معرفی و دانلود رایگان کتاب صوتی گردو یا بهشت، مسئله این است

برای دانلود قانونی کتاب صوتی گردو یا بهشت، مسئله این است و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب صوتی گردو یا بهشت، مسئله این است و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب صوتی گردو یا بهشت، مسئله این است

کتاب صوتی گردو یا بهشت، مسئله این است داستان کوتاهی است که به قلم رفیق شامی، نویسنده‌ی سوری ساکن آلمان، نوشته شده. این داستان درباره‌ی کودک فقیری است که یک باقلافروش خسیس فراموش می‌کند از او پول بگیرد و کودک میان بهشت و پول مجبور به انتخاب می‌شود.

درباره‌ی کتاب صوتی گردو یا بهشت، مسئله این است

صبح یک روز در دهه‌ی پنجاه میلادی به دکان کوچک جبران و شاگردش، واقع در دمشق، پایتخت سوریه، می‌رویم و همراه با راوی که پسر کوچک فقیری است، مجبور می‌شویم میان گردو و بهشت انتخاب کنیم. کتاب صوتی گردو یا بهشت، مسئله این است (Nusse oder Paradies das ist hier die Frage) داستان کوتاهی اثر رفیق شامی (Rafik Schami) نویسنده‌ی مشهور اهل سوریه است که ماجرای همین پسر کوچک و انتخاب او میان راست‌گویی و نیاز را روایت می‌کند.

جبران مرد بداخلاق و بخیلی است که یک باقلافروشی محبوب دارد. همه برای غذای او صف می‌کشند. اما همان‌طورکه گفتیم، او بسیار خسیس است و با حساب و کتاب دقیق سه ملاقه در ازای یک لیره برای مشتریانش غذا می‌کشد. چه پاتیل بزرگ با خودت برده باشی، چه کاسه‌ای کوچک، او همان سه ملاقه را برایت می‌ریزد و حتی از خیر یک نخود اضافه هم نمی‌گذرد. آن روز صبح اما بسیار اتفاقی حواس جبران پرت می‌شود و یادش می‌رود از راوی قصه‌ی ما پول بگیرد. راوی دو به شک می‌شود که عدم پرداخت پول را به او گوشزد کند یا نه.

در نهایت راوی کتاب صوتی گردو یا بهشت، مسئله این است بدون پرداخت پول می‌رود، اما ذهنش درگیر می‌شود. با خودش فکر می‌کند بهتر است یک لیره را پس بدهد و بهشت را بخرد، یا آن را پیش خودش نگه دارد و با آن یک هفته گردو بخورد. رفیق شامی از نویسندگان محبوب سوریه و ساکن آلمان است. او در کتاب حاضر به دوران کودکی خود باز می‌گردد و محیط کوچه و بازار آن دوره را با زبانی ساده و صمیمی توصیف می‌کند.

کتاب صوتی گردو یا بهشت، مسئله این است از مجموعه داستان مگس شیردوش و داستان‌های دیگر (Der Fliegenmelker und andere Erzahlungen) انتخاب شده است. این کتاب با همکاری انتشارات خانه‌ی رود و نشر صوتی ترانه‌ی پدرام به انتشار رسیده است. این کتاب را حمید زرگرباشی به فارسی ترجمه کرده و شما آن را با صداپیشگی نوید پدرام، حسن جویره، محمد کربلایی، سحر حمیدی، مژگان نصر، نعیمه مهدویان، معین وصال و ویکتوریا براری می‌شنوید.

کتاب صوتی گردو یا بهشت، مسئله این است برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به داستان کوتاه علاقه دارید و درباره‌ی ادبیات عرب، به‌ویژه ادبیات غنی کشور سوریه کنجکاو هستید، توصیه می‌کنیم به کتاب صوتی گردو یا بهشت، مسئله این است گوش فرا دهید.

در بخشی از کتاب صوتی گردو یا بهشت، مسئله این است می‌شنویم

جبران و شاگردش فرصت سر خاراندن نداشتند. شاگرد چاق و چله‌اش لنگان لنگان این طرف و آن طرف می‌دوید، عرق پیشانی‌اش را با آستین پاک می‌کرد و تنها با ناله‌ای جواب غرغرهای استادش را می‌داد که از آهستگی کار شکایت داشت. شاگرد کاسه‌ها را به دست جبران می‌داد، حلیم را در پاتیل بزرگی می‌ورزید و در آب زردرنگ نخود نان تریت می‌کرد. جبران از دست مشتری‌ها پول می‌گرفت، توی صندوقی می‌انداخت و متاعشان را در کاسه‌ها و بشقاب‌ها می‌کشید. هیچ‌وقت خنده بر لب نداشت. دست‌کم من هیچ وقت او را خندان ندیدم.

