معرفی و دانلود کتاب معمای چشم لندن

معرفی کتاب معمای چشم لندن

شیوان داود در کتاب معمای چشم لندن ماجرای یک معمای رازآلود را تعریف می‌کند که قهرمان داستان، یعنی تد به همراه خواهرش کت، می‌کوشند تا آن را حل کنند. آن‌ها برای پیدا کردن پسرخاله‌شان سلیم، که یک روز پس از این که سوار چرخ‌وفلک چشم لندن شد ناپدید گشت، چاره‌ای جز حل این معما ندارند. این کتاب برندۀ جوایز مختلفی مانند جایزه‌ی ادبیات کودک دالی گری شده است.

درباره‌ی کتاب معمای چشم لندن

داستان از آن جایی آغاز می‌شود که خاله گلوریا به همراه پسرش، که نیمه آسیایی است، به دیدن تد و خانواده‌اش می‌آیند. تد که به سندرم آسپرگر مبتلاست روحیات خاصی دارد که برای برخی از اطرافیانش آزاردهنده و غیر‌قابل‌تحمل هستند، از جملۀ این افراد خواهر بزرگ‌ترش کت است. یک روز کت، تد و سلیم، پسر خاله گلوریا، تصمیم می‌گیرند که سوار «چشم لندن» شوند...

چشم لندن نام بزرگ‌ترین چرخ‌وفلک اروپا است. این سه نفر برای مدتی طولانی در صف دریافت بلیط می‌ایستند و انتظار زیاد آن‌ها را ناراحت و خسته می‌کند. در همین حال مردی غریبه به آن‌ها نزدیک می‌شود و می‌گوید که به دلیل ترس از فضاهای کوچک امکان سوار چرخ‌وفلک شدن را ندارد، به همین دلیل یک عدد بلیطی که در اختیار دارد را به آن‌ها می‌دهد. تد و کت که قبلاً هم سوار چشم لندن شده‌اند، از روی بخشش بلیط را به سلیم می‌دهند، زیرا سلیم اولین بار است که می‌خواهد سوار چشم لندن شود. پس از گذشت نیم ساعت، زمانی که چرخ‌وفلک می‌ایستد و افراد از آن پیاده می‌شوند، تد و کت اثری از سلیم نمی‌بینند.

تد و کت بخاطر می‌آورند که با چشمان خود مشاهده کردند که سلیم سوار چرخ‌وفلک شد، اما کابین او خالی به زمین بازگشته است. پس چه بلایی بر سر سلیم آمده؟ خاله گلوریا و مادر تد پس از شنیدن این خبر کت را سرزنش می‌کنند، آن‌ها ماجرا را برای پلیس شرح می‌دهند و پلیس نیز جست‌وجو را آغاز می‌کند. پلیس عصر همان روز با خانوادۀ تد تماس می‌گیرد و اطلاع می‌دهد که جسدی پیدا شده که مطابق با مشخصات سلیم است. پدر تد برای تشخیص هویت جسد به ادارۀ پلیس مراجعه می‌کند و پس از بررسی متوجه می‌شود که این جنازه متعلق به سلیم نیست. پلیس اکنون از یافتن سرنخ و اطلاعات جدید بازمانده، در این وضعیت تد و کت که با یکدیگر مشکلات زیادی دارند، تصمیم می‌گیرند که اختلافات را کنار بگذارند و با اتحاد برای پیدا کردن سلیم دست به کار شوند. به این ترتیب، تد با روحایت خاص و روش منحصر به فردش جست‌وجو را آغاز می‌کند و کت در یافتن سرنخ‌ها او را همراهی می‌کند.

شیوان داود (Siobhan Dowd) در کتاب معمای چشم لندن (The London Eye Mystery) علاوه بر این که یک داستان جذاب معمایی را روایت می‌کند، می‌کوشد تا به برخی از مشکلات درون خانواده اشاره کند. برای مثال در طول داستان می‌بینیم که خانوادۀ تد دچار بحران‌های مختلفی می‌شود و همچنین مسألۀ اختلاف تد با خواهر بزرگ‌ترش که با مدارا و همراهی حل می‌شود.

