معرفی و دانلود کتاب نامه‌هایی برای وقت‌هایی که حالت خوش نیست

معرفی کتاب نامه‌هایی برای وقت‌هایی که حالت خوش نیست

کتاب نامه‌هایی برای وقت‌هایی که حالت خوش نیست، همان فانوس دریایی‌ای است که در سهمگین‌ترین طوفان‌ها می‌درخشد و راه را نشانت می‌دهد؛ جدیدترین اثر روان‌شناس بالینی و نویسنده‌ی پرفروش بین‌المللی جولی اسمیت است که در قالب نامه‌هایی کوتاه، صمیمی و هم‌زمان مبتنی بر رویکردهای علمیِ روان‌درمانی، به سراغ پرتکرارترین بحران‌های ذهنی انسان معاصر می‌رود و تلاش می‌کند با ترکیبی از همدلی، تجربه‌مندی و تحلیل تخصصی، راهی برای عبور از پیچ‌وخم‌های روانی پیش پای مخاطب بگذارد.

درباره‌ی کتاب نامه‌هایی برای وقت‌هایی که حالت خوش نیست

حالتان بد است و از زمین‌وزمان متنفرید؟ دلتان می‌خواهد سر به تن هیچ‌کس نباشد؟ از تلاش برای ارتباط با آدم‌ها و ناکام‌ماندن‌های پی‌درپی کلافه‌اید؟ حس می‌کنید از رؤیاها و آرمان‌هایی که در ذهن داشتید دور مانده‌اید؟ نگران آینده و گریزان از حال و غم‌زده از گذشته‌اید؟ فکر می‌کنید یک آدم چقدر توان دارد؟ آیا واقعاً می‌شود با این حجم سنگین و با این کوله‌بار مشقت‌بار از رنج و درد ادامه داد؟ چطور وقتی هر روز توی آینه به خودتان و هرچه دوروبرتان هست لعنت می‌فرستید، از کنار روزمرگی‌ها و چالش‌ها و حتی لذت‌ها با مرارت می‌گذرید و هر لحظه حجم سنگین غم را که بی‌شباهت به یک سنگ چندتنی نیست هر جا که می‌روید با خودتان می‌برید و باوجود تمام این مشقت‌ها همچنان از خودتان توقع پیشروی و تلاش بیشتر و موفقیت دارید؟

جولی اسمیت (Julie Smith) در کتاب نامه‌هایی برای وقت‌هایی که حالتان خوش نیست (Open When…: A Companion for Life’s Twists & Turns)، دست پر برگشته است؛ فرقی نمی‌کند از چه چیزی ناراحت باشید؛ از تنهایی، استرس، حس عقب‌ماندگی، احساس درجازدن، مشکلات مختلف در تعاملات اجتماعی، مشکل در روابط عاطفی و... هر چیزی که فکرش را بکنید در این کتاب پیدا می‌شود. شاید بشود گفت این کتاب یک غم‌نامه‌ی حسابی است. آرشیوی از تمام لحظات تلخی که بی‌شک برای یک‌بار هم که شده در زندگی‌مان تجربه‌شان کرده‌ایم... پس اگر فکر می‌کنید تحمل مرور این حجم از خاطرات تلخ ممکن است برایتان سنگین باشد، کمی بااحتیاط بیشتری صفحات کتاب را ورق بزنید.

اما مزد این مرور سیل‌آسا و پی‌درپی تجربیات مشترکِ تلخِ انسانی چیست؟ راهکارها، تمرین‌ها و تحلیل‌های کاربردی، عمیق، موجز و حساب‌شده. این کتاب بی‌شباهت به مرور تجربیات پراکنده و شخصی نویسنده‌اش نیست، و همان‌طور که خودِ جولی اسمیت در مقدمه‌ی کتاب تصریح می‌کند، این اثر بازتابی است از تلاقی دو بُعد: دانش روان‌شناختی ساختاریافته و تجربه‌ی زیسته‌ی یک انسانِ آگاه از تاریکی‌های ذهن خود... رویکردی تجربه‌محور که حسابش را پس داده و می‌تواند به‌مثابه‌ی گنجینه‌ای ارزشمند در اختیار هر کسی که تصمیم به برداشتن اولین قدم‌ها برای تغییر دارد، قرار بگیرد.

