معرفی و دانلود کتاب مقصد: انهدام

معرفی کتاب مقصد: انهدام

کتاب مقصد: انهدام شاهکار جان مارس، درباره‌ی گروهی از شهروندان انگلستان است که به تازگی صاحب نسل جدیدی از خودروهای تمام اتوماتیک شده‌اند. این خودروها کاملا هوشمند هستند و برای حرکت کردن دیگر نیازی به حضور شخصی به نام راننده در آن‌ها نیست، ظهور خودروهای بدون راننده اتفاق جدیدی است که به آسایش بیشتر آدم‌ها کمک می‌کند البته فقط تا وقتی که با جان مسافران بازی نکند و دردسرهای جدید ایجاد نشود!

درباره کتاب مقصد: انهدام

تصورش را بکنید هنگامی که مشغول رانندگی با اتومبیل پیشرفته و مدرن خود به سمت مقصد خاصی هستید، ناگهان کنترل همه چیز از دست شما خارج شود و ماشین به طور خودکار و برخلاف میل شما در جهت دیگری حرکت کند. احتمالا بسیار وحشت‌زده خواهید شد.

جان مارس در اثر جدیدش به سراغ موضوع هیجان‌انگیز دیگری رفته است. او در این کتاب به انسان‌های امروزی یادآوری می‌کند که درست است پیشرفت تکنولوژی و ماشینی و هوشمند شدن همه چیز، آسایش و آرامش بیشتری را در زندگی روزمره برای انسان ایجاد خواهد کرد؛ اما نباید از این مساله غافل شد که ماشین‌ها، خود به زودی ممکن است به بزرگ‌ترین و خطرناک‌ترین دشمنان انسان‌ها و کره زمین تبدیل بشوند.

شخصیت‌های اصلی کتاب مقصد: انهدام (The Passengers) عبارت‌اند از یک زن باردار، یک قهرمان جنگ، یک ستاره تلویزیون، زنی که درحال فرار از شوهرش است، یک مهاجر غیر قانونی، یک زن و شوهر. همه این افراد با یک خودروی بدون راننده در حال سفر هستند که خودرو از کنترل آن‌ها خارج می‌شود، به مقصدی نامعلوم حرکت ‌می‌کند و پیامی با این مضمون که همه آن‌ها تا دو ساعت دیگر خواهند مرد، برایشان ارسال می‌کند. همه مسافران باید تلاش کنند معمای پشت این اتفاق را حل کنند تا بتوانند از مهلکه جان سالم به در ببرند.

نکوداشت‌های کتاب مقصد: انهدام

- هر صفحه از کتاب شوکه کننده است. (The Wall Street Journal)
- طرح داستان و هر ضرب آهنگی در آن قابل قبول و اقعی به نظر می‌رسد. مارس طرح داستانی خود را با لحنی نیش دار و طنز پیش می‌برد. (The Washington Post)
- رمان هیجان‌انگیز و معمایی مارس پرسش‌های بسیاری را درباره آینده‌ای که توسط علم و فناوری برای ما ترسیم خواهد شد، ایجاد می‌کند. (Booklist)
- هنگام شروع داستان می‌توان موزیک‌های هالیوودی را در پس‌زمینه شنید. پیچ و خم‌های داستان واقعا جذاب و گیرا هستند. (Kirkus Reviews)

مطالعه کتاب مقصد: انهدام به چه کسانی پیشنهاد می‌شود؟

اگر به خواندن رمان‌های هیجان انگیز و معمایی با داستان و فضایی تخیلی علاقه‌مند هستید، از مطالعه این کتاب لذت خواهید برد. طرح داستان به گونه‌ای روایت شده است که انگار تمام اتفاقات واقعی هستند، همین امر باعث جذابیت اثر شده است تا یک لحظه هم از خواندن آن دست نکشید.

جان مارس را بیشتر بشناسیم:

جان مارس (John Marrs) 25 سال از عمر خود را صرف مصاحبه با مشاهیر دنیای تلویزیون، فیلم و موسیقی برای روزنامه‌ها و مجلات ملی کرده است. او همکاری‌های بسیار موفقی با نشریات بزرگ و مطرح دنیا همچون ایندیپندنت، دیلی استار، ساندی مگزین و... دارد و هم‌اکنون به صورت تمام وقت به نویسندگی می‌پردازد و ژانر مورد علاقه‌اش اتفاقات و حوادث جنایی و هیجانی روزمره است. مهم‌ترین ویژگی نوشته‌های او دست گذاشتن بر موضوعاتی است که کمتر کسی به آن‌ها پرداخته به همین دلیل نوشته‌هایش مخاطبان بسیاری دارد.

در بخشی از کتاب مقصد: انهدام می‌خوانیم:

جود توی ماشین درجا خشک شده و دست‌هایش هرکدام به یک طرف سرش قفل شده و دهانش باز مانده بود. نگاهش به صفحه مسیریاب ماشین بود که مقصد را بر نقطه‌ای دیگر تنظیم می‌کرد. مقصدی که او هیچ اختیاری بر آن نداشت. جایی در اسکاتلند که او طی دو ساعت و بیست و پنج دقیقه دیگر به آن می‌رسید.

بار دیگر صدایی را که لحظه‌ای پیش از بلندگوها بلند شده و گفته بود شخص دیگری ماشین را هدایت می‌کند در ذهنش مرور کرده بود. اگر صدا راست گفته بود، او به‌زودی می‌مرد. یک بار دیگر دست دراز کرد و کلید باز شدن در را فشرد اما در باز نشد. کلید درهای دیگر را هم زد، اما باز هم هیچ.

بلند گفت: «باشه بابا. تو بردی. هرکی این کار رو می‌کنه. ببین، دیگه شوخی بسه. می‌شه حالا لطفاً ماشینم‌ رو بهم پس بدی؟» چشم‌انتظار پاسخی ماند و درعوض دید که ماشین بی‌صدا به حرکتش در همان مسیر ادامه می‌دهد.

زیر لب به خودش گفت: «فکر کن، فکر کن!» و بنا کرد زدن تک‌به‌تک آیکون‌های روی صفحهء ‌کنترل ماشین تا مگر دوباره اختیار ماشین را به‌دست بگیرد. هیچ‌یک از دکمه‌ها کار نمی‌کردند.

دستور داد: «ماشین، آنلاین شو» و اطمینان داشت الان سیستم‌عامل ماشین به او اجازهء باز کردن دستورالعمل را می‌دهد و از آن جا چاره‌ای خواهد جست.

ماشین جواب داد: «حالت آفلاین.»
جود دستور داد: «نه! باید آنلاین بشی.»
ماشین تکرار کرد: «حالت آفلاین.»

چند دستور دیگر هم به ماشین داد به این امید که یکی از آن‌ها راهی باز کند و مثلاً گفت: «خروج از حالت خودکار، بزن کنار، بذار راننده خودش برونه، دستورالعمل رو باز کن.» ولی ماشین هیچ واکنشی نشان نمی‌داد. سرگشته و عاصی داد زد: «ماشین! آشغال هرکاری که من می‌گم بکن!» که بعد از لحظه‌ای سیستم‌عامل گفت: «نه.»