معرفی و دانلود کتاب زخم بوتیمار

معرفی کتاب زخم بوتیمار

کتاب زخم بوتیمار نوشته ناصر قلمکاری، داستان زنی را روایت می‌کند که روزگارش را در آپارتمانی در تهران به تنهایی سپری می‌کند و از نظر روحی و روانی حال ناخوشایندی دارد و نمی‌تواند برخی از خاطراتش را به یاد آورد و این موضوع ماجراهای مختلفی را رقم می‌زند.

درباره کتاب زخم بوتیمار:

کمتر رمانی را می‌توان یافت که مسئله گم‌گشتگی و سرگردانی انسان‌های شهری عصر مدرن را به تصویر بکشد و با خلق فضایی کابو‌س‌وار، پرتعلیق و پیچ در پیج داستانی روانشناختی و اجتماعی را بیافریند؛ اما کتاب زخم بوتیمار دومین رمان از سه‌گانه ناصر قلمکاری از چنین حال‌وهوایی برخوردار است.

قصه از نقطه‌ای شروع می‌شود که پری شخصیت اصلی رمان علاوه بر گرفتاری‌های همیشگی‌اش، از یک بیماری روحی نیز رنج می‌برد. او بدون هیچ دلیل مشخصی به فراموشی دچار شده و برخی از رخدادها و اطرافیانش را به خاطر نمی‌آورد. برای مثال به تازگی به یک آپارتمان در پایتخت اسباب‌کشی کرده اما حتی به یاد نمی‌آورد که چگونه و با چه شرایطی در این خانه به سر می‌برد. آدم‌های اطراف او به همان اندازه که آشنا هستند غریبه‌اند و احوالات آشناها بیشتر به غریبه‌ها شباهت دارد. با این حال زمان نیاز است تا متوجه بشود همه چیز آن طور که به نظر می‌رسد نیست و انسان‌ها و ماجراها همانی نیستند که در ذهن او می‌گذرند.

گویی رمان زخم بوتیمار داستان زنی را حکایت می‌کند که گمشده‌ای نامعلوم دارد و در جست‌وجوی آن باید همه سختی‌ها را تحمل کند. حتی اگر نیاز باشد در فضایی تاریک و پرتنش به روزمرگی‌های خود ادامه دهد تا در نهایت خود واقعی‌اش را بیابد.

نویسنده در کتاب زخم بوتیمار به نوعی مناسبات فضای شهری را نقد می‌کند و روابط انسان‌هایی را به تصویر می‌کشد که به بیماری بی‌اعتمادی و بدبینی دچار هستند.

فضای داستانی زخم بوتیمار در دنیایی سیاه و سورئال و در جهان ذهنی پری رخ می‌دهد و همین جهان ناشناخته شما را با خود همراه می‌کند تا دنیای رمان بهتر بشناسید.

این کتاب را می‌توان در دسته نادرترین و مؤثرترین آثار حوزه داستانی قرار دارد چرا که ناصر قلمکاری به زیبایی توانسته شخصیت‌هایی جذاب و خاص خلق کند.

کتاب زخم بوتیمار به چه کسانی پیشنهاد می‌شود؟

اگر از علاقه‌مندان به داستان و رمان‌های اجتماعی و روانشناختی هستید، این کتاب برای شماست.

با ناصر قلمکاری بیشتر آشنا شویم:

یکی از نویسندگان موفق ایرانی در سال‌های اخیر ناصر قلمکاری است. او با نوشتن رمان گذر از هزارتو در سال 1383 خود را به عنوان نویسنده‌ای حرفه‌ای معرفی کرد.

او از اوایل دهه هشتاد می‌نویسد و ابتدا در حوزه فیلمنامه‌نویسی تلاش‌هایی کرد اما سرانجام به ادبیات روی آورد. از دیگر کتاب‌های قلمکاری می‌توان به «دیدار در کوآلالامپور، یک ساعت بعد از کسوف و زخم بوتیمار» اشاره کرد.

این نویسنده ایرانی همواره در آثار خود، سرگردانی انسان امروزی و شهرنشین را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهد و شخصیت‌هایش با نوعی بی‌قراری، پریشانی و بی‌هدفی دست و پنجه نرم می‌کنند و به دنبال راه نجاتی هستند.

در بخشی از کتاب زخم بوتیمار می‌خوانیم:

راجع‌به سردردها و صداهای سرم به‌اش می‌گویم. بعد در مورد اتفاقات عجیب حرف می‌زنم، آدم‌هایی که نمی‌شناسم ولی آن‌ها من را می‌شناسند. جوری سر تکان می‌دهد که انگار همه را می‌داند و اصلاً مسئله‌ی مهمی نیست. می‌پرسد از چه سنی این حالت‌ها را داشته‌ام. می‌گویم همه‌اش از وقتی شروع شد که با هاشم آشنا شدم، به‌خصوص وقتی به‌اش چاقو زدم. همه‌چیز از آن روز شروع شد. تا قبلش انگار این‌قدر بد نبودم. از آن روز انگار هیولایی توی سرم لانه کرد.

می‌گوید «مشکل تو قدری پیچیده است پری‌خانم. این اعترافی هم که کرده‌ای کار ما را سخت کرده. پلیس دارد تحقیق می‌کند. خیلی هم جدی و سفت‌وسخت. به ما هم فشار آورده‌اند که راجع‌به بیماری تو نظر بدهیم. دیروز که با هم حرف زدیم گفتی هاشم را کشته بودند و انداخته بودند توی پستوی خانه‌ات. یادت می‌آید؟ وقت نداریم. باید روند درمانت را جلو بیندازم. نگران نباش. خوشبختانه نوع بیماری تو که حادتر است، زودتر هم درمان می‌شود. فعلاً همین‌قدر بدانی کافی است.»

پرستار را صدا می‌زند. دستوراتی می‌دهد. توی یک پرونده یادداشت‌هایی می‌نویسد و می‌دهد به پرستار. گوش نمی‌دهم چه می‌گوید. گیجم. چرا باید این‌جا باشم؟ بلندم می‌کنند. حلقه‌های دست‌بند را جرینگ‌جرینگ می‌زنم به هم. خوشم می‌آید از صداش. از راهروِ بی‌انتهایی رد می‌شویم. بعد باز پله‌ها و پاگردها. از همه‌شان رد می‌شویم. همه‌چیز سفید و بی‌روح. پاکیزگیِ مصنوعی. اشتباه می‌کردم. هنوز خوب نشده‌ام. صداها توی سرم شروع شده‌اند. دردِ چشم‌ها. دردی که می‌زند به شقیقه‌ها و پشت‌سر.