‌ها مواجه شوم عبارت بودند از: با احترام و تکریم فراوان، قایق گشت یا همان بازیچه‌ی اهدایی و جدیدی که از صندوق سرمایه‌ی گارد ساحلی ایالات متحده اداره می‌شد، بعدتر، نامزد محترم اینجانب، و نیاز مُبرم من به خارج شدن از آن شهر لعنتی.