فهرست مطالب کتاب صوتی

18 دقیقه
گردو یا بهشت، مسئله این است

مشخصات کتاب صوتی

نام کتابکتاب صوتی گردو یا بهشت، مسئله این است
نویسنده
مترجمحمید زرگرباشی
راوینوید پدرام، حسن جویره، محمد کربلایی، سحر حمیدی، مژگان نصر، نعیمه مهدویان، معین وصال، ویکتوریا براری
ناشر چاپیانتشارات خانه‌ی رود
ناشر صوتیانتشارات ترانه پدرام
سال انتشار۱۴۰۳
فرمت کتابMP3
مدت۱۸ دقیقه
زبانفارسی
موضوع کتابکتاب‌های صوتی داستان کوتاه خارجی
قیمت نسخه صوتی

نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی گردو یا بهشت، مسئله این است

لیلی جواهری فرد
۱۴۰۳/۱۱/۰۶
شنیدن این داستان کوتاه و در غالب طنز با بیان شیوا و زیبای گوینده بسیار دلپذیر بود و شنیدنش را به دوستان توصیه میکنم؛ در کتاب جمله ای عنوان میشه که خیلی به نظرم جالب و قابل تامله که مادر یوسف هرچه فقیر تر میشد مومن تر میشد و این کاملا در تضاد با جمله معروفیه که میگه از هر دری فقر وارد بشه از در دیگه دین خارج میشه!! و چقدر جالبه که مادر یوسف فقر روزافزونشو نتیجه سرنوشت و شاید نوعی آزمون الهی میدونه و به همین جهت روز به روز ایمانش بیشتر میشه و پسرش با هوش و درایتی که داره در صدد تغییر این سرنوشتیه که مادرش فکر میکنه تقدیر الهیه و این دقیقا وضعیت کشورهایی که بر اساس دین اداره میشن و تدین محور اصلی اداره اون کشورهاست که برای ادامه حیاتشون فقرا را با این اعتقادات که فقرشان نتیجه تدینشان و نوعی آزمون الهی است قانع میسازن و دقیقا شعر هرکه در این بزم مقرب ترست جام بلا بیشترش میدهد مصداق این طرز فکر است که امیدوارم نسل های بعدی با آگاهی و شعور روز افزون بر این افکار واهی غلبه کنند و خود را قربانی سرنوشت و اصولی بی پایه ندادن و برای گرفتن حقشان تلاش کنن🙏🙏
مجتبی یگانه
۱۴۰۴/۰۱/۱۱
جبران مرد بداخلاق و بخیلی است که یک باقلافروشی محبوب دارد. همه برای غذای او صف می‌کشند. اما همان‌طورکه گفتیم، او بسیار خسیس است و با حساب و کتاب دقیق سه ملاقه در ازای یک لیره برای مشتریانش غذا می‌کشد. چه پاتیل بزرگ با خودت برده باشی، چه کاسه‌ای کوچک، او همان سه ملاقه را برایت می‌ریزد و حتی از خیر و یک نخود اضافه هم نمی‌گذرد. آن روز صبح اما بسیار اتفاقی حواس جبران پرت می‌شود یادش می‌رود از راوی قصه‌ی ما پول بگیرد. راوی دو به شک می‌شود که عدم پرداخت پول را به او گوشزد کند یا نه.
در نهایت راوی کتاب صوتی گردو یا بهشت، مسئله این است بدون پرداخت پول می‌رود، اما ذهنش درگیر می‌شود. با خودش فکر می‌کند بهتر است یک لیره را پس بدهد و بهشت را بخرد، یا آن را پیش خودش نگه دارد و با آن یک هفته گردو بخورد. رفیق شامی از نویسندگان محبوب سوریه و ساکن آلمان است. او در کتاب حاضر به دوران کودکی خود باز می‌گردد و محیط کوچه و بازار آن دوره را با زبانی ساده و صمیمی توصیف می‌کند
فرهنگ
۱۴۰۴/۰۱/۰۹
داستان‌های این مجموعه ما را به سال‌های پنجاهِ دمشق می‌برد. کودکیِ نویسنده در این سال‌ها و در این محیط سپری شده است. پدرِ او نانوایی تهیدست بود و آدم‌های دور و برِ او هم از آن‌ها غنی‌تر نبودند، ولی در اوجِ فقر همه سعی دارند از هر چیزِ کوچک، دست‌آویزی برای سرگرمی و تفریح بسازند.
