معرفی و دانلود کتاب صوتی دشمن عزیز

معرفی کتاب صوتی دشمن عزیز

کتاب صوتی دشمن عزیز اثری از جین وبستر، نویسنده‌ی پرآوازه و محبوب امریکایی است. وبستر در این کتاب پرفروش، که ادامه‌ای برای بابالنگ‌دراز به حساب می‌آید، ماجراهایی را از زبان سالی مک‌براید، دوست موقرمز و متفاوت جودی ابوت روایت می‌کند. مدیریت نوانخانه‌ی جان گریر اکنون بر عهده‌ی جودی و همسرش، جرویس است و آن‌ها به دلایلی از سالی، آشنای قدیمی‌شان درخواست کرده‌اند تا سرپرست این نوانخانه شود.

درباره‌ی کتاب صوتی دشمن عزیز

کمتر کسی از میان ماست که تا به امروز نام بابالنگ‌دراز به گوشش نخورده باشد؛ یا در کودکی و نوجوانی، مخاطب انیمیشن تلویزیونی آن بوده‌ایم یا رمان آن را مطالعه کرده‌ایم. جین وبستر (Jean Webster) کتاب صوتی دشمن عزیز (Dear Enemy) را در ادامه‌ی داستان مشهور و محبوب بابالنگ‌دراز خلق کرده است؛ کتابی که تقریباً بلافاصله پس از انتشار در سال 1916، به همان اندازه‌ی اثر متقدمش محبوب و پرمخاطب تبدیل شد و در فهرست ده کتاب پرفروش آمریکا قرار گرفت. وبستر در این کتاب این‌بار از سالی مک‌براید، یکی از دوستان جودی ابوت، قهرمان و شخصیت اصلی داستان بابالنگ‌دراز داستان‌هایی شنیدنی و جذاب را نقل کرده است.

سالی مک‌براید، دختری باهوش، اندکی پرحرف و اجتماعی و از دوستان جودی است. او سرپرستی نوانخانه‌ی جان گریر را بر عهده دارد اما از نگاهش، فضای غم‌زده و محیط سردِ نوانخانه با نشاط و پویایی زندگی واقعی او، تفاوت و فاصله‌ی بسیاری دارد. سالی هر اندازه تلاش می‌کند تا از تلخی فضای نوانخانه بکاهد یا به‌شکلی از آن فاصله بگیرد، موفق نمی‌شود. حضور مک‌ری، پزشک عبوس و سخت‌گیر نوانخانه مزید بر علت شده و چالش‌هایش را دوچندان کرده است. با وجود تمام سختی‌ها اما سالی از کارش کناره‌گیری نمی‌کند و این عشق به کودکان بی‌سرپرست و علاقه به سرنوشت و آینده‌ی آنان است که او را به این مکان متعهد و پایبند می‌سازد. سالی در نامه‌هایی که خطاب به جودی ابوت، جرویس پندلتون، همسر جودی و سندی مک‌ری، پزشک نوانخانه می‌نویسد، مشکلات کاری و احساسات مبهم و پیچیده‌اش در این نوانخانه را شرح می‌دهد و از داستان زندگی‌اش می‌گوید. «دشمن عزیز» نامی است که سالی در این نامه‌ها بر مک‌ری، پزشک مرکز گذاشته است.

جین وبستر در کتاب صوتی دشمن عزیز روند تکامل و سیر بلوغ عاطفی و اجتماعی سالی را در درامی واقع‌گرایانه به تصویر کشیده است؛ همان مسیری که پیش از این در کتاب بابالنگ‌دراز در شخصیت جودی ابوت شاهد آن بوده‌ایم. فضایی که وبستر ترسیم کرده است، یک زن، مسائل او و چالش‌هایش برای تبدیل شدن به شخصیتی مستقل را در اجتماع مردسالارانه‌ی قرن بیستم نشان می‌دهد. جین وبستر در کتاب صوتی دشمن عزیز با چیره‌دستی و به روشی هنرمندانه مشکلاتی که کودکان بی‌سرپرست با آن‌ها دست و پنجه نرم می‌کنند را به تصویر کشیده است. او هم‌زمان به معضلات بزرگ اجتماع زمانه‌ی خود یعنی کودکان بی‌سرپرست، زنان و حق طلاق، حق کار کردن زنان و استقلال مالی آنان در جامعه و... می‌پردازد؛ معضلاتی که با وجود گذشت بیش از یک قرن از طرح آنان در این کتاب، همچنان با آن‌ها دست به گریبانیم. روایت جذاب و پر از کشش جین وبستر در کتاب صوتی دشمن عزیز به ما یادآوری می‌کند که گاهی تلخ‌ترین حادثه‌ی زندگی‌مان می‌تواند به شیرین‌ترین و دلپذیرترین خاطره‌ی تمام عمر ما تبدیل شود.

