معرفی و دانلود کتاب صوتی گفتم نه!: داستان کوتاه
برای دانلود قانونی کتاب صوتی گفتم نه! و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی گفتم نه!: داستان کوتاه
لطفا تنهایم بگذارید! فردریک بکمن خالق شاهکارهای داستانی و نویسندهی پرفروش نیویورک تایمز اینبار در کتاب صوتی گفتم نه! یک داستان کوتاه و خوشنمک را به علاقهمندان خود تقدیم میکند. درحالی که لوکاس، مرد منزوی ماجرا خوش ندارد کسی را ملاقات کند، حوادث عجیبوغریب و خندهدار در ساختمان محل زندگیاش یکی پس از دیگری از راه میرسند و چارهای برای او باقی نمیگذارد جز آن که از پیلهی تاریک خود بیرون بیاید.
دربارهی کتاب صوتی گفتم نه!
آیا همسایهای دارید که هیچوقت جایی آفتابی نشود و با هیچکس خوشوبشی نداشته باشد؟ یا شاید خودتان هم یکی از آن همسایههای بیسروصدا هستید که از گرم گرفتن با دیگر اهالی ساختمان خوشتان نمیآید؟ اگر اینطور است حتماً حال لوکاس، راوی ماجرای کتاب صوتی گفتم نه! (The Answer Is No) را خوب درک میکنید. فردریک بکمن (Fredrik Backman) این داستان را برای آدمهایی که عاشق تنهایی هستند نوشته.
او حاضر نیست هیچچیز در دنیا آرامشش را به هم بزند؛ منظورمان لوکاس است؛ مرد تنها و گوشهگیر ساختمان. لوکاس آرامش و تنهایی خود را به هیچچیز نمیفروشد، حتی اگر این موضوع باعث شود هیچیک از همسایهها او را نشناسد و یا حتی نامش را نداند. او نیز علاقهای ندارد دربارهی دیگران چیزی بداند. تنها علاقهی واقعی لوکاس در دنیا، یک چیز است: این که شبها جلوی بازی ویدیویی بنشیند، نودل تایلندی بخورد و بنوشد.
نظم و آرامش تنها رکن اصلی زندگی لوکاس است. پس میتوان فرض کرد وقتی این انضباط به هم بخورد، این مرد هیچ اخلاق خوشی از خود نشان نخواهد داد. اما خب، حوادث و جریانات نیز همیشه طبق میل ما پیش نخواهند رفت. دیر یا زود سروکلهی یک مزاحم از راه خواهد رسید تا آرامش لوکاس را بر هم بزند. اما شاید راوی داستان صوتی گفتم نه! هرگز تصورش را هم نمیکرد که تنهایی و انزوای خود را به قیمت چنین اتفاق مسخرهای ببازد.
ماهیتابهی رهاشده؛ جنایتی نابخشودنی
ماجرا از یک ماهیتابه شروع شد؛ یک ماهیتابهی بهدردنخور که درواقع دور هم انداخته شده بود. اما وقتی هیئتمدیرهی ساختمان با این ماهیتابهی قراضه که بر زمین افتاده بود، روبهرو شدند اول از همه تصمیم گرفتند زنگ خانهی لوکاس را بزنند. شاید کمی عجیب باشد اما واقعیت دارد؛ در ساختمانی که لوکاس در آن زندگی میکند، تفکیک نکردن زبالهها تخلفی بزرگ است و وقتی یک ماهیتابه روی زمین رها شود حتماً میتوان آن را جنایتی بزرگ دانست.
لوکاس نمیتوانست صحنهی روبهرو را باور کند. هیئت منصفهی ساختمان حالا جلوی خانهی او صف کشیدهاند و از او میخواهند ثابت کند قضیهی ماهیتابه کار او نیست. عالی شد! احتمالاً تا پایان یافتن این ماجرا خبری از بازی ویدیویی و غذای تایلندی نخواهد بود و این تنها یک معنا دارد: آرامش لوکاس به هم خورده و او از چنین اوضاعی متنفر است. میتوانید از لوکاس بخواهید تا به جای آدمها با گیاهان حرف بزند و یا اصلاً تا آخر عمر خود حرفی نزند، اما جمع کردن چنین غائلهای کار او نیست.
