معرفی و دانلود کتاب خورشید را دوباره بیدار کنیم!: گرفتارانی که موفق و سرآمد شدند

معرفی کتاب خورشید را دوباره بیدار کنیم!: گرفتارانی که موفق و سرآمد شدند

کتاب خورشید را دوباره بیدار کنیم! به همت سید مجید حسینی نوشته شده است و همان‌طور که در عنوان فرعی‌اش، «گرفتارانی که موفق و سرآمد شدند»، اشاره شده، داستان زندگی افرادی است که به بیماری اعتیاد مبتلا بوده‌اند و پس از دورانی سخت، برای ترک اعتیاد قدم برداشته‌ و سپس به موفقیت‌های مادی و معنوی زیادی رسیده‌اند. این اثر، کتابی فوق‌العاده برای امید دادن به افرادی‌ست که درگیر بیماری اعتیاد هستند.

درباره‌ی کتاب خورشید را دوباره بیدار کنیم!

کتاب خورشید را دوباره بیدار کنیم! با عنوان فرعی «گرفتارانی که موفق و سرآمد شدند»، 10 داستان واقعی درباره‌ی زندگی 10 فرد معتاد به مواد مخدر است که هر کدام به نحوی توانسته‌اند اعتیاد را ترک کنند و زندگی سرشار از موفقیتی برای خود بسازند. کتاب سید مجید حسینی، نیازی اساسی را در زمینه‌ی ترک اعتیاد پاسخ می‌دهد و آن نیاز به داشتن امید و دیدن آینده‌ای روشن است. بسیاری از افراد، پس از درگیری با اعتیاد، به خاطر سال‌هایی که به بطالت می‌گذرانند و موقعیت‌هایی که از دست می‌دهند، حتی اگر دلشان بخواهد پاک شوند، با خودشان فکر می‌کنند که بعد از پاکی چه چیزی در انتظارشان است؟ گاهی حتی از حسرت چیزهایی که از دست داده‌اند و زندگی‌ای که می‌توانستند داشته باشند اما ندارند، بیشتر به مواد مخدر پناه می‌برند تا فقط از غم و اندوه زندگی ازدست‌رفته‌شان چند لحظه‌ای آسوده شوند. اما چنین کتاب‌هایی که آینده‌ی روشن بسیاری از معتادان سابق را نشان می‌دهد، به این افراد کمک می‌کند که امید خود را باز یابند و برای موفقیت خود دست به کار شوند.

کتاب خورشید را دوباره بیدار کنیم! یکی از کتاب‌هایی است که نشر حکمت و عرفان، برای طرح چهره به چهره به چاپ رسانده است. این طرح، از سال 1380 با هدف جهاد فرهنگی همگانی پایه‌ریزی شد و تعداد زیادی مربی تربیت کرد تا در حلقه‌های دوستانه‌‌ی چهره به چهره، که در محلات مختلف شهرها و استان‌های متفاوت کشور شکل گرفته است به تبلیغ مباحث دینی، رفع شبهات جوانان و نوجوانان و جلوگیری از آسیب‌های فرهنگی و اجتماعی بپردازند. این حلقه‌های دوستانه مخصوص جوانان و نوجوانان و خانواده‌های آنان است و با آگاهی‌بخشی به آن‌ها کمک می‌کند که از آسیب‌هایی مثل اعتیاد دور بمانند یا اگر درگیر آن شده‌اند، درمان شوند.

کتاب خورشید را دوباره بیدار کنیم! به فرد معتاد و خانواده‌ و دوستانش کمک می‌کند تا ابتدا امید خود را بازیابند و در نهایت به سمت درمان گام بردارند. داستان‌های واقعی این کتاب جمع و جور، حتی برای افرادی که دچار اعتیاد نیستند هم جذاب است. فردی که از دوران راهنمایی شروع به مصرف مواد مخدر کرده و حالا دانشجوی دوره‌ی دکتری است، فرد دیگری که مواد مخدر را پدرش از سن پایین به دستش داده ولی توانسته بعد از سال‌ها خود را از منجلاب اعتیاد بیرون بکشد و پس از درمان مدیری موفق شده است و معتادین دیگری که پس از ترک اعتیاد، به تحصیل پرداخته‌اند، پزشک، نویسنده، کارخانه‌دار یا حتی قهرمان شده‌اند و... قهرمان‌های داستان‌های امیدبخش این کتاب است.