کتاب صوتی دشمن عزیز را به کوشش نشر صوتی رومانو، در همکاری با انتشارات نظاره، با ترجمه‌ی سوسن اردکانی و خوانش فاطمه سبحانی‌مقدم می‌شنوید.

نکوداشت‌های کتاب دشمن عزیز

• دشمن عزیز کتابی بسیار شگفت‌انگیز است. (Biblio)
• داستانِ کتاب دشمن عزیز، دوست‌داشتنی و منحصربه‌فرد است. (Girl Ebooks)
• کتاب دشمن عزیز اثری عالی و یگانه است. (Book Depository)

اقتباس‌های سینمایی و فرهنگی از کتاب دشمن عزیز

در سال 1981 با اقتباس از ماجراهای کتاب دشمن عزیز سریالی هفت قسمتی به همین نام و با کارگردانی آلیستر کلارک تولید و پخش شد.

کتاب صوتی دشمن عزیز برای چه کسانی مناسب است؟

قدرت روایتگری جین وبستر باعث شده تا روایت‌های او به کتاب‌هایی بدون محدودیتِ مخاطب تبدیل شوند و از این رو کتاب صوتی دشمن عزیز را می‌توانیم به تمام نوجوانان و بزرگسالانی که طرفدارانِ ادبیات داستانی اوایل قرن بیستم هستند و همین‌طور علاقه‌مندان به ادبیات کلاسیک و رمان‌های طنزآلود پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب صوتی دشمن عزیز می‌شنویم

جودی جان! جمعه صبح ساعت هشت جیمی به پرورشگاه برگشت. دکتر هم یک ربع بعد از او آمد. از همان موقع، نجار و باغبان جدید ما و نواح را به‌اضافه‌ی هشت نفر از پسربزرگ‌های ما و دو تا اسب به کار کشیدند. هیچ ساختمانی عملیاتش سریع‌تر از این انجام نشده. ای کاش یکی دو جین جیمی دمِ دست داشتم. هرچند که اگر جیمی را قبل از اینکه اولین جرقه‌های اشتیاقش محو بشود گیر بیندازی، از این هم تندتر کار می‌کند. برادر من به درد حکاکی یک کلیسای قرون‌وسطایی نمی‌خورد. شنبه صبح جیمی در حالی که از هیجان یک ایده‌ی تازه، رنگ‌ورویی برافروخته پیدا کرده بود آمد. شب قبل یکی از دوستانش را که عضو باشگاه شکارش در کاناداست ملاقات کرده بود. این مرد صندوق‌دار اولین و تنها بانک ملی ماست. جیمی گفت: «او یک ورزشکار لایق و گردن‌کلفت است. دقیقاً همان مردی که برای سرپرستی از بچه‌ها در اردو احتیاج داریم. مردی که آن‌ها را به راه می‌آورد. اگر غذایش را تأمین کنی و ماهی چهل دلار به او بدهی، با کله می‌آید چون تازگی‌ها با دختری اهل دیترویت نامزد کرده و می‌خواهد برای عروسی پول جمع کند. من به او هشدار داده‌ام که اوضاع غذا خراب است ولی اگر خیلی لگدپرانی کرد، احتمالاً می‌توانی آشپزت را عوض کنی.» با توجهی محتاطانه پرسیدم: «اسمش چیست؟»

- اسم با مسمایی دارد: پرسی دو فورست ویتراسپون!

فهرست مطالب کتاب صوتی