جولی اسمیت در این کتاب با مهارتی قابل‌توجه، مفاهیم بنیادین روان‌شناسی مانند نشخوار ذهنی، باورهای هسته‌ای منفی، اجتناب هیجانی، تنظیم هیجان و تکنیک‌های درمان‌گری شناختی‌رفتاری را به‌گونه‌ای ساده اما علمی و دقیق به مخاطب منتقل می‌کند. او از همان آغاز، ساختار کتاب را به شکلی طراحی کرده که خواننده بتواند بدون نیاز به پیروی از یک مسیر خطی، فصل‌ها را متناسب با نیاز روانی لحظه‌ای خود انتخاب کند و بخواند؛ این ویژگی کتاب را به ابزاری کاربردی برای مداخلات فوری روانی بدل کرده است. جولی اسمیت موفق می‌شود مفاهیم انتزاعی و پیچیده‌ای؛ مانند سندروم فریبکار، خود انتقادی فلج‌کننده و ترومای خرد را در قالب مثال‌های ساده، روایت‌های کوتاه و دیالوگ‌های درونی ملموس کرده و از خطر سطحی‌نگری بگریزد.

آنچه بیش از هر چیز در این اثر برجسته است، دعوت آرام و درعین‌حال ممارست‌ورزانه‌ی او برای پذیرش رنج به‌جای تلاش بی‌وقفه برای انکار یا حذف آن است؛ رویکردی هم‌راستا با جریان‌های معاصر درمانی مانند درمان مبتنی بر پذیرش، ذهن‌آگاهی و درمان دیالکتیکی رفتاری که به‌جای اصلاح شتاب‌زده‌ی افکار، بر هم‌زیستی هوشمندانه با آن‌ها تأکید دارد. جولی اسمیت با صداقتی بی‌پرده، به خواننده یادآوری می‌کند که رنج‌کشیدن لزوماً نشانه‌ی بیماری یا ضعف نیست و می‌تواند واکنشی اصیل و انسانی به پیچیدگی‌های جهان درونی و بیرونی ما باشد و درست در همین پذیرش است که امکانی برای تغییر فراهم می‌شود.

نویسنده در بخشی از کتاب اشاره دارد که ما نمی‌دانیم چه چیزهایی را نمی‌دانیم تا پیِ آموختنشان برویم، ما حتی از این جهلمان هم ناآگاهیم و این خصلتی مشترک میان انسان‌هاست و تا روزی که در جهت تغییر گامی برنداریم و بهبود را تجربه نکنید، هرگز نخواهید فهمید که در انتهای این راه و آن‌سوی مرزهای امروز، زندگی پربارتر و زیباتری هم وجود دارد که در انتظارمان است. این کتاب را می‌توانید با ترجمه‌ی آرزو شنطیائی از نشر میلکان بخوانید.

جوایز و افتخارات کتاب نامه‌هایی برای وقت‌هایی که حالت خوش نیست

• در لیست پرفروش‌ترین‌های نیویورک‌تایمز
• کتاب منتخب آمازون

نکوداشت‌های کتاب نامه‌هایی برای وقت‌هایی که حالت خوش نیست

• مطمئنم که این کتاب در حال حاضر به بسیاری از مردم کمک می‌کند. (مت هیگ، نویسنده پرفروش)
• جولی اسمیت معلم روان‌شناسی است که آرزو داشتید او را در مدرسه داشته باشید. (روزنامه ایونینگ استاندارد)
• این کتاب یک معدن طلاست. من واقعاً الان با آن مثل یک کتاب راهنما رفتار می‌کنم (روزنامه استایلیست)
• واقعی است، اصیل است... بسیار کاربردی و بسیار بسیار مفید (لورین کلی، مجری تلویزیونی)
• من از توانایی جولی اسمیت در بیان ایده‌های دشوار به‌راحتی، سادگی و عملی شگفت‌زده شده‌ام. شگفت‌انگیز. همین حالا بروید و آن را بخرید! (جی شتی، بازیگر)
• اگر می‌خواهید احساس کنید که یک درمانگر روبروی شما نشسته است و شما را با نحوه‌ی تبدیل‌شدن به بهترین خودتان آشنا می‌کند، این کتاب برای شماست! (نیکول لپرا، نویسنده پرفروش نیویورک‌تایمز)
• پر از توصیه‌های مفید و معتبر در مورد مهارت‌های زندگی، از ایجاد اعتمادبه‌نفس گرفته تا مدیریت استرس. (ساندی‌تایمز)
• این کتاب آن‌قدر جذاب است که حتی باعث شد چند ساعت تلفن همراهم را خاموش کنم تا بتوانم آن را بخوانم و در این عصر غرق در رسانه‌های اجتماعی، فکر نمی‌کنم بتوانم توصیه‌ای بزرگ‌تر از این کتاب ارائه دهم. (برایونی گوردون، تلگراف)

