معرفی و دانلود کتاب صوتی جشن بی‌معنایی

معرفی کتاب صوتی جشن بی‌معنایی

میلان کوندرا در کتاب صوتی جشن بی‌معنایی که رمانی فانتزی با درونمایه‌های فلسفی‌ست، از خلال روایتی هجوآمیز درباره‌ی روابط چند دوست، به تأمل در مسائلی نظیر تنهایی، دوستی، عشق و... پرداخته است. گفتنی‌ست که اثر حاضر پس از انتشار در سال 2013، نامزد دریافت جایزه‌ی ادبیات اروپا شد.

درباره کتاب صوتی جشن بی‌معنایی:

میلان کوندرا (Milan Kundera) یکی از معدود نویسندگان معاصر است که به راستی شایسته‌ی صفت «بزرگ»اند. آثار او هم به حیث سبک و فرم، و هم به لحاظ درونمایه و محتوا، تماماً نشان از یک نوع جهانبینی خاص و فردی دارند، که اگرچه بسیار تأثیرپذیرفته از محیط فرهنگی‌ای است که کوندرا در آن زیسته، با این حال بسا بیش از آن، نتیجه‌ی تأملِ وی در کنه حیات انسانی است. از این جهت، کوندرا را باید از آن دست نویسندگان غربی دانست که در عین داستان‌نویس بودن، متفکرانی بزرگ، در معنای اصیل کلمه‌اند. مخاطبینی که رمان‌هایی چون جاودانگی و بار هستی را مطالعه کرده‌اند، به خوبی می‌دانند که فلسفه جزئی جداناشدنی و همواره حاضر در آثار این نویسنده‌ی چک است. مضاف بر این، آثار میلان کوندرا از بار سیاسی پررنگی نیز برخوردارند. امری که خصوصاً درباره‌ی رمان جشن بی‌معنایی (The Festival of Insignificance) صادق است.

این اثر را می‌توان رمانی پست مدرن نامید. نه فقط به این دلیل که بر ساختاری تعمداً تودرتو و پیچیده متکی‌ست، و یا راوی‌ای مداخله‌گر دارد؛ بلکه به دلیلی مهم‌تر، و آن اینکه در جشن بی‌معنایی با عدم قطعیتی بنیادین مواجهیم که ملاحظات تکنیکی مذکور تنها نمودهای بیرونی آن‌اند. به واقع، میلان کوندرا در این اثر بیش از هر کتاب دیگرش، موفق به نزدیکی به جهان استاد و نویسنده‌ی محبوب خود، دنی دیدروِ فرانسوی شده است؛ همو که شاهکارش، ژاک قضاوقدری‌ را نیای تمام رمان‌های پست مدرن می‌دانند.

داستان کتاب جشن بی‌معنایی بر پایه‌ی روابط چهار دوست میانسال به نام‌های آلن، رامون، داردلو و چارلز شکل می‌گیرد و پیش می‌رود. اثر از اپیزودهایی کوتاه تشکیل شده که در هر کدام، مرکزیت با یکی از کاراکترهای اصلی یا فرعی‌ست. با این همه، کانون اصلی تمام خرده‌روایت‌های کتاب راوی داستان است، که حجم اظهار نظرها و مداخله‌هایش در روند روایت، ما را مجاب می‌کند که او را نیز یک کاراکتر به شمار آوریم.

سویه‌های سیاسی اثر حاضر که از آن سخن گفتیم، بیشتر در بخش‌هایی از کتاب که به نقل خوشگذرانی‌های استالین (دیکتاتور مخوف شوروی سابق) پرداخته نمود دارند. (می‌دانیم که زادگاه میلان کوندرا مدت‌ها اسیر دست نظام کمونیستیِ ویرانگری بود که خط خود را از سردمداران روس در شوروی می‌گرفت. امری که در آن زمان نویسنده‌ی چک را بدل به منتقدی تمام‌عیار نموده بود). نمودی البته بیرونی و غیرمستقیم، که بیشتر شکل هجو به خود می‌گیرد، تا انتقاد یا حمله‌ای صریح و مستقیم.

بیش از این سخن گفتن درباره‌ی اثر حاضر فرصتی فراخ‌تر می‌طلبد؛ بنابراین بی‌ اتلاف وقت بیشتر، شما را به حضور در جشن بی‌معنایی دعوت می‌کنیم.

نکوداشت‌های کتاب صوتی جشن بی‌معنایی:

- این کتاب از این جهت که دغدغه‌ی اخلاقیات و پوچی را دارد، می‌تواند بهترین معرفِ اندیشه‌ی کوندرا باشد. (Publishers Weekly)
- به طرز عجیبی ژرف و عمیق است. (NPR Books)
- اثری هیجان‌انگیز. (Los Angeles Times)

کتاب صوتی جشن بی‌معنایی مناسب چه کسانی است؟

علاقه‌مندان به ادبیات پست‌مدرن، دوست‌داران داستان‌های فلسفی و طرفداران رمان‌های طنزآلود، سه گروهی‌اند که کتاب جشن بی‌معنایی را باب سلیقه‌ی خود خواهند یافت.

با میلان کوندرا بیشتر آشنا شویم:

او متولد اول آوریل سال 1929 و اهل کشور چک‌اسلواکی است. البته کوندرا خود را نویسنده‌ای فرانسوی می‌داند، چرا که پس از تبعید از زادگاهش به دلایل سیاسی، مدت‌های مدید ساکن این کشور اروپای غربی بود. در همین رابطه، گفتنی است که چاپ آثار کوندرا مدت‌ها در کشور خودش ممنوع بودند. از بهترین کتاب‌های این نویسنده‌ی نامدار می‌توان به عناوین پیش رو اشاره داشت: «شوخی، جشن بی‌معنایی، بار هستی، هویت، زندگی جای دیگری است.» گفتنی است که کوندرا چندین بار نامزد دریافت جایزه‌ی نوبل بوده، و افتخارات دیگری نیز در کارنامه دارد که در ادامه ذکر شده است.

جوایز و افتخارات میلان کوندرا:

- برنده‌ی جایزه‌ی ادبیات اروپاییِ دولت اتریش
- برنده‌ی جایزه‌ی مدیسی
- برنده‌ی جایزه‌ی اورشلیم
- برنده‌ی جایزه‌ی هردر

در بخشی از کتاب صوتی جشن بی‌معنایی می‌شنویم:

لحظه‌ای بود که داردلو در چشم‌های رامون سیمای خودش را، آنچنان که در آینه‌ای، دید: سیمای مردی پابه‌سن‌گذاشته... اما همچنان زیباست. اندوهی بر او نشان گذاشته که جذاب‌ترش می‌کند. با خود گفت که این مرد زیبای اندوهگین به زودی سالگرد تولدش را جشن خواهد گرفت و فکری که پیش از دیدار با پزشک در سرش دور می‌زد به او بازگشت. فکر دلربای برپایی جشن تولد و نیز، مرگ. به نظاره‌ی خود در چشم‌های رامون ادامه داد. سپس با لحنی بسیار آرام و بسیار نرم گفت: سرطان...

رامون تمجمج‌کنان چیزی گفت و ناشیانه و برادرانه، با دست بازوی داردلو را لمس کرد: ولی درمان می‌شود.

داردلو گفت: متأسفانه خیلی دیر شده. ولی چیزی را که به شما گفتم فراموش کنید. به هیچ‌کس درباره‌اش حرف نزنید؛ به خصوص به کوکتلم فکر کنید. باید زندگی کرد!

فهرست مطالب کتاب صوتی