معرفی و دانلود کتاب معجزه

معرفی کتاب معجزه

کتاب معجزه نوشته بی‌نظیر نویسنده آمریکایی آر. جی. پالاسیو، ماجراهای پسربچه ده ساله‌ای که صورتی ناقص و از ترکیب افتاده‌ و سندرم تریچر کالینز دارد را برای نوجوانان بازگو می‌کند.

آگوست پالمن، یک پسربچۀ علاقه‌مند به جنگ ستارگان و بازی ایکس‌باکس است، پسری‌ است معمولی با این تفاوت که به علت مشکلات مادرزادی صورتی دارد درهم‌ ریخته و پر از آثار چاقوی جراحی. او که برای تمام عمر کوتاهش زیر نظر مادر خود در خانه تحصیلاتش را انجام می‌داده، اکنون برای شروع کلاس پنجم اولین بار قدم به یک مدرسه همگانی می‌گذارد. او تنها کسی نیست که در این داستان از این واقعه متأثر و برای همیشه عوض می‌شود.شخصیت‌های مختلفی که مستقیما با آگوست در تماس هستند، ما را از این مساله آگاه می‌کنند. تفکرات و رفتارهای آگوست در رابطه با دیگر شاگردان و خانواده‌اش در این گفته‌ها به نقد کشیده می‌شود. او هر چند شخصیتی است مقاوم و قوی، اما بسیار مهربان و خوش‌ برخورد است و همان چیزهایی را می‌خواهد که هر پسربچه دیگری دارد؛ دوستی، درک و فهمیده شدن و البته آزادی اینکه خودش باشد.

ایده نوشتن این کتاب معجزه (Wonder) زمانی به ذهن آر. جی. پالاسیو (R. J. Palacio) رسید که در پاییز سال 2007 با دو پسرش در حومه نیویورک به دختر بچه‌ای برخورد کرد که سندرم «تریچر کالینز» داشت. او می‌گوید: واکنش خودم نسبت به دختر باعث وحشت‌ام شد و به این فکر افتادم که اگر پسر سه ساله‌ام، این دختر را ببیند حتماً جیغ می‌زند. برای همین سریع از جایم بلند شدم و به پسرهایم گفتم که برویم. همان زمان صدای مادر این دختر را شنیدم که با آرام‌ترین صدای ممکن به دخترش گفت که وقت‌اش رسیده برویم خانه. پالاسیو می‌گوید با این صحنه دلش شکست و برای مادر و دختر که روزانه بارها چنین صحنه‌هایی را می‌بینند، ناراحت شد.

بچه‌ها هم مثل بزرگ‌ترها (البته خیلی کمتر) بعضی مواقع بی‌رحم می‌شوند و دیگران به خصوص همسالان خود را آزار می‌دهند و این چیزی است که اوگی با آن مواجه می‌شود. البته بچه‌ها مهربان‌تر از بزرگسالان هم هستند و در این کتاب، اوگی با شخصیت‌های دوست‌داشتنی بسیاری رو به رو می‌شود.

در بخشی از کتاب معجزه می‌خوانید:

امشب نمی‌توانم بخوابم، سرم پر از افکاری است که نمی‌توانم خودم را از آن‌ها خلاص کنم. دکلمه‌هایی که باید در نمایش اجرا کنم، جدول مندلیفی که باید حفظ کنم. تئوری‌هایی که باید به‌ خاطر بسپارم، اولیویا، آگی.

حرف‌های میراندا مرتب در سرم چرخ می‌خورد؛ دنیا با آگی خوب تا نکرده است. خیلی به آن و اینکه چه معنی می‌دهد فکر می‌کنم. او حق دارد، دنیا با آگی پالمن خوب تا نکرده است. این بچۀ کوچولو چه تقصیری داشته که حقش چنین محکومیتی باشد؟ پدر و مادرش چه تقصیری داشته‌اند؟ یا اولیویا؟ او یک‌بار گفت دکترها گفته‌اند که شانس گرفتن تمام عوارضی که صورت آگی را به این شکل در آورده است یک در چهار میلیون می‌باشد. بنابراین، این آیا دنیا را مثل یک ماشین بخت آزمایی بزرگ نمی‌کند؟ وقتی به دنیا می‌آیی یک بلیط می‌خری و هر چه به سرت می‌آید تصادفی است، همه‌اش به شانس بستگی دارد.

این فکر در سرم می‌چرخد. اما، کم‌کم، فکرهای آرامش‌بخش‌تری به ذهنم راه می‌یابند، مثل یک نت آرام بعد از نت بالا. نه، نه، همه‌ش تصادفی نیست. اگر واقعا همه‌چیز تصادفی بود، دنیا ما را به دست فراموشی می‌سپرد. اما دنیا ما را فراموش نمی‌کند. دنیا از طرق مختلفی که از درک ما خارج است از بخش‌های آسیب‌پذیرش حفاظت می‌کند. مثل پدر و مادر که با عشقی کورکورانه دوستت دارند. و خواهر بزرگ‌تری که به‌خاطر انسان بودن خودش را مقصر می‌داند. و پسر کوچکی با صدای زمخت که همۀ مدرسه به‌ خاطر دوستی‌اش با تو، او را طرد کرده‌اند. و حتی دختر مو صورتی‌ای که عکس تو را در کیف پولش حمل می‌کند. ممکن است که یک بخت‌آزمایی باشد، اما دنیا در آخر آن را تعادل میبخشد. دنیا از همۀ پرندگانش محافظت می‌کند.

فهرست مطالب کتاب

1: آگوست
2: ویا
3: سامر
4: جک
5: جاستین
6: آگوست
7: میراندا
8: آگوست
9: آخرین قاعدۀ اخلاقی
10: در راه جشن پایان سال
ضمیمه