نگاهِ انسانیِ و او
نویسنده عاطفه‌ی سرشار در همه‌ی این داستان‌ها از خود رنگی به‌جا گذاشته‌ که برای خواننده‌ی ایرانی بسیار آشنا است؛ حال‌وهوای این داستان‌ها، شباهتِ عجیبی با فرهنگِ سرزمینِ ما دارد. تک‌تکِ این آدم‌ها می‌توانند در همسایگیِ ما زندگی کنند. از بازیِ بچه‌ها گرفته تا روحیاتِ کاسب‌های محل، فالگیرها و سرکتاب بازکن‌ها، معلم‌ِ تاریخ، ولنگارِ محله، دستفروش‌ها و... همه نزدیکیِ شگفت‌آوری با برابرهای وطنی دارند. صداقت و ریای شان، شرم و بی‌شرمی‌شان، اعتقاد و بی‌اعتقادی‌شان و بیش از همه صبرشان از جنسِ جریح خودمان است.
Mohammad
۱۴۰۴/۰۱/۰۹
شنیدن این داستان کوتاه و در غالب طنز با بیان شیوا و زیبای گوینده بسیار دلپذیر بود و شنیدنش را به دوستان توصیه میکنم در کتاب جمله‌ای عنوان میشه که خیلی به نظرم جالب و قابل تامله که مادر یوسف هرچه فقیر تر میشد مومن تر میشد و این کاملا در تضاد با جمله معروفیه که میگه از هر دری فقر وارد بشه از در دیگه دین خارج میشه!! و چقدر جالبه که مادر یوسف فقر روز افزونشو نتیجه سرنوشت و شاید نوعی آزمون الهی میدونه و به همین جهت روز به روز ایمانش بیشتر میشه و پسرش با هوش و درایتی که داره در صدد تغییر این سرنوشتیه که مادرش فکر میکنه تقدیر الهیه و این دقیقا وضعیت کشورهایی که بر اساس دین اداره میشن و تدین محور اصلی اداره اون کشورهاست که برای ادامه حیاتشون فقرا را با این اعتقادات که فقرشان نتیجه تدینشان و نوعی آزمون الهی است قانع میسازن و دقیقا شعر هر که در این بزم مقرب ترست جام بلا بیشترش میدهد مصداق این طرز فکر است که امیدوارم نسلهای بعدی با آگاهی و شعور روز افزون بر این افکار واهی غلبه کنند و خود را قربانی سرنوشت و اصولی بی پایه ندادن و برای گرفتن حقشان تلاش کنن
📚samira⁦(⁠◕⁠ᴗ⁠◕⁠✿⁠)⁩⁦
۱۴۰۳/۱۱/۱۰
داستان در مورد یک پسر بود که می‌خواست از جبران بامیه فروش یک کاسه بامیه بخرد اما زمانی که جبران حواسش نبود و در حال خنده با شاگردش بود تصمیم گرفت پول بامیه یعنی یک لیر را ندهد و رفت شاگردش آمد و گفت پول را ندادی او به دروغ گفت که داده است اما با خود گفت بهتر است پول را بدهد تا به بهشت برود و اگر یک ندهد هفته گردو می‌خورد و در آخرت جهنم می‌رود یاد دوستش یوسف افتاد که پدر نداشت او مرغ ۴ لیر می‌خرید آن را در شهر به ۷ لیر می‌فروخت و ۳ لیر با مادرش روزگار می‌گذراند روزی بر حسب اتفاق ۷۵ لیر فروخت و مادرش گفت دست به آن پول نمی‌زند یوسف کلی چانه زد تا مادرش قبول کند پول را به کلیسا ندهد و در عوض پیش کشیش اعتراف کند وسف پیش کشیش رفت و اعتراف کرد که همیشه شرافتمندانه کار می‌کند اما روزی که در حال فروختن مرغ بود کشیش یکو عصبانی شد و گفت چی مرغ می‌فروشی؟ و شروع به زدن یوسف کرد. پس تصمیم گرفت او نیز پیش کشیش نرود از آن جا که کشیش آن‌ها برادر جبران نیز هست. در واقع این داستان افرادی را نشان می‌دهد که به ظاهر دیندار هستند. همچنین افراد فقیر و پولدار را نیز بیان می‌کند.
محبوبه وفادار
۱۴۰۳/۱۱/۱۹
