معرفی و دانلود کتاب قابهای خالی
برای دانلود قانونی کتاب قابهای خالی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب قابهای خالی
کتاب قابهای خالی، نوشتهی فهیم عطار، روایتگر چالشهای روابط انسانی، سوگ و عشق است؛ با تمام چالشها و مشکلات مرتبط با آن. شهاب، شخصیت اصلی این داستان پس از مرگ عشق زندگیاش، دوران سختی را میگذراند و مانند کسی که در یک باتلاق گیر افتاده و امیدش را از دست داده، دیگر در انتظار دستی نیست که او را بیرون بیاورد. او به پیشنهاد دوستش سیامک با یک روانشناس اصالتاً ایرانی ساکن آمریکا ملاقات میکند و رابطهی بین این دو شخصیت، زندگی شهاب را متحول کرده و ماجرایی سراسر جنجالی رقم میزند.
دربارهی کتاب قابهای خالی
داستانهای عاشقانه، روایتهای مشابهی دارند؛ اما فهیم عطار در کتاب قابهای خالی، توانسته است داستانی بهغایت منحصربهفرد را به رشتهی تحریر دربیاورد. داستانی عاشقانه که در دل آن ماجراجویی بسیاری به چشم میخورد و میتوانیم آن را یک داستان روانشناختی نیز قلمداد کنیم. شخصیت اصلی این کتاب شهاب نام دارد. مردی که در سوگ از دست دادن عشق زندگیاش پونه، حالات روانی نامتعادلی را تجربه کرده و مدام در خاطرات خود غرق میشود. این مرد به پیشنهاد دوستش با یک روانشناس به نام ترنج ملاقات میکند.
ترنج زنی چهل ساله و باوقار با چشمهایی پررمز و راز است که از برخورد اول، ذهن شهاب را به خود مشغول میکند. زندگی شهاب به سه بخش تقسیم میشود: پیش از مرگ پونه، پس از مرگ پونه و پس از ملاقات با ترنج. این زن عجیب و مرموز، شهاب را که سالها در لاک خود فرو رفته بود، با خود به ماجراهای جنجالی و مخوفی میکشاند. شهاب تا جایی پیش میرود که حتی حاضر است محض رضایت ترنج دست به قتل بزند!
جریان سیال ذهن کتاب قابهای خالی، این حس را در ما ایجاد میکند که در حال خواندن دو داستان موازی هستیم. پونه تا انتهای داستان همراه شهاب است و شهاب با نقب زدن به خاطرات او، حالات درونی خود را بیان میکند. این داستان پرکشش عاشقانه، لحظههای طیشده اما ثبتنشدهی زندگی شهاب را روایت میکند؛ لحظههایی که او امید داشت کسی آنها را به تصویر بکشد و درون یک قاب قرار دهد. به باور شهاب، دنیای خیال جذابتر از واقعیت است؛ به همین دلیل او نقاشی را به عکاسی ترجیح داده و شیفتهی آثار رنه ماگریت است. او میخواهد دنیا را از دریچهی دید یک هنرمند ببیند نه یک عکاس واقعگرا. شهاب مردی با خصوصیات منحصربهفرد است که در گذشتهی خود زندانی است و میلی به شکستن میلههای این زندان ندارد. اما با ورود ترنج به زندگیاش مسیر زندگی او به کل متحول میشود.
شخصیتهای کتاب قابهای خالی، در طول داستان دستخوش تغییرات عمیقی میشوند که آنها را از گذشتهی خود رهانیده و به سوی آیندهای متفاوت سوق میدهد. ترنج در ابتدا نقش یک روانشناس حرفهای را ایفا میکند که قصد دارد به شهاب کمک کند؛ اما بهمرور مشخص میشود که خود او نیز درگیر گذشته است؛ اینجا نقش شخصیتها با هم عوض شده و شهاب بهعنوان منجی ترنج وارد عمل میشود. در واقع نجات دادن ترنج، معنای تازهای به زندگی شهاب میبخشد و به خاطر ترنج، هر خطری را به جان میخرد. این تکامل شخصیتی، یکی از نقاط قوت رمان محسوب میشود و خواننده را با سفری احساسی و روانشناختی همراه میکند.
