معرفی و دانلود کتاب لایلا

معرفی کتاب لایلا

کتاب لایلا داستانی عاشقانه، هیجان‌انگیز و ماوراءالطبیعی است که در آن کالین هوور، نویسنده‌ی پرفروش نیویورک تایمز، داستان یک نوازنده‌ی باس به نام لیدز را روایت می‌کند که در یکی از اجراهایش، زنی به نام لایلا را می‌بیند و انگار هر دوی آن‌ها می‌دانند که سرنوشتشان با یکدیگر گره خورده است. بعد از یک حادثه‌ی ناگهانی، لایلا مثل سابق رفتار نمی‌کند. او افسرده و مضطرب شده و خاطراتش را فراموش می‌کند. لیدز حاضر است برای برگرداندن عشقش دست به هر کاری بزند؛ اما لایلا دیگر خودش نیست. انگار که روحی او را تسخیر کرده است.

درباره‌ی کتاب لایلا

کتاب لایلا (Layla) داستانی با تم عاشقانه، با صحنه‌هایی هیجان‌انگیز و فضایی ماوراءالطبیعی است که آرام‌آرام خودش را به خواننده نشان می‌دهد. کالین هوور (Colleen Hoover) نویسنده‌ی این داستان قلم هیجان‌انگیز و غیرمنتظره‌ی خودش را برای میخکوب‌کردن مخاطبانش به‌کار می‌گیرد.

لیدز مردی غمگین است که صرفا برای دور شدن از احساس پوچی به یک گروه نوازندگی ملحق می‌شود؛ اما آنقدرها از آن خوشش نمی‌آید. یک شب در یکی از اجراها دختری را می‌بیند که به‌طرز غریبانه‌ای در حال رقصیدن است. لایلا. دختری با ذهنی آشفته و در عین حال بسیار زیبا که احوالات، عواطف و افکار لیدز را در کسری از ثانیه می‌خواند و آدم عجیبی به‌نظر می‌رسد. همه‌چیز به‌نظر خوب می‌آید. اما اتفاقات عجیب تازه در راه است. در یکی از شب‌هایی که آن‌ها در حال برگشتن از یک مراسم هستند، درگیر حادثه‌ای وحشتناک می‌شوند که لایلا را به کمایی عمیق فرو می‌برد. لیدز که گویی در حال از دست دادن عزیز‌ترین فرد زندگی‌اش است، دست به هر کاری می‌زند تا مراقب لایلا باشد.

لایلا به هوش می‌آید اما دیگر آن آدم سابق نیست. او به جز آسیب‌های جسمی، روح و روانش هم مورد هجمه قرار گرفته است و انگار روحی دیگر نیز در وجودش زندگی می‌کند. لیدز تصمیم می‌گیرد لایلا را به مهمان‌خانه‌ای ببرد که در روز اول با یکدیگر آشنا شدند اما آنجا اتفاقات عجیبی می‌افتد. لیدز کم‌کم متوجه حضور ویلو می‌شود، روحی که آنجا حضور دارد و از طریق لایلا با او ارتباط می‌گیرد. لیدز به‌طرز جالبی از او ویلو خوشش می‌آید و بر سر دوراهی نجات لایلا یا ماندن ویلو قرار گرفته است.

روشی که کالین هورر برای باز کردن روایت داستانی‌اش به کار می‌گیرد، با طوفانی از هیجانات مختلف آغاز می‌شود. از احساس عشق تا رنج، خطر و ترس که گویی در همان ابتدای کار به خواننده نشان می‌دهد که جهان واقعی خودش پر از شگفتی‌هایی است که انگار اتصالش به وجهی خیالی و ماوراءالطبیعی، آنقدرها هم تخیلی و غیرواقعی نمی‌تواند باشد. او در ابتدای کار، به‌طرز ماهرانه‌ای عشق را وسیله‌ای برای شناختن عمیق‌ترین لایه‌های روحی شخصیت‌های اصلی داستانش به‌کار می‌گیرد تا بتواند خواننده را برای ورود به جهان پیچیده‌ی داستان آماده کند. روایت او خطی نیست و تعلیق‌های گیج‌کننده‌ای که در فصل‌های مختلف کتاب به چشممان می‌خورد باعث می‌شوند تا برای پرده‌برداری کردن از ادامه‌ی داستان بی‌قرار شویم. کتاب لایلا، داستانی شگفتی‌آور را روایت می‌کند که در آن مرز بین واقعیت‌های زندگی و اتفاقات غیرمنتظره آنقدرها باریک می‌شود که جهان تخیل پایش را در دنیای واقعی ما باز می‌کند.

