معرفی و دانلود کتاب رحم اجاره‌ای

معرفی کتاب رحم اجاره‌ای

کتاب رحم اجاره‌ای، اثر پرفروش آمازون و نوشته‌ی فریدا مک فادن، داستانی هیجان‌انگیز از زنی به نام ابی روایت می‌کند. این زن همه چیز دارد، جز یک فرزند! او تمام راه‌ها را امتحان کرده و حالا دستیار او، زنی جوان به نام مونیکا، داوطلب شده تا فرزند او را در رحم خودش حمل کند. پیشنهاد سخاوتمندانه‌ای به نظر می‌رسد؛ اما این تمام ماجرا نیست! ابی با پذیرفتن این پیشنهاد، به دنیای تاریک و رازآلود زندگی مونیکا کشانده می‌شود.

درباره‌ی کتاب رحم اجاره‌ای

هیچ‌چیز بدتر از این نیست که بی‌گناه به محکمه کشانده شوید و همه به شما مظنون باشند؛ حتی فردی که عاشقانه دوستش دارید. «پرونده‌ی محکمی علیهت دارن ابی!»؛ این عین جمله‌ای است که وکیل پرونده به ابی گفته است. این زن که فقط می‌خواست مادر شود و خانواده‌ی زیبایش را بزرگ‌تر کند، چرا به دادگاه کشانده می‌شود؟ او که به قول خودش تاکنون حتی یک چراغ قرمز را هم رد نکرده است و هیچ خلاف کوچک دیگری از او سر نزده، چطور می‌تواند قاتل باشد؟ آیا همسر عزیزش «سم» هم بی‌گناهی او را باور نمی‌کند؟

شخصیت‌پردازی درست و ساخت زمینه‌ای دلهره‌آور متناسب با موضوع روایت، کتاب رحم اجاره‌ای (The Surrogate Mother) را به یک اثر خواندنی تبدیل کرده است؛ به نحوی که به سختی می‌توان آن را نیمه‌کاره رها کرد. مونیکا که مسئولیت حمل فرزند ابی را برعهده گرفته، در نگاه اول زنی مهربان و قابل اعتماد به نظر می‌رسد، اما به مرور زمان، نشانه‌هایی از رفتارهای مشکوک، گذشته‌ای تاریک و انگیزه‌های پنهانی در او آشکار می‌شود. این پیچش داستانی، امضای کار فریدا مک فادن (Freida McFadden)، استاد تریلرهای روان‌شناختی است. مک فادن به خوانندگان خود می‌گوید که گاهی اعتماد به ظاهر ساده و گول‌زننده‌ی افراد می‌تواند خطرناک‌ترین اشتباه زندگی باشد.

معمای رحم اجاره‌ای؛ مونیکا فرشته‌ی آرزوها است یا ملکه‌ی عذاب؟

وقتی شک ابی شروع می‌شود و از مونیکا فاصله می‌گیرد، مونیکا احساس می‌کند که کنترلش را نسبت به او و فرزند در رحمش از دست داده است. اینجاست که دست به اقدامات افراطی می‌زند؛ از تهدید گرفته تا دست‌کاری شواهد، به هر دری می‌زند تا جایگاهش را حفظ کند. مونیکا در واقع نماد زنی است که در تلاش برای پر کردن خلاءهای عاطفی و روانی‌اش، مرزهای اخلاقی را زیر پا می‌گذارد و این دقیقاً همان چیزی است که داستان را تا آخرین صفحه، نفس‌گیر نگه می‌دارد.

ابی که به‌شدت به مونیکا و هویت او مشکوک است، در لحظه‌ای بحرانی با مدرکی روبه‌رو می‌شود که تمام معادلات را بر هم می‌زند... فریدا مک فادن با سبک شگفت‌انگیز خود که ترکیبی است از هیجان، روان‌شناسی و پیچیدگی‌های انسانی، این بار هم داستانی را روایت کرده است که از همان صفحه‌ی اول مخاطب را درگیر می‌کند. این کتاب به کوشش شبنم کاظمی به فارسی برگردانده شده و به همت نشر بامداد سیام، در اختیار شما عزیزان قرار گرفته است.