باید ماهیتابهات را به ما نشان دهی! این اولین خواستهی اهالی ساختمان از لوکاس و آغاز دردسرهای بزرگ اوست. عجیبتر آن که چنین موضوع بهظاهر سادهای کمکم به یک آشوب واقعی تبدیل میشود و لوکاس را حسابی گیج میکند. گروهی از اهالی علیه لوکاس جمعشدهاند و گروهی دیگر او را فرشته میدانند، حتی ماجرا به فیسبوک نیز کشیده میشود؛ گروه آشغالریزان نیز حالا به یک انجمن مخفی تبدیل شدهاند. اما عاقبت این جنگ تمامعیار به کجا میرسد؟ آیا لوکاس دوباره میتواند روی مبل نرم خود لم دهد و به بازی ویدیوئی خود برسد؟ در ادامهی داستان صوتی گفتم نه! پرده از این راز بزرگ برداشته میشود.
فردریک بکمن؛ استاد طنز موقعیت
ماجرای کتاب صوتی گفتم نه! در بستر جهان مدرن و آمیخته به تنهایی و انزوا روایت میشود. جهانی که افراد آن تمایلی به همصحبتی ندارند و خلوت و گوشهگیری را ترجیح میدهند. نگاه طنزآلود و کمدی فردریک بکمن به این مقولهی اجتماعی یکی از نکات منحصربهفرد روایت اوست. این داستاننویس که قبلاً با کتاب مردی به نام اوه، هیاهوی بزرگی در بازار ادبیات راه انداخته بود، بار دیگر توانایی خود را در خلق موقعیتهای طنزآمیز و اینبار در قالب داستانی کوتاه نشانمان میدهد.
این داستان با تلاش نشر صوتی ترانه پدرام و یاری انتشارات خانهی رود روانهی بازار شده. ناهید رسولی ترجمهی اثر را برعهده داشته و روایتی که میشنوید کاری از گروه گویندگان مطرح ایرانی ازجمله مژگان روایی، ویکتوریا براری، نوید پدرام، معین وصال، رضا بصیری، عرفان آبکار و... است.
کتاب صوتی گفتم نه! را بشنوید اگر
- میخواهید مثل لوکاس ساعت خوشی را به خلوت و تنهایی و با طعم کتاب بگذرانید.
- داستانهای کمدی با چاشنی طنز سیاه و نقد اجتماعی را دوست دارید.
- به روایتهای شخصیتمحور که پیرنگی پرحادثه و غافلگیرکننده دارند علاقهمندید.
در بخشی از کتاب صوتی گفتم نه!: داستان کوتاه میشنویم
اولینباری که لوکاس آن خانم بلوزسبز را دید، همان دفعهای بود که آن خانم غذای او را دزدید؛ اما لوکاس هنوز متوجه موضوع نشده بود. در آپارتمانش را باز کرده بود تا نودل تایلندی را که در راهرو و پشت در گذاشته بودند بردارد. همان لحظه دید که خانم بلوز سبز چیزی را از پشت در یکی از واحدها برداشت و سریع در را بست. لوکاس ذهنش را درگیر چیزی که دیده بود نکرد، چون ذهنش درگیر نودل تایلندی خودش بود. غذا را با یکی از اپلیکیشنهای گوشیاش سفارش داده بود؛ غذای پخته و آماده؛ تحویل درب منزل بی این که دردسر صحبت کردن با احدالناسی را به خودش بدهد.
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی گفتم نه!: داستان کوتاه |
نویسنده | فردریک بکمن |
مترجم | ناهید رسولی |
راوی | گروه گویندگان، معین وصال، رضا بصیری، مژگان نوایی، حمیده قاسمی |
ناشر چاپی | انتشارات خانهی رود |
ناشر صوتی | انتشارات ترانه پدرام |
سال انتشار | ۱۴۰۴ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۲ ساعت و ۱۰ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای صوتی داستان و رمان طنز خارجی، کتابهای صوتی داستان کوتاه خارجی |