علاوه بر این،‌ نویسنده تلاش می‌کند تا برخی از باورهای اشتباه عرفی را تغییر دهد. برای مثال قهرمان داستان او پسری به نام تد است که به سندروم آسپرگر مبتلاست، از آن جا که این سندروم در طیف سندروم اوتیسم دسته‌بندی می‌شود، در اندیشۀ عده‌ای این باور وجود دارد که چنین افرادی از نظر ذهنی به مشکل دچارند و نمی‌توانند مانند سایر همسالانشان فکر کنند، داود با هوشمندی نشان می‌دهد که افرادی با ابتلا به این سندروم می‌توانند مانند بقیه افراد به خوبی فکر کنند و از توانایی‌های بالایی برخوردارند، تا حدی که وظیفۀ اصلی یافتن سلیم و کشف معمای گم شدن او را بر عهدۀ تد می‌گذارد.

جوایز و افتخارات کتاب معمای چشم لندن

• نامزد نشان کارنگی در سال 2008
• جایزه‌ی بهترین کتاب کودک Kirkus
• برنده‌ی جایزه‌ی Cybils در سال 2008
• کتاب برگزیده‌ی ویراستاران بوک‌ لیست
• برنده‌ی جایزه‌ی Book sens در سال 2008
• برنده‌ی جایزه‌ی Fanfare به انتخاب Horn Book
• برنده‌ی جایزه‌ی ادبیات کودک دالی گری در سال 2010
• بهترین کتاب سال The School Library Journal در سال 2008
• برنده‌ی جایزه‌ی Book Links Lasting Connection در سال 2008
• ترجمه به بیش از ده زبان زنده‌ی دنیا (هلندی، انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، یونانی، مجارستانی، اندونزیایی، ایتالیایی، کره ای، فارسی و اسپانیایی)
• و ...

نکوداشت‌های کتاب معمای چشم لندن

• کتاب معمای چشم لندن یک پازل است که به خوبی ساخته شده و علاقمندان به رمز و راز از ارتباط سرنخ‌ها لذت می‌برند. (kirkus reviews)
• همه چیز در اینجا درست بنظر می‌رسد. روابط خانوادگی، ارتباطات عجیب‌وغریب مدارهای ذهنی تد، و شاید شگفت‌انگیزتر از همه، رازها. (بوک لیست)
• بهترین رازها در مرکزشان دارای استعداد زیاد اما بسیار انسانی هستند، توانایی‌های آن‌ها با نقص‌ها و ویژگی‌های خاصشان متعادل می‌شود، این کتاب نیز از این قاعده مستثنی نیست. (مجلۀ Horn book)

کتاب معمای چشم لندن مناسب چه کسانی است؟

این کتاب برای نوجوانان بالای 12 سال که به مطالعۀ آثار معمایی علاقمند هستند بسیار مناسب و خواندنی است.

با شیوان داود بیشتر آشنا شویم

شیوان داود متولد فوریۀ سال 1960 و متوفی اوت سال 2007 است. او یک نویسنده و یک فعال اجتماعی در انگلیس بود. آخرین اثر منتشرشده از او «کودک باتلاق» است. این کتاب در سال 2009 یعنی دو سال پس از مرگ داود مدال کارنگی را از سوی کتابداران حرفه‌ای دریافت کرد و به عنوان بهترین کتاب منتشرشدۀ آن سال برای کودکان و بزرگسالان ایالات متحده شناخته شد.

در بخشی از کتاب معمای چشم لندن می‌خوانیم

وقتی رسیدیم خانه، اتاق نشیمن را مه‌دود گرفته بود. مه‌دود در اصل ترکیبی از دود، مه و بخارهای شیمیایی است، اما این ترکیبی از دود و دود و دود بود. مامان گفت خبری نشده اما خودمان می‌دانستیم چون موبایل بابا زنگ نخورده بود. می‌خواستم به مامان و خاله گلوریا بگویم که به چشم لندن رفته بودیم اما کت سرفه کرد و بابا گفت پیاده‌روی خیلی خوبی کنار رودخانه داشتیم. بعد کت روغن حمام را به خاله گلوریا داد و گفت این از طرف خودش و من است. وقتی خاله گلوریا برچسب روی بطری را دید، لب‌هایش به‌سمت بالا رفت. او گفت ممنون، کت و ممنون، تد و اضافه کرد وقتی سلیم بچه بود، از همین نوع روغن استفاده می‌کرد.

