معرفی و دانلود کتاب صوتی تمام نورهایی که نمی‌توانیم ببینیم

معرفی کتاب صوتی تمام نورهایی که نمی‌توانیم ببینیم

دست در دست دخترکی نابینا، جزئیاتی شفاف و متحیرکننده از جهانِ درگیر در جنگی ویران‌کننده را در کتاب صوتی تمام نورهایی که نمی‌توانیم ببینیم، خواهیم شنید. آنتونی دوئر با خلق این داستان تاریخی و جنگی، موفق به دریافت جوایز و افتخارات بسیاری، از جمله جایزه‌ی معتبر پولیتزر و مدال کارنگی شد.

درباره‌ی کتاب صوتی تمام نورهایی که نمی‌توانیم ببینیم

«در آگوست سال 1944، شهر تاریخی سنت مالو که مانند جواهری در بریتانی فرانسه می‌درخشید، به‌طور کامل در آتش سوخت. حدود هشتصدوشصت‌وپنج ساختمان، بدون دیوار ماند و فقط صدوهشتادودو ساختمان توانست همچنان سر پا بماند. و مکان‌های دیگر بنا به استحکامشان، دچار آسیب‌دیدگی شدند.» این‌ها از جمله توصیفاتی هستند که درباره‌ی فاجعه‌ی سال 1944، در شهر سنت مالو ذکر شده‌اند؛ فاجعه‌ای که در آن چیزی حدود هشتاددرصد از این شهر، کاملاً تخریب شد. آنتونی دوئر (Anthony Doerr)، حدود یک دهه از عمر خود را به خلق داستانی با محوریت این واقعه اختصاص داده که کتاب صوتی تمام نورهایی که نمی‌توانیم ببینیم (All the Light We Cannot See)، حاصل این تلاش است.

داستان آنتونی دوئر در کتاب صوتی تمام نورهایی که نمی‌توانیم ببینیم، حول محور دو شخصیت اصلی جلو می‌رود: ماری لاور لبلان و ورنر فنیگ. ماری به همراه پدر خود، دنیل که متخصص ساخت انواع قفل و کلید است و در موزه‌ی تاریخ طبیعی پاریس کار می‌کند، زندگی می‌کند. سال 1934، زمانی که ماری شش سال دارد، چهره‌ی زندگی برای همیشه پیش چشم او تیره‌وتار می‌شود و او بر اثر یک ضایعه، بینایی خود را برای همیشه از دست می‌دهد. اما دنیل قصد ندارد خودش و ماری را تسلیم چنین سرنوشتی کند و تصمیم می‌گیرد دخترش را با شرایط جدیدی که در زندگی پیدا کرده، تطبیق دهد. دنیل، یک ماکت کوچک از شهر پاریس را برای ماری طراحی می‌کند تا دختر با دست کشیدن بر آن، بتواند مسیرهای شهر را شناسایی کرده و راه خود را در آن پیدا کند.

آنتونی دوئر داستان کتاب صوتی تمام نورهایی که نمی‌توانیم ببینیم را با ورود ارتش نازی به شهر پاریس ادامه می‌دهد. با ورود سربازان آلمانی، دنیل تصمیم می‌گیرد همراه با ماری به شهری ساحلی مهاجرت کند. زمان زندگی در پاریس، ماری داستان‌هایی درباره‌ی یک جواهر عجیب که در موزه نگه‌داری می‌شد شنیده بود؛ جواهری که می‌تواند صاحبش را جاوادنه و دیگران را نابود کند. حالا به نظر می‌رسد که این جواهر به‌نحوی از موزه خارج شده و اکنون همراهِ آن‌ها، در شهر ساحلی است.

در سمت دیگر روایت کتاب صوتی تمام نورهایی که نمی‌توانیم ببینیم، درباره‌ی پسری به نام ورنر فلینگ می‌شنویم که قرار است در آینده، سرنوشت او و ماری به‌هم گره بخورد. آنتونی دوئر داستان زندگی او را این‌طور آغاز می‌کند: ورنر پسرکی یتیم است که از هوش و استعداد فوق‌العاده‌ای بهره‌مند شده. زمانی که تنها هشت سال داشته، یک روز رادیوی خرابی را پیدا کرده که با کمی تلاش موفق شده آن را تعمیر کند و همراه با خواهرش به برنامه‌های علمی و موزیکال رادیوییِ سراسر اروپا گوش بسپارد. از آن پس ورنر دریافته که استعداد خاصی در زمینه‌ی تعمیر و ساخت رادیو دارد.

وقتی ورنر به دوران جوانی خود می‌رسد به دلیل همین استعداد خارق‌العاده‌اش، جذب حزب نازی و گروه‌های نظامی آن می‌شود؛ چراکه با کمک توانایی‌های او ارتش آلمان قادر به ردیابی بسیاری از دشمنان خود و نابود کردن آن‌ها می‌شود. در این حین، خواهر ورنر که مدام از رادیو، اخبار مربوط به جنایات جنگی آلمان را گوش می‌کند با این کار برادرش مخالفت کرده و از او می‌خواهد که وارد چنین فضایی نشود. ورنر هم به خواهر خود قول می‌دهد که تا دو سال بعد، پیش او برگردد و همراه با هم از این منطقه به جای پرآرامش‌تری بروند.