فهیم عطار در این اثر، به مفاهیم اساسی مانند تنهایی، امید و رهایی پرداخته و با شخصیتپردازی قوی توانسته است روایتی جذاب را شکل دهد؛ بهنحوی که خواننده به راحتی با شخصیتهای کتاب احساس همذات پنداری میکند. نثر شاعرانه و دلنشین کتاب قابهای خالی را میتوانیم بهعنوان یک نقطهی مثبت در نظر بگیریم. نویسنده با استفاده از جملات کوتاه و پرمغز، توانسته است فضایی احساسی و تأثیرگذار را خلق کند که به شدت برای مخاطب جذاب است. این کتاب خواندنی به همت انتشارات هیلا، در اختیار شما عزیزان قرار گرفته است.
کتاب قابهای خالی برای چه کسانی مناسب است؟
علاقهمندان به داستانهای عاشقانه با مفاهیم روانشناختی از مطالعهی این کتاب لذت خواهند برد. همچنین این کتاب به دنبالکنندگان ادبیات داستانی معاصر ایران و علاقهمندان به جریان سیال ذهن در داستاننویسی پیشنهاد میشود.
در بخشی از کتاب قابهای خالی میخوانیم
گفت: «کافه نانا رو بلدى؟ ته عشرتآباد؟ قهوهش حرف نداره.»
نمىدانستم کجاست. آدرس داد که ساعت ده صبح همدیگر را آنجا ببینیم. دلهره افتاده بود به جانم. فکر مىکردم صاحب این صداى جادویى چهشکلى است. اگر با شوهر سبیلکلفتش آمد چه؟ اگر خودش مثل صدایش نبود چه؟ اگر من گرفتارش شدم و او نشد چه؟
مىگفت دانشجوى دانشکده هنر است اما عکاسى را از بچگى یاد گرفته. پدرش هم عکاس است، عکاس جنگ. یک بار هم خمپاره خورده کنار ماشینشان. دو تا ترکش نصیب پدر پونه شده بود قدِ نخود. اما حالا آنقدر پیر و نحیف است که حتى دوربین را هم نمىتواند نگه دارد. پونه گفت خیلى در قید و بند دستمزد نیست. فقط دوست دارد رزومهاش کامل باشد. اما قول داد کار خوب تحویل بدهد. خب، من هم آنچنان پولى نداشتم تا کار را به عکاس اسم و رسمدارى بسپارم. همین خانم سلیمانى از همه بهتر بود. هرچند صداى پونه بیشتر از سرنوشت عکسها برایم اهمیت داشت.
چند دقیقه قبل از ساعت ده صبح پشت میز چوبى کافه نانا بودم. سقف کافه بلند بود و دو چراغ با حبابهاى بزرگ از آن آویزان شده بود. ساعت بزرگ و کهنهاى به دیوار آویخته شده بود که فقط یک عقربه داشت. یک عقربه تنها که معلوم نبود چند سال است به امید پیدا کردن جفت گمشدهاش، دور خودش مىچرخد.
«کافهچى چهار سال پیش که زنش سرطان گرفت و مُرد، عقربه بزرگه رو کند و انداخت دور. دلیلش رو هم به هیچ کس نمىگه.»
سرم را بالا آوردم. ریزه و سبزه بود با چشمهاى عسلى درشت. صورتى گِرد با گونههاى برآمده و لبهایى نازک. نگاه نافذش تا چند لحظه قدرت هر عکسالعملى را از من ربوده بود.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب قابهای خالی |
نویسنده | فهیم عطار |
ناشر چاپی | انتشارات هیلا |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 208 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-5639-33-9 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی، کتابهای داستان و رمان روانشناسی ایرانی |