او گفت: «عجب شیطون‌بلایی بود. عاشق این بود. از حباب‌ها خوشش می‌اومد. می‌ترکوندشون و می‌خندید.»

بعد به گریه افتاد و مامان به من و کت گفت برویم طبقه‌ی بالا.

در طبقه‌ی بالا، کت پاکت عکس‌ها را بیرون آورد و با سرعت یک عکس در ثانیه آن‌ها را ورق زد. هیجان داشتم که عکس‌ها را ببینم اما او اجازه نداد. در هجده ثانیه، هجده عکس از حیاط پشتی و بند رخت پرتاب شد روی لحاف من. وقتی به اولین عکس از هجده‌تای دوم رسید، همان‌ها که صبح روز ناپدید شدن سلیم گرفته شده بودند، سرعتش را کم کرد. سعی کردم از روی شانه‌اش نگاه کنم اما چرخید. دو بار همه را مرور کرد و بعد آن‌ها را روی تختخواب انداخت، انگار دیگر برایش جالب نبودند. من عکس‌ها را برداشتم و نگاه کردم.

کت گفت: «یه مشت عکس توریستی مسخره. مثل عکس‌های مشابه.»

فهرست مطالب کتاب

پیش‌گفتار: نوشته‌ی: رابین استیونز
فصل اول: چرخ غول‌آسای دوچرخه در آسمان
فصل دوم: خبر تندباد
فصل سوم: تندباد نزدیک می‌شود
فصل چهارم: تندباد از راه می‌رسد
فصل پنجم: مکالمه‌ی شبانه
فصل ششم: رفتن به چشم لندن
فصل هفتم: چرخ می‌چرخد
فصل هشتم: چیزی که بالا می‌رود لزوماً پایین نمی‌آید
فصل نهم: دودوها، کشتی‌ها و لردها
فصل دهم: عشق و نفرت
فصل یازدهم: میزان خطا
فصل دوازدهم: یک هچل حسابی دیگر
فصل سیزدهم: چشم تندباد
فصل چهاردهم: هشت نظریه
فصل پانزدهم: بی‌نهایت
فصل شانزدهم: پوشش ابری
فصل هفدهم: صاعقه
فصل هجدهم: نظریه‌ی نهم
فصل نوزدهم: پسر در قطار
فصل بیستم: استراق‌سمع
فصل بیست‌و‌یکم: ترکیب و تطبیق
فصل بیست‌ودوم: بازی کلمات
فصل بیست‌و‌سوم: کتستروفی
فصل بیست‌وچهارم: بینگو
فصل بیست‌وپنجم: گروه فیلم‌برداری تلویزیون
فصل بیست‌و‌ششم: اثر کوریولیس
فصل بیست‌و‌هفتم: جهنم موتورسواری
فصل بیست‌وهشتم: دیدار
فصل بیست‌ونهم: تعقیب
فصل سی‌ام: جاده‌ای به ناکجاآباد
فصل سی‌ویکم: زمان رسیدن طوفان
فصل سی‌ودوم: باد خورشیدی
فصل سی‌وسوم: صدای طوفان
فصل سی‌و‌چهارم: دود
فصل سی‌و‌پنجم: دوباره پسر در قطار
فصل سی‌وششم: ردیابی آب‌وهوا
فصل سی‌و‌هفتم: سلیم فرمانده
فصل سی‌و‌هشتم: ردیابی دوباره
فصل سی‌ونهم: شب بارانی
فصل چهلم: بعد از طوفان
فصل چهل‌ویکم: آخرین دور چرخ
درباره‌ی نویسنده