کتاب نامه‌هایی برای وقت‌هایی که حالت خوش نیست برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای آن‌ها که در ظاهر همه چیزشان روبه‌راه است؛ اما در باطن مدام حسی در درونشان بی‌قراری می‌کند و برای کسانی که یاد نگرفته‌اند از دیگران کمک بخواهند، یا بلد نیستند چطور در لحظات حساس خود را آرام کنند، می‌تواند اثری کاربردی، مهم و تأثیرگذار باشد. همه‌ی ما باوجود تمام تلاش‌ها تجربه‌ی روزهای سخت و تلخ را هم داریم این کتاب همان قایق نجاتی است که در آخرین لحظات قبل از غرق‌شدن کشتی شما را به‌سلامت به دل امواج می‌رهاند.

در بخشی از کتاب نامه‌هایی برای وقت‌هایی که حالت خوش نیست می‌خوانیم

گاهی وقتی احساس کنید کسی به شما اهمیت نمی‌دهد یا وصله‌ی ناجور جمع هستید، به‌شدت وسوسه می‌شوید که رفتارتان، حتی ظاهر و عقایدتان را تغییر دهید و کاری کنید که دیگران شما را بپذیرند. طبیعی است. همه‌ی ما تقریباً هر روز به دلایل مختلف اندکی خودمان را تغییر می‌دهیم، اما اگر فقط از سر اشتیاق پذیرفته‌شدن [یا تقلید کورکورانه از دیگری] خود را تغییر می‌دهیم، بسیاری از جوانب را نادیده می‌گیریم و بدون تجربه‌ی مستقیم یا شواهد مستدل ارزش یا ویژگی‌هایی برای گروه مدنظرمان قائل می‌شویم که ممکن است واقعیت نداشته باشند. اول باید از انتظارات گروه آگاه و از همسویی قوانین و اهداف آن با ارزش‌هایمان مطمئن باشیم. اگر پذیرش از سوی آن‌ها در گروِ پنهان‌کردن باورهای حقیقی‌تان یا پشت‌پازدن به ارزش‌هایتان و انجام کاری برخلاف میل باطنی‌تان باشد، چه؟ اگر مجبور باشید خودِ حقیقی‌تان را پشت نقاب دروغ مخفی کنید، چطور؟ پس از حضور در چنین گروه‌هایی به‌مرور احساس می‌کنید نه فقط از حس تعلق و ارزشمندی و امنیت خبری نیست، بلکه به نظر می‌رسد اعضای گروه قصد دارند برای دستیابی به اهدافی خاص بر افکار و عقایدتان تأثیر بگذارند و از شما سوءاستفاده کنند. حس تعلق حقیقی از پذیرشی بی‌چون‌وچرا سرچشمه می‌گیرد و با هم‌رنگ‌شدن اجباری فرق دارد. چنین جمعی شما را نپذیرفته؛ از نیاز شما سوءاستفاده کرده و کنترلتان را به دست گرفته است.

تمایل ذاتی به ارتباط و تعلق به گروه به حدی قوی است که ما را به‌سوی تلاش برای پذیرش سوق می‌دهد. در این مواقع معمولاً از خود نمی‌پرسیم آیا واقعاً می‌خواهم جزئی از این گروه باشم؟ آیا گروهی که با کوچک‌ترین اشتباهی طردم می‌کند، واقعاً حس تعلق را در من برمی‌انگیزد؟ آیا در گروهی که پذیرش مشروط است، واقعاً احساس امنیت می‌کنم؟ در چنین محیطی به‌احتمال زیاد بیشتر اوقات با بیش‌هوشیاری مدام پی نشانه‌های نارضایتی در دیگران می‌گردید و آن‌قدر برای کسب خشنودی‌شان خود را به آب‌وآتش می‌زنید که زیر بار استرس و اضطراب، روح و روانتان به‌شدت آسیب می‌بیند.

