معرفی و دانلود کتاب آرزوهای یک زن

معرفی کتاب آرزوهای یک زن

کتاب آرزوهای یک زن نوشته‌ی سیدنی شلدون روایت زندگی زنی ثروتمند به اسم کیت بلک‌ول است که در تولد نَود‌سالگی‌اش به‌مرور زندگی و راهی که طی کرده تا امپراطوری‌اش را برپا کند می‌پردازد. داستان چندین نسل از یک خانواده به‌همراه جاه‌طلبی، حرص، خودخواهی، صعود و سقوط. این کتاب در لیست پرفروش‌های نیویورک‌ تایمز قرار گرفته و جزو پرفروش‌ترین کتاب‌های سال 1982 بوده است.

درباره‌ی کتاب آرزوهای یک زن

سال 1982، آمریکا. کیت بلک‌وِل از قدرتمندترین زنان آمریکاست. جشن تولد نَود سالگی‌اش در سالنی مجلل با حضور دادستان دیوان عالی، فرماندار و دیگر بزرگان و با قرائت پیام رئیس جمهور برگزار می‌شود. همه او را یکى از برجسته‌ترین و شایسته‌ترین زنان در تاریخ آمریکا می‌دانند که بخشش‌هایش باعث بهبود صدها نقطه‌ی جهان شده است.

سال 1883، ایرلند. پدر کیت کشاورز فقیری است که در سودای الماس به آفریقا می‌رود. او به ثروت بزرگی دست می‌یابد و آن را برای دخترش، کیت به ارث می‌گذارد...

داستان کتاب آرزوهای یک زن (Master of the Game) داستان چند نسل یک خانواده را نزدیک به صد سال روایت می‌کند. اما شخصیت محوری داستان کیت بلک‌ول است. زنی پیچیده و باهوش که سودای بزرگی در سر دارد. آنچنان بزرگ که در این راه همه، حتی خودش را، قربانی خودخواهی خود می‌کند. سیدنی شلدون (Sidney Sheldon) در این کتاب به سراغ حرص و آز انسان‌ها رفته؛ از آدم‌هایی که از کارگران سیاه‌پوست بهره‌کشی می‌کنند و شخصیت و هویت‌شان را نادیده می‌گیرند، تا مادری که فرزندش را وادار می‌کند به راه او بیاید و دست از علایقش بکشد...

کیت بلک‌ول زنی چند بعدی، قدرتمند، موفق و البته خودپسند است. او شخصیتی کنترل‌گر دارد و هیچ‌چیز، حتی عشق هم نمی‌تواند او را از هدفش بازدارد. او همه را زیر نظر دارد و بازی می‌دهد، حتی نوه‌هایش را: او استاد بازی است.

داستان در اوایل دهه‌ی 1980 نوشته شده، دوران ظهور ریگان و اوج محافظه‌کاری. رمان آرزوهای یک زن را می‌توان کنایه‌ای به جاه‌طلبی سرمایه‌داری و استعمارگری دانست.

سیدونی که بیشتر با رمان‌های تعلیقی و تریلر شناخته می‌شود، طرفداران زیادی دارد. این اثر نیز از موفق‌ترین و پرفروش‌ترین رمان‌های اوست که نقدهای مثبت زیادی از طرف منتقدین و رسانه‌های آمریکایی دریافت کرده. بعد از فوت سیدنی شلدون، در سال 2009 تیلی باگشو دنباله‌ای بر این کتاب نوشت. کتاب «شهبانوی بازی» که به نسل بعدی کیت و میراث او می‌پردازد.

رمان آرزوهای یک زن را نشر لیوسا با ترجمه‌ی شراره شهلایی منتشر کرده است. گرچه از نظر ساختار داستانی کمی با داستان‌های دیگر شلدون فرق دارد، اما مطمئناً یکی از بهترین کتاب‌های اوست و طرفدارانش را ناامید نخواهد کرد.

اقتباس تلویزیونی از کتاب آرزوهای یک زن

در سال 1984 شبکه‌ی سی‌بی‌اس تلویزیون یک سریال کوتاه 3 قسمتی از این رمان اقتباس کرد. کوین کانر و هاروی هارت سازندگان این سریال بودند و در آن دیوید ساچت، داین کنون و ایان چارلستون نقش‌آفرینی می‌کردند. این سریال نامزد جایزه امی بود.

جوایز و افتخارات کتاب آرزوهای یک زن

• کتاب منتخب انجمن ادبی کتاب ماه آمریکا
• چهارمین کتاب پرفروش سال 1982 در آمریکا
• در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک‌ تایمز

نکوداشت‌های کتاب آرزوهای یک زن

• نابغه... در کتاب «آرزوهای یک زن» سیدنی شلدون حتی از خودش هم پیشی گرفته است. (لس‌آنجلس تایمز)
• هر نویسنده‌ای که مخاطبش را وادارد که با