رفیق شامی خیلی زیبا و طنز گونه افکار بیشتر آدمهای دین مدار رابه صورت داستان کوتاه درآورده واز دیدگاه پسرک قصه راپیش برده دقیقا مانند آدم بزرگهایی که ادعای دینداری میکنند وبفکر سود وزیان خودشان هم هستند وگاهی هم کلاه شرعی سردیگران میگذارند. درجمله ای که میگوید هرچه فقیرتر مومن تر، دراینجارفیق شامی و خیلی زیبا وظریف میگوید درد جوامع مستضعف را بقلم مینویسد. خریدوفروش مرغ درکمد لباس، ماجرای اعتراف یوسف برای کشیش وبقیه داستان خیلی زیبا وقشنگ به رشته تحریردر آورده، پیشنهاد میکنم حتما گوش کنید من خودم چندبار گوش کردم وهرچندبار لذت بردم. صدای خوب راوی شنیدن قصه راچند برابر قشنگترکرده. درآخرازتمامی دست اندرکاران کتابراه نیز نهایت تشکر و قدردانی رادارم.
سما جعفری
۱۴۰۳/۱۰/۰۸
داستان خیلی بانمکی بود. درباره‌ی افرادیست که با وجود ثروت و ادعای دینداری، هر کاری که دوست دارند انجام میدهند. در مقابل زندگی افراد فقیر را هم نشان میدهد که هر یک به نوعی زندگی میکنند. فروشنده‌ای که حرص مال میزند، کودکی که پول فروشنده را نداده و میخواهد برای خودش بردارد و پسربچه‌ی دیگری که بارها یک مرغ را به یک نفر میخرد و میفروشد. با این قسمت داستان خیلی خندیدم. ولی زندگی آدمها مثل هم نیست. خیلی از مردم دارا مثل هم زندگی نمیکنند و مردم ندار هم، همینطور. برای عده‌ای وجدان و راه درست کسب روزی مهم نیست ولی برای عده‌ای از آن‌ها هم اهمیت دارد. مثل مادر پسرک مرغ فروش. با وجود یکسان بودن شرایط، آدمهای مختلف روشهای متفاوتی را برای زندگی انتخاب میکنند.
مهدی خزایی
۱۴۰۴/۰۲/۰۴
سلام دوستان استاد رفیق شامی یا سهیل فاضل نویسنده سوری و آلمانی، دارای دوشخصیت کاملا جدا از هم که سرچشمه در دو ملیتی وی دارد یکی از نظر ظاهر‌ی زمانی که سوریه بود با تیپ عینک و سبیل و موی فر پیشانی بلند عربی و گویش عربی و مشغول داستانهای عرب و عمدتا سیا سی، و زمانی که پیش خانواده مادری آلمانی تبارش ه می‌رفت، با تیپ صورت کامل تراشید بدون سبیل بدون عینک و موی سر صاف و ژولیده و لهجه المانی و شبیه شرلوک هلمز ولی بدون کلاه لباس می‌پوشید به طوری که احر اکسی او را در شام می‌دید، و چند وقت بعد به ملاقات او در المان می‌رفت، اگر با او برخورد می‌کرد او را قطعا نمی‌شناخت، که این داستانی دارد و خود بماند... باز هم نمونه‌ای از دستمایه‌ای برای نوشتن داستانی کوتاه
....
۱۴۰۴/۰۲/۰۸
کتاب جالب و آموزنده. درباره‌ی جبران مرد بداخلاق و بخیلی است که یک باقلافروشی محبوب دارد. همه برای غذای او صف می‌کشند. اما همان‌طورکه گفتیم، او بسیار خسیس است و با حساب و کتاب دقیق سه ملاقه در ازای یک لیره برای مشتریانش غذا می‌کشد. چه پاتیل بزرگ با خودت برده باشی، چه کاسه‌ای کوچک، او همان سه ملاقه و را برایت می‌ریزد حتی از خیر یک نخود اضافه هم نمی‌گذرد. آن روز صبح اما بسیار اتفاقی حواس جبران پرت می‌شود و یادش می‌رود از راوی قصه‌ی ما پول بگیرد. راوی دو به شک می‌شود که عدم پرداخت پول را به او گوشزد کند یا نه.
خوب بود. صدای گوینده هم بهتر. آموزنده و زیبا.
سمیرا صفاییان
۱۴۰۴/۰۱/۱۲