فکرکردن به این پرسش‌ها نگرشتان را تغییر می‌دهد؛ چراکه چشمتان را به گزینه‌های پیش رویتان و به این واقعیت باز می‌کند که قرار نیست همه ما را بپذیرند و نباید برای ورود به هر گروهی هم‌رنگ هر جماعتی شویم. اما اگر پاسختان به سؤال‌های بالا مثبت است و خیلی مشتاقید که عضوی از چنین گروهی باشید، چه؟ اگر قصد ترک گروه را ندارید، باید راهی برای ارتباط مؤثر با افراد گروه بیابید.

فهرست مطالب کتاب

پیشگفتار
بخش یکم: وقتی ارتباط با دیگران منشأ ناراحتی‌تان است
فصل یکم: وقتی پس‌ از مقایسه‌ی خود با دیگران، احساس کمبود و ناکامی می‌کنید
فصل دوم: وقتی دوستانتان نقاب رفاقت به چهره زده‌اند
فصل سوم: وقتی می‌خواهید در حضور دیگران کمتر معذب باشید
فصل چهارم: وقتی در جمعی ازتان استقبال نمی‌شود و می‌خواهید شما را بپذیرند
فصل پنجم: وقتی به‌رغم میلتان پاسخ مثبت می‌دهید
فصل ششم: وقتی طرف مقابل خشمش را غیرمستقیم نشان می‌دهد
فصل هفتم: وقتی خاطره‌ی اشتباهات والدینتان هنوز آزارتان می‌دهد
فصل هشتم: وقتی در جایگاه والد اشتباهی از شما سر می‌زند
فصل نهم: وقتی دوست‌داشتنتان یک‌طرفه است
فصل دهم: وقتی کسی دوستتان دارد؛ اما «شما» از صمیمی‌شدن رابطه می‌ترسید
فصل یازدهم: وقتی می‌خواهید بحث را به ‌نفع خودتان تمام کنید
فصل دوازدهم: وقتی درخواست کمک از دیگران برایتان دشوار است
بخش دوم: وقتی درگیری‌های ذهنی و کشمکش‌های درونی‌، منشأ ناراحتی‌تان است
فصل سیزدهم: وقتی صدای درونتان سخت‌گیرترین و بی‌رحم‌ترین منتقدتان است
فصل چهاردهم: وقتی خودتان را باور ندارید و می‌خواهید اعتمادبه‌نفستان بیشتر شود
فصل پانزدهم: وقتی هیجانات منفی و استرس مسئولیت‌های متعدد زمین‌گیرتان کرده‌ است
فصل شانزدهم: وقتی از خود امروزتان متنفرید
فصل هفدهم: وقتی می‌ترسید که مبادا تصمیم اشتباهی بگیرید
فصل هجدهم: وقتی اراده‌ی کافی ندارید
فصل نوزدهم: وقتی می‌خواهید در وضعیتی پراسترس، عملکرد خوبی داشته باشید
بخش سوم: وقتی احساسات ناگوار منشأ ناراحتی‌تان است
فصل بیستم: وقتی بیش ‌از حد به موضوعی فکر می‌کنید
فصل بیست‌ویکم: وقتی سروکله‌ی ترس پیدا می‌شود
فصل بیست‌ودوم: وقتی در فراق عزیزی، به سوگ نشسته‌اید
فصل بیست‌وسوم: وقتی همه چیز بی‌معنا به ‌نظر می‌رسد
فصل بیست‌وچهارم: وقتی احساس می‌کنید لایق جایگاه فعلی‌تان نیستید
فصل بیست‌وپنجم: وقتی از کارها و تصمیم‌های گذشته‌تان پشیمانید
فصل بیست‌وششم: وقتی مدام از کوره درمی‌روید
پیوست
سپاسگزاری
درباره‌ی نویسنده
منابع