کتاب خورشید را دوباره بیدار کنیم برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب خورشید را دوباره بیدار کنیم! برای همه‌ی کسانی که درگیر بیماری اعتیاد هستند، خانواده‌ها، بستگان و عزیزانشان مفید خواهد بود.

در بخشی از کتاب خورشید را دوباره بیدار کنیم!: گرفتارانی که موفق و سرآمد شدند می‌خوانیم

دو سال تمام چهره‌ام را در آیینه ندیده بودم اما پر واضح بود از آن چهره‌ی زیبا که غرور از نقطه‌نقطه‌اش می‌بارید خبری نباشد؛ با این حال خود را فریب می‌دادم که فرزندانم همان چهره‌ی زیبایم را در چشمانشان قاب گرفته‌اند و همراهی‌شان با من نشان از آن دارد که می‌دانند مادرشان جوانی‌اش را وقف زندگی آن‌ها کرده است. آن اواخر که دیگر هیچ امیدی به زندگی نداشتم، از ساعت شش بعدازظهر که چشم‌هایم باز می‌شد، انواع مواد مخدر را می‌زدم تا زودتر بمیرم. خلاصه، وقتی این جمله بدون اندیشه را به زبان آوردم ما بین دو پسرم نشسته بودم که ناگهان تک جمله پسر بزرگ‌ترم مانند پتکی بر سرم کوبیده شد و میخ زمینم کرد: «نه اینکه خودت ترک کردی! همون بهتر که این‌طور آدما بمیرن. تو هم اگر می‌مردی مثل پدر دفنت می‌کردیم و راحت می‌شدیم.»

از هرکسی انتظار شنیدن این جمله را داشتم جز پسرم که برایم جایگاه خاصی داشت و از هفده سالگی کار می‌کرد تا کم‌کاری‌های مرا جبران کند به همین خاطر بدون آنکه به عاقبت کارم فکر کنم به سمت سرویس بهداشتی فرودگاه حرکت کردم تمام موادی را که در جیبم بود داخل توالت ریختم و سیفون را کشیدم. سپس با غضب به سمت پسرها رفتم، همه پولی را که داشتم به طرف‌شان پرتاب کردم. کاپشن‌هایشان را برداشتم، به سمت نمازخانه راه افتادم و چهار روز بسیار سخت را بدون اینکه کسی سراغی از من بگیرد در گوشه‌ای از نمازخانه فرودگاه گذراندم. پسرها که در تمام این مدت دورادور مراقبم بودند موضوع را به یکی از اقوام اطلاع دادند و در نهایت پس از گذشت هشت روز بی‌خانمانی در فرودگاه، میهمان آن‌ها شدیم. لحظه‌های بسیار سختی بر من گذشت. وسوسه مواد راحتم نمی‌گذاشت.

فهرست مطالب کتاب

مقدمه
کارتن‌خوابی که مدیر شرکت هواپیمایی شد
الان دانشجوی دوره‌ی دکتری هستم
رشته‌ی گیاه‌شناسی تحصیل می‌کنم
شاگرد اول دوره‌ی مددیاری هستم
‌به مدیر شرکت بازرگانی بین المللی بدل شدم
از گورخوابی به دکتری و قهرمانی رسیدم
نویسنده‌ای تمام‌عیار از اعتیاد برخاست
معنویت به فریادم پاسخ داد
دکتر گرفتاری که طبیب معتادان شد
از اعتیاد به کارخانه‌داری رسیدم
منابع