نکوداشت‌های کتاب رحم اجاره‌ای

• خط داستانی معرکه، پیچش‌ها و فلش‌بک‌های اصولی، خواندن این کتاب را لذت‌بخش کرده است. همیشه از مطالعه‌ی آثار فریدا مک فادن لذت می‌برم. (نقد و بررسی آمازون)
• شاهکار دیگری از فریدا مک فادن. هیچ وقت از او سیر نمی‌شوم. کتابی خوش‌خوان، با روایتی عالی که از ابتدا من را درگیر کرد. (نقد و بررسی آمازون)
• مطالعه‌ی کتاب رحم اجاره‌ای لذت‌بخش بود. در کمتر از دو روز آن را تمام کردم. سادگی پیرنگ داستان و روایت معمایی آن، من را در کتاب غرق کرد. (نقد و بررسی آمازون)

کتاب رحم اجاره‌ای برای شما مناسب است اگر...

• به داستان‌های هیجان‌انگیز و تریلرهای روان‌شناختی علاقه دارید.
• دنبال رمزگشایی ذهن آدم‌ها هستید و روایت‌های معمایی شما را درگیر می‌کند.
• داستان‌هایی را دوست دارید که تا پایان، شخصیت خوب و بد قابل تشخیص نیست.
• دنبال رمانی هستید که بتوان به راحتی روی پرده‌ی سینما یا بر صفحه‌ی تلویزیون تصورش کرد.

در بخشی از کتاب رحم اجاره‌ای می‌خوانیم

مونیکا دهانش را با دستش می‌پوشاند و می‌خندد. از شش ماه پیش که دستیار قدیمی‌ام، گرتی زمین خورد و لگنش شکست و توسط مقام‌های بالاتر به بازنشستگی زودهنگام تشویق شد، مونیکا دستیارم شده و باید بگویم داشتن او فوق‌العاده بوده است. منظورم این نیست که گرتی را با کوکی‌های شکلاتی واقعاً شگفت‌انگیزی که درست می‌کرد، دوست نداشتم. اما او در هر کاری خیلی کند بود. برای مثال، حتی تماشای راه رفتنش در اتاق عذاب‌آور بود. حتی نمی‌دانست چطور اسناد را از کامپیوترش به پرینتر بفرستد. کار با فکس هم برایش کمی سخت بود. فکر می‌کنم وقتی در استوارت شروع به کار کرده، دستگاه فکس هنوز اختراع نشده بوده. شاید حتی تلفن هم نیامده بود.

پس بله، مونیکا قطعاً یک نیروی تازه‌نفس است که کمی بیشتر از بیست سال سن دارد، اخیراً با مدرک هنر و ریاضی از دانشکده فارغ‌التحصیل شده و زرنگ و تیز است. همه‌چیز را مثل یک اسفنج جذب می‌کند. داشتن مونیکا به عنوان دستیار، کارایی من را حداقل... شصت‌و‌هشت درصد افزایش داده است.

بلافاصله در مصاحبه‌مان فهمیدم که او قرار است دستیار جدیدم باشد. ظاهرش خیلی مرا به یاد خودم می‌انداخت، از موهای سیاه پرکلاغی‌اش که ناشیانه پشت سرش گوجه‌ای بسته بود تا کت‌وشلوار نامناسب و لبخند بیش از حد مشتاقش. و بعد به جای این‌که مثل دیگر مصاحبه‌شونده‌ها برای کمپین کادلز تحسینم کند، با جزئیات دربارۀ کمپینی که سال‌ها پیش برای یک شرکت ماست فیبردار اجرا کرده بودم، حرف زد. کمپینی که زیاد شناخته‌شده نبود، اما من به آن افتخار می‌کردم. این نشان می‌داد که از قبل تحقیق کرده است.

و وقتی از او پرسیدم که چه چیزی از این موقعیت می‌خواهد، جواب داد: «می‌خوام همۀ چیزهایی رو که تو می‌دونی یاد بگیرم.»