معرفی و دانلود کتاب قدم‌های خاطره انگیز

معرفی کتاب قدم‌های خاطره انگیز

شاهکاری دیگر از استاد رمان‌های عاشقانه، نیکلاس اسپارکس. کتاب قدم‌های خاطره انگیز داستان پسری در شهری کوچک است که عشق واقعی را با فردی تجربه می‌کند که خود هم انتظار آن را ندارد! این رمان که عنوان پرفروش‌ترین اثر نیویورک‌تایمز را از آن خود کرده، چنان تأثیری بر احساس مخاطب بر جای می‌گذارد که به راحتی فراموش نخواهد شد.

درباره کتاب قدم‌های خاطره انگیز:

داستانی که اکنون قصد مطالعه‌ی آن را دارید، رمانی‌ست تکان‌دهنده درباره‌‌ی دو جوان عاشق که باعث می‌شود اشک در چشم خوانندگان مشتاق حلقه زند. اما اگر کمی صبر کنید و غم‌ کتاب قدم‌های خاطره‌انگیز (A Walk to Remember) را تاب بیاورید، خواهید دید که نیکلاس اسپارکس (Nicholas Sparks) در این رمان چیزی پیش از یک داستان غم‌انگیز را پیش روی مخاطبان خود قرار داده است.

همه‌چیز از جشن مدرسه‌ای در شهری کوچک در ایالت ویرجینیا شروع شد. سال 1958؛ لندن کارتر جوان قرار است به همراه جیمی، دختر کشیش شهر و جمعی دیگر از شاگردان به تمرین تئاتر بپردازند. لندن کارتر جوانی‌ست جاه‌طلب و در مقابل، جیمی دختری ساکت و مذهبی‌ست که همیشه کتاب مقدس را به همراه کتاب‌های مدرسه‌اش با خود به همراه دارد! اما سرنوشت همیشه غیرمنتظره‌ترین اتفاق‌ها را پیش روی انسان قرار می‌دهد... سرنوشت این دو جوان به گونه‌ای به یکدیگر گره می‌خورد که شما را غافلگیر می‌سازد.

یکی از نکات جالبی که درباره‌ی این اثر وجود دارد و آن را از سایر آثار در این ژانر متمایز می‌سازد، این امر است که احتمالاً تعداد رمان‌های عاشقانه‌ای که از دیدگاه مردِ داستان روایت می‌شوند، بسیار کم‌تر بوده و با این وجود رمان قدم‌های خاطره‌انگیز به مخاطب خود این امکان را می‌دهد که ماجرا را از چشمان لندن، شخصیت مرد داستان، نظاره کند.

هر چه بخواهیم در باب دل‌انگیز بودن این اثر برایتان بگوییم، حق مطلب ادا نخواهد شد. بنابراین بهتر است سخن را کوتاه کنیم و قضاوت را به خود شما واگذاریم. تنها به گفتن این مطلب اکتفا می‌کنیم که پس از آن که کتاب قدم‌های خاطره‌انگیز را در دست می‌گیرید، تا زمانی که ندانید بین لندن و جیمی چه رخ می‌دهد، توانایی این را نخواهید داشت که کتاب را به کنار بگذارید. کسانی که قبلاً این اثر را مطالعه کرده باشند، گواهی بر صحت این سخن خواهند بود.

شاید برایتان جالب باشد بدانید که این رمان بر اساس داستانی واقعی ساخته شده است. در واقع، نیکلاس اسپارکس به طرزی مشخص ایده‌ی کتاب قدم‌های خاطره‌انگیز را از داستان زندگی خواهر خود که به سرطان مبتلا شده بود و نامزد او وام گرفته است. این اثر اولین بار در سال 1999 منتشر شد و از جمله آثار پرفروش نگارنده‌ی خود به شمار می‌آید.

اقتباس سینمایی از کتاب قدم‌های خاطره انگیز:

در سال 2002 فیلمی موفق با اقتباس از این اثر به کارگردانی آدام شنکمن و بازی مندی مور و شین وست ساخته شد. این اثر در اغلب سایت‌های ارزیابی فیلم رتبه بالایی را کسب کرده است.

جوایز و افتخارات کتاب قدم‌های خاطره انگیز:

- از پرفروش‌ترین رمان‌های نیویورک‌تایمز
- برنده‌ی جایزه‌ی Iowa High School در سال 2004

نکوداشت‌های کتاب قدم‌های خاطره انگیز:

- کتابی خارق‌العاده و تاثیرگذار... (ساندی نیویورک‌تایمز پست)
- داستانی شیرین از عشق جوان اما همیشگی. (Chicago Sun-Times)
- تلخ و شیرین... یک داستان عاشقانه‌ی تراژدیک اما در عین حال روحانی. (Variety)

کتاب قدم‌های خاطره انگیز مناسب چه کسانی است؟

اگر به رمان‌های عاشقانه علاقه‌مند هستید، از کتاب قدم‌های خاطره‌انگیز غافل نشوید.

با نیکلاس اسپارکس بیشتر آشنا شویم:

این نویسنده و فیلمنامه‌نویس آمریکایی را می‌توان یکی از موفق‌ترین‌ها دانست. نیکلاس اسپارکس دو اثر غیرداستانی و بیست و یک کتاب داستانی منتشر کرده که از میان آن‌ها می‌توان به دفترچه خاطرات، پیاده‌روی به یادماندنی، معتقد واقعی و جان عزیز اشاره کرد. اغلب آثار او در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز قرار گرفته‌اند و بیش از صد میلیون نسخه از آن‌ها به فروش رفته است. این کتاب‌ها به بیش از پنجاه زبان در سراسر دنیا ترجمه شده و در اختیار مخاطبان قرار داده شده‌اند. همچنین، از آثار نیکلاس اسپارکس اقتباس‌های سینمایی متعددی صورت گرفته است. یکی از شناخته‌شده‌ترین این آثار، فیلم دفترچه خاطرات است که رایان گاسلینگ و ریچل مک آدامز در آن به ایفای نقش پرداخته‌اند و جزو محبوب‌ترین فیلم‌های عاشقانه به شمار می‌آید.

در بخشی از کتاب قدم‌های خاطره انگیز می‌خوانیم:

البته غیر از جیمی مدیر یتیم‌خانه و کسانی که آن جا کار می‌کردند هم برای بچه‌ها هدیه‌های خریده بودند. بچه‌ها با فریاد شادی کاغذهای کادو را پاره می‌کردند و هر کدام بارها و بارها از جیمی تشکر می‌کردند به نظرم آمد که بیشتر از حد انتظارشان هدیه دریافت کرده بودند. بعد از اینکه سر و صداها آرام گرفت و موج شادی‌های کودکانه خوابید، اتاق کم کم خلوت شد. آقای جینکینز به همراه خانمی که پیش از این ندیده بودم وارد اتاق شدند و شروع به مرتب کردن آن جا کردند. بچه‌های کوچکتر زیر درخت دراز کشیدند و طولی نکشید که خوابشان برد. در حالی که بزرگتر‌ها خیلی زودتر به همراه هدیه هاشان به اتاق خود برگشته بودند. برق‌ها را یکی یکی خاموش کردند و تنها نور ملایمی که از درخت کریسمس می‌تابید باقی ماند.

موسیقی آرامش بخشی که از گرامافون پخش می‌شد فضای آن جا را دل انگیز کرده بود. من و جیمی همچنان روی زمین نشسته بودیم زیرا دختر بچه‌ای روی پای جیمی خوابش برده بود، به خاطر شلوغی‌ها هنوز فرصت نکرده بودیم حرف بزنیم. هر دو به لامپ‌های درخت کریسمس خیره شده بودیم و برایم جالب بود بدانم جیمی به چه فکر می‌کند. راستش را بخواهید آنشب نگاهش مهربانتر و شادتر از همیشه بود، با خود گفتم حتماً به خاطر این است که امشب همه چیز باب میلش بود اما حسی درونم می‌گفت به خاطر حضور من است. آن شب بهترین شب کریسمس بود که تا به امروز سپری کردم به او خیره شدم، نور لامپ‌ها به صورتش می‌تابید و در نظرم زیباترین دختری می‌آمد که در عمرم دیده بودم. بالاخره جرأت پیدا کردم و گفتم: من برایت چیزی خریدم منظورم هدیه است.