جبران مرد بداخلاق و بخیلی است که یک باقلافروشی محبوب دارد. همه برای غذای او صف می‌کشند. اما همان‌طورکه گفتیم، او بسیار خسیس است و با حساب و کتاب دقیق سه ملاقه در ازای یک لیره برای مشتریانش غذا می‌کشد. چه پاتیل بزرگ با خودت برده باشی، چه کاسه‌ای کوچک، او همان سه ملاقه را برایت می‌ریزد و حتی از خیر و یک نخود اضافه هم نمی‌گذرد. آن روز صبح اما بسیار اتفاقی حواس جبران پرت می‌شود یادش می‌رود از راوی قصه‌ی ما پول بگیرد. راوی دو به شک می‌شود که عدم پرداخت پول را به او گوشزد کند یا نه.
فاطمه
۱۴۰۴/۰۱/۱۴
واقعا از شنیدن این داستان لذت بردم
و همچنین از گویندگی دلنشین صدا بازیگران
در نظر من این داستان طنز مثال کوچکی در مورد انتخاب بین دنیای مادی و معنوی بود
ایا با دادن حق ددست دیگری در ارامش خاطر باشم و دینم را ادا کنم
یا با نگهداشتن مقدار پول ناچیزی که برای من ارزش بسیار زیادی دارد بتوانم به درجه
کوتاهی از رفاه مادی برسم؟
عاشق داستان‌های این شکلیم
ممنونم از کتابراه و گویندگام
وقت بسیار خوبی رو با این داستان گذروندم
پیشنهاد میکنم حتما گوش بدین.
S. A
۱۴۰۳/۱۰/۰۹
جالب بود واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنندچون به خلوت می روند آن کار دیگر می کننداین فروشندگان بهشت ظاهرا سهمی برای خود نمی خواهند🤔یه جای داستان میگه یوسف هر چی فقیرتر میشه مومن تر میشه واین مومن ما یک مرغ را چگونه می فروشد؟؟؟ البته بر این کودک خرده ای نیست وقتی مبلّغ دینی اش آنگونه هست. و اینگونه الگوها کردارهاست که جامعه و انسانیت را به قهقرا کشانده اگر چه این حکایت، طنز است اما طنزی به تلخی یک واقعیت زهرآلود
مهرداد تقی‌پور
۱۴۰۴/۰۱/۱۲
بعضی داستانها گمراه کننده هستند و واسه همین باید ببینی کدوم کتاب رو داری میخونی!! سفسطه و مغلطه، استفاده از فریبهای دیالکتیک، بحث و جدل سوفسطاییان، و اینجا با یک مغلطه پنهانی از منطق قیاسی، سعی در گمراهی خواننده دارد، از جزء به کل قیاس دادن و نتیجه گیری کاذب. مثل اینکه بگوییم این کشیش بعنوان یک مرد مذهبی، منحرف است، همه اشخاص معنوی میتوانند منحرف باشند، پس من هم عاقلانه و عامدانه عمل غیر اخلاقی را انجام میدهم.
احمدی
۱۴۰۳/۱۲/۱۸
صبح یک روز در دهه ی پنجاه میلادی به دکان کوچک جبران و شاگردش، واقع در دمشق، پایتخت سوریه، می رویم و همراه با راوی که پسر کوچک فقیری است، مجبور می شویم میان گردو و بهشت انتخاب کنیم. کتاب صوتی گردو یا بهشت، مسئله این است داستان کوتاهی اثر رفیق شامی نویسنده ی مشهور اهل سوریه است که ماجرای همین پسر کوچک و انتخاب او میان راست گویی و نیاز را روایت می کند.
Eli
۱۴۰۳/۱۱/۳۰
داستان ساده و جالبی بود درباره مقایسه بین زندگی و رفتار انسان‌های ثروتمند و فقیر و واقعیت زندگی کسانی که ادعای دینداری میکنن و دستورالعمل‌ها و راهنمایی‌هایی که درباره دین به فقرا و افراد عادی جامعه دارن ولی خودشون بهش باور ندارن و عمل نمی‌کنن. این داستان با تمام سادگی که داره ولی مفاهیم عمیقی رو بیان میکنه. گویندگی و اجرای متن عالی و دلنشین بود.
مشاهده همه نظرات 124

راهنمای مطالعه کتاب صوتی گردو یا بهشت، مسئله این است

برای دریافت کتاب صوتی گردو یا بهشت، مسئله این است و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.

👋 سوالی دارید؟