آنتونی دوئر با الهام از برخی ماجراهای واقعی جنگ‌جهانی دوم در آلمان و فرانسه، داستان کتاب صوتی تمام نورهایی که نمی‌توانیم ببینیم را با توصیفات درخشان و متحیرکننده‌ی خود پیش می‌برد و پای ورنر را هم به همان شهر ساحلی محل سکونت ماری و پدرش باز می‌کند. کتاب صوتی تمام نورهایی که نمی‌توانیم ببینیم را نشر صوتی آوانامه با صدای سحر بیرانوند و براساس ترجمه‌ی مریم طباطباییها منتشر کرده و نسخه‌ی متنی کتاب را انتشارات کتاب کوله‌پشتی به چاپ رسانده است.

جوایز و افتخارات کتاب صوتی تمام نورهایی که نمی‌توانیم ببینیم

• برنده‌ی جایزه‌ی ادبی پولیتزر در سال 2015
• برنده‌ی جایزه‌ی بهترین داستان تاریخی سایت گودریدز در سال 2014
• برنده‌ی مدال کارنگی در سال 2015
• برنده‌ی جایزه‌ی کتاب سال آیداهو در سال 2014
• نامزد جایزه‌ی ادبی دوبلین در سال 2016
• از پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز
• یکی از ده کتاب برتر لیست نقد کتاب نیویورک تایمز
• برنده‌ی جایزه‌ی صنعت نشر استرالیا در بخش بین‌الملل در سال 2015
• نامزد جایزه‌ی ادبی صلح دیتون برای بهترین داستان در سال 2015
• برنده‌ی جایزه‌ی بهترین داستان Audie در سال 2015
• و...

نکوداشت‌های کتاب صوتی تمام نورهایی که نمی‌توانیم ببینیم

• این داستان به‌شکل وحشتناکی زیباست. (جَنت مسلین، نیویورک تایمز)
• تاریخ با داستانی مسحورکننده در هم می‌آمیزد. یک ایستگاه رادیویی مخفی، یک جواهر نفرین‌شده و عمیق‌ترین تردیدهای یک سرباز. (مری پولز، مجله‌ی People)
• رمانی حیرت‌انگیز، زیبا و جذاب که نفس را به شماره می‌اندازد. (دیوید لسکین، سیاتل تایمز)
• داستانی زیبا، ارزشمند، بسیار موفق و باشکوه. (استف چا، لس آنجلس تایمز)
• داستانی زیبا، اعتیادآور، شیوا و روح‌بخش. (نشریه‌ی Missourian)

اقتباس تلویزیونی از کتاب صوتی تمام نورهایی که نمی‌توانیم ببینیم

شبکه‌ی نتفلیکس با اقتباس از این کتاب، مینی‌سریالی به همین نام (All the Light We Cannot See) را به کارگردانی شاون لوی (Shawn Levy) را ساخته و آماده‌ی پخش کرده است. طبق اخبار این سریال که در حال حاضر تنها برای منتقدان به اکران درآمده، در سال 2023 منتشر خواهد شد و در دسترس عموم قرار خواهد گرفت.

کتاب صوتی تمام نورهایی که نمی‌توانیم ببینیم برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب صوتی تمام نورهایی که نمی‌توانیم ببینیم را می‌توان یکی از آثار برتر تاریخ ادبیات جهان محسوب کرد. گوش سپردن به این رمان صوتی و سپردن خود به دست جادوی کلمات آنتونی دوئر را به تمام مخاطبان رمان و ادبیات توصیه می‌کنیم.

در بخشی از کتاب صوتی تمام نورهایی که نمی‌توانیم ببینیم می‌شنویم

آب‌مروارید مادرزادی. هر دو چشم به‌صورت متقارن. ضایعه‌ای جبران‌ناپذیر. دکتر می‌پرسد: «می‌تونی این رو ببینی؟» و دوباره تکرار می‌کند: «پرسیدم می‌تونی این رو ببینی؟»

ماری لاور او را، دیگر در زندگی‌اش نمی‌تواند چیزی را ببیند. مسافت‌ها فقط آن‌قدری برایش آشناست که بتواند اتاق چهارم را که با پدرش مشترکاً از آن استفاده می‌کند، تشخیص بدهد. سه درخت نحیف و لاغری را که انتهای خیابانشان قرار دارد می‌شناسد و آن راهروهای پیچ‌درپیچ را که گاهی پرمخاطره به نظر می‌رسند. کشوها دیگر جایی که باید باشند نیستند. توالت، بسیار عمیق و بدساخت شده است. لیوان آب، همیشه یا خیلی نزدیک است و یا خیلی دور. انگشتانش بزرگ هستند؛ خیلی بزرگ. نابینایی چیست؟ دیوار کجا باید قرار داشته باشد؟ دستانش چیزی را پیدا نمی‌کند. هیچ چیز سر جای خودش نیست. پایه‌ی میز با ساق پایش برخورد می‌کند. اتومبیل‌ها در خیابان زوزه می‌کشند و صدایشان نجوامانند به سمت آسمان می‌رود. صدای برگ‌های قرمز پاییزی به درون گوشش هجوم می‌برد. صداها همه‌جا هستند؛ روی پلکان، در آشپزخانه، حتی کنار تخت‌خوابش. صداهایی که با ناامیدی رشد می‌کنند:

«بچه‌ی بی‌نوا!»
«بیچاره آقای لبلان! می‌دونی که زندگی سختی داشته! پدرش توی جنگ کشته شده و همسرش سر زایمان از دنیا رفته و حالا این!»
«به نظر نفرین شدن!»

فهرست مطالب کتاب صوتی