معرفی و دانلود کتاب مشت‌های افسانه‌ای 1: آتش در آسمان

معرفی کتاب مشت‌های افسانه‌ای 1: آتش در آسمان

کتاب مشت‌های افسانه‌ای 1: آتش در آسمان، نوشته‌ی کوامه امبالیا، رمانی تخیلی برای مخاطب نوجوان است. در این کتاب پرفروش نیویورک تایمز، تریستان استرانگِ 12 ساله برای پیدا کردن دفترچه یادداشت دوستِ تازه فوت‌شده‌اش، به جهانی خیالی می‌رود و در آنجا از اساطیر، افسانه‌ها و تاریخچه‌ی مردمش آگاهی پیدا می‌کند.

درباره‌ی کتاب مشت‌های افسانه‌ای 1: آتش در آسمان

شخصیت نقش اول کتاب مشت‌های افسانه‌ای 1: آتش در آسمان (Tristan Strong Punches a Hole in the Sky)، تریستان استرانگِ 12 ساله، برخلاف نامش (که در انگلیسی به‌معنای «قدرتمند» است)، اصلاً احساس قدرتمند بودن نمی‌کند. او اخیراً در یک سانحه‌ی رانندگی، دوستش اِدی را از دست داده است و برای اینکه نتوانسته بود او را نجات دهد، خودش را مقصر می‌داند. تنها یادگاری که تریستان از ادی با خود دارد، دفترچه‌ایست که ادی در آن داستان‌هایش را می‌نوشته است.

در ادامه‌ی داستانِ مشت‌های افسانه‌ای 1: آتش در آسمان، پدر و مادر تریستان، برای اینکه او حالِ بهتری پیدا کند، تصمیم می‌گیرند تریستان را به مدت یک ماه به مزرعه‌ی پدربزرگ و مادربزرگش در ایالت آلاباما بفرستند. تریستان آن‌قدرها هم علاقه‌مند به حضور در این مزرعه نیست ولی در نهایت قبول می‌کند. در اولین شب حضورش در این مزرعه، موجودی کوچک‌اندام و شبیه به یک عروسک، وارد اتاق خواب تریستان می‌شود و دفترچه‌ی ادی را می‌دزدد. تریستان که نمی‌خواهد تحت هیچ شرایطی آخرین یادگاری از ادی را از دست بدهد، عروسک را دنبال می‌کند و آن‌ها با هم به یک درخت بطری، که یکی از درختان بومی آفریقاست می‌رسند. تریستان برای به دست آوردن دفترچه، با عروسکِ چسبناک درگیر می‌شود و زمانی که مشتش را محکم به درخت می‌کوبد، دروازه‌ای جادویی ظاهر می‌شود و هر دو درون آن کشیده می‌شوند.

تریستان و عروسک، که نوچَک نام دارد خود را در جهانی به نام الکه می‌بینند که در آن افسانه‌ها و اساطیر آفریقایی-آمریکایی و خدایان آفریقایی حقیقت دارند. در اینجاست که تریستان متوجه می‌شود قدرت‌هایش از آنچه فکر می‌کرده بیشتر است و باید از این قدرت‌ها برای غلبه بر نیروهای پلیدی که اهالی الکه را تهدید می‌کنند استفاده کند.

به‌گفته‌ی کوامه امبالیا (Kwame Mbalia)، نویسنده‌ی کتاب مشت‌های افسانه‌ای 1: آتش در آسمان، شخصیت تریستان از دختر خودش الهام گرفته شده و به همین علت بسیار واقعی و باورپذیر پرداخت شده است. خود نویسنده در یک توییت اعلام کرده بود تریستان در این داستان دچار یک اندوهِ شخصی و جمعی است؛ اندوه برای از دست دادن صمیمی‌ترین دوستش؛ و اندوه برای رنج‌های فراوانی که نیاکانش در طول قرن‌ها تجربه کرده بودند.

کتاب مشت‌های افسانه‌ای 1: آتش در آسمان توسط شبنم حاتمی ترجمه شده و انتشارات پرتقال آن را منتشر کرده است.