کتاب لایلا را مرضیه موسوی به زبان فارسی برگردانده و انتشارات دختر آفتاب آن را به بازار نشر عرضه کرده است.

جوایز و افتخارات کتاب لایلا

• پرفروش‌ترین کتاب سایت آمازون؛
• کتاب منتخب سایت آمازون؛
• کتاب پرفروش وال‌استریت ژورنال؛
• کتاب پرفروش یو اس ای تودی.

نکوداشت‌های کتاب لایلا

• «این عاشقانه‌ی ماوراءالطبیعی شگفت‌انگیز و پراحساس، مطمئناً سرگرم‌کننده خواهد بود.» (هفته‌نامه‌ی ناشران)
• «کالین هوور هیجان، فانتزی و عاشقانه را در یک داستان جذاب با یکدیگر ترکیب می‌کند.» (Bookish)
• «کالین هوور ظرافت و نثر اعتیاد‌آورش را به رمان می‌آورد و بخش عمده‌ی داستان به‌اندازه‌ای براساس تراژدی‌ها و احساسات واقعی است که حتی عناصر ماوراءالطبیعه‌ی آن هم حقیقی به‌نظر می‌رسند.» (BookReporter)
• «عاشقانه‌ای ماورایی و هیجان‌انگیز.» (Buzzfeed)

کتاب لایلا برای چه کسانی مناسب است؟

اگر از خواندن رمان‌های عاشقانه لذت می‌برید و در عین حال به دنبال تجربه‌ای متفاوت با عناصر ماورایی، تخیلی و ترسناک هستید، این کتاب می‌تواند انتخابی هیجان‌انگیز برای شما باشد. ترکیب این سبک‌ها فضایی رازآلود و پرتنش ایجاد می‌کند که شما را تا آخرین صفحه درگیر داستان خواهد کرد.

در بخشی از کتاب لایلا می‌خوانیم

«باید از اون گروه بیام بیرون.»

سرش را به نشانه‌ی موافقت تکان می‌دهد: «وقتی از نواختن موسیقی خودت پول دربیاری، خوشحال‌تر خواهی بود. کاری پیدا کن که بتونی تحملش کنی. موسیقی خودتو هم در کنارش اجرا کن. فقیر و راضی‌بودن بهتره تا فقیر و پوچ‌بودن. می‌خواستم بگم پولدار و پوچ، ولی فکر نمی‌کنم ثروتمند باشی، وگرنه برای اون گروه اجرا نمی‌کردی.»

باید به او می‌گفتم که فقیر نیستم، ولی اعتراف به اینکه من با میل خودم و نه از روی ناچاری برای گروه می‌نوازم خجالت‌آور است، به همین خاطر ترجیح می‌دهم اصلاً چیزی نگویم.

او ادامه می‌دهد: «اگه قراره فقیر باشی، بهتره فقیر خوشحالی باشی.»

حق با اوست. می‌گویم: «تصور می‌کنم از اینکه باهات آشنا شدم خوشحالم.»

لبخند می‌زند: «تصور می‌کنی؟ یا واقعاً خوشحالی؟»

«خوشحالم. خیلی خوشحالم که باهات آشنا شدم.»

می‌گوید: «منم همین‌طور.»

من هنوز هم وقتم را با او می‌گذرانم، بیشتر وقتم را. دقایقی که با او سپری می‌شوند از اهمیت بیشتری برخوردارند. می‌گوید: «همین الان هوس تاکو کردم.»