درباره‌ی مجموعه‌ی مشت‌های افسانه‌ای

کوامه امبالیا، نویسنده‌ی مجموعه‌ی مشت‌های افسانه‌ای، را با الهام از داستان‌ها و افسانه‌های آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار و اساطیر آفریقای غربی نوشته است و در آن به میراث شوم تجارت برده در اقیانوس اطلس می‌پردازد. بسیاری از شخصیت‌هایی که در داستان‌های سینه‌به‌سینه نقل‌شده‌ی آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار حضور داشتند، همچون «داداش روباهه»، «داداش خرگوشه» و «جان هنری» از شخصیت‌های این داستان هستند و به تریستان کمک می‌کنند. این مجموعه یکی از مجموعه کتاب‌هایی‌ست که توسط نویسنده‌ی مشهور آمریکایی، ریک ریوردان انتخاب و حمایت شده و از سه جلد مجموعه‌ی مشت‌های افسانه‌ای، تنها جلد اول به فارسی ترجمه شده است.

جوایز و افتخارات کتاب مشت‌های افسانه‌ای 1: آتش در آسمان

• یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز
• نامزد دریافت جایزه‌ی گودریدز در بخش ادبیات کودک و نوجوان در سال 2019
• برنده‌ی جایزه‌ی افتخاری کورتا اسکات کینگ
• برنده‌ی جایزه‌ی کودکان آفریقایی (CABA) در سال 2020
• توصیه‌شده توسط بنیاد شارلوت هاک در سال 2020

نکوداشت‌های کتاب مشت‌های افسانه‌ای 1: آتش در آسمان

• تریستان استرانگ، هدیه‌ای به جهان است. (نیک استون، نویسنده‌ی کتاب «بزن به جاده!»)
• تریستان استرانگ به قلب شما مشتی را وارد می‌کند. من این کتاب را بسیار دوست داشتم. ترکیبی حماسی از فانتزی، اکشن و اساطیر. (اوئن کالفر، نویسنده‌ی مجموعه‌ی «آرتمیس فاول» و کتاب «داستان یک دوست خیالی»)
• یک ماجراجویی اکشن در افسانه‌ها و داستان‌های آفریقایی-آمریکایی. (جیسون رینولدز، نویسنده‌ی کتاب «شجاع مثل تو»)
• رمان آتش در آسمان، ظهور یک صدای جدید در داستان‌های اسطوره‌ای کودکان را به ما نوید می‌دهد. (The Bulletin of the Center for Children's Books)
• خوانندگان کتاب آتش در آسمان، پس از تمام کردن آن بی‌صبرانه منتظر کتاب‌های بعدی خواهند ماند. (Kirkus Reviews)

کتاب مشت‌های افسانه‌ای 1: آتش در آسمان برای چه کسانی مناسب است؟

مخاطبین اصلی این کتاب، نوجوانان علاقه‌مند به داستان‌های تخیلی هستند. ازطرف دیگر، خوانندگانی که به داستان‌های برپایه‌ی اساطیر فرهنگ‌های مختلف علاقه دارند، از خواندن کتاب مشت‌های افسانه‌ای 1: آتش در آسمان لذت خواهند برد.

در بخشی از کتاب مشت‌های افسانه‌ای 1: آتش در آسمان می‌خوانیم

دو نفر نزدیک تنه‌ی درخت بلوطی غول‌پیکر چمباتمه زده بودند. ریشه‌های پُرگره درخت در مرکز سایه‌های ترسناک و کج‌ومعوج روی زمین گسترده شده بودند. نفر اول مردی سیاه‌پوست و درشت‌هیکل با بازوهایی مثل تنه‌ی درخت ماهون، مشت‌هایی مثل صخره و شانه‌هایی پهن‌تر از کوه بود؛ مرد روی زمین مرطوب و نرم زانو زده و دستش را روی الوار صافی گذاشته بود که کنارش قرار داشت.

«مطمئنی این کار لازمه دادا؟» صدایش به بلندی صدای هزار قطار بود.

نفر دوم که خرگوشی بود به‌اندازه‌ی بچه‌ای‌ مهدکودکی با نگرانی تکانی خورد و تشر زد: «معلومه که مطمئنم جان! بجنب! باید قال قضیه رو بکنیم.» از دوردست صدای جیرینگ‌جیرینگ آمد و خرگوش از جایش پرید. «زود باش!»

جان گفت: «باشه دادا، باشه.» بعد بلند شد و سرش همین‌طور بالا و بالا و بالاتر رفت تا اینکه قدش از آن درخت‌ بلوط پیر هم بلندتر شد. «پس باید به این ابزار عهدبوقی کمی نیرو بدی. تنهایی از پسش برنمی‌آم.»

«باشه بابا، فقط دست بجنبون!»

جان الوار را بلند کرد، البته الوار که نه... دسته، دسته‌ی صاف چکشی بزرگ که روی چوبش نقوشی حکاکی شده بود و وقتی دست‌های بزرگ جان به شیارهای آشنایش خورد، صدایی از آن به گوش رسید.

جان و چکشش. امکان نداشت... این اسم را می‌شناختم. آن شخصیت‌ها را. جان هنری و دادا... دادا چی‌چی بود؟ آهان داداش خرگوشه. ولی...

داداش خرگوشه پنجه‌هایش را روی سرِ آهنی و بزرگ چکش گذاشت و زیر لب چیزی زمزمه کرد. صدای نجوایش پیچید و بلندتر شد تا اینکه مثل صدای فریاد و طبل و پا کوبیدن شد. سرِ مکعبی‌شکل کت‌وکلفت و فلزی چکش که پر از خراش و فرورفتگی بود با نوری قرمز و آتشین درخشید و جان آن را گذاشت روی ریشه‌های درهم‌تنیده و فشار داد.

کنار تنه‌ی درخت، روی زمین حفره‌ای سیاه و بزرگ دهان باز کرد.

جان خم شد و شیء کوچکی را از روی زمین برداشت که نفهمیدم چه بود. بعد آن را آرام داخل حفره گذاشت و گفت: «برو... برو و پیداش کن. پیداش کن. پیداش کن!»

فهرست مطالب کتاب

فصل اول: سفر جاده‌ای
فصل دوم: درختان بطری
فصل سوم: نوچَک
فصل چهارم: درگیری در جنگل
فصل پنجم: هِینت‌ها و مرگ‌نوردها
فصل ششم: کلک چوبی
فصل هفتم: مقدمه‌ای بر هیولاهای آهنی
فصل هشتم: زنجیرغُلَک‌ها
فصل نهم: غول کاغذی
فصل دهم: بیشه
فصل یازدهم: اساطیر میدپس
فصل دوازدهم: نجواگر پروانه‌ها
فصل سیزدهم: آنانسیسم
فصل چهاردهم: موسم ناامیدی
فصل پانزدهم: منبع انرژی اساطیر
فصل شانزدهم: هزارتو
فصل هفدهم: بدترین نقشه‌ی ممکن
فصل هجدهم: آدینکرا
فصل نوزدهم: حمله!
فصل بیستم: رئیس‌غلک
فصل بیست‌ویکم: داغ‌پرک‌ها
فصل بیست‌ودوم: قصه‌ی موشک ‌گازدار
فصل بیست‌وسوم: زرین‌هلال
فصل بیست‌وچهارم: قصر نیامه
فصل بیست‌وپنجم: تندیسی که تندیس نبود!
فصل بیست‌وششم: ناجی برنزی
فصل بیست‌وهفتم: طلسم نیامه
فصل بیست‌وهشتم: مخفیگاه آنانسی
فصل بیست‌ونهم: لیزرهای سنگی
فصل سی‌ام: در دل ایزیلانگو
فصل سی‌ویکم: ریش‌سفیدها
فصل سی‌ودوم: روح ایمبونگی
فصل سی‌وسوم: ابی‌یویو
فصل سی‌وچهارم: هزارچشم
فصل سی‌وپنجم: دیدگاهی متفاوت
فصل سی‌وششم: مردی از جنس آتش و دود
فصل سی‌وهفتم: خاطرات ازدست‌رفته
فصل سی‌وهشتم: صندوقچه‌ی قصه
فصل سی‌ونهم: مهمانان ناخوانده
فصل چهلم: لاشه‌غول‌ها و داغ‌پرک‌ها
فصل چهل‌ویکم: تبر جادویی
فصل چهل‌ودوم: جادو و اعتراف
فصل چهل‌وسوم: جنگل موآشیا
فصل چهل‌وچهارم: همه‌ شکسته‌ایم، مثل صندوقچه‌ی قصه
فصل چهل‌وپنجم: پرواز میدپس‌نشینان‌
فصل چهل‌وششم: معامله‌ای خطرناک
فصل چهل‌وهفتم: پادشاه پنبه
فصل چهل‌وهشتم: آخرین ایستگاه
فصل چهل‌ونهم: فریب حقه‌باز
فصل پنجاهم: افشاگری
فصل پنجاه‌ویکم: بدرود الکه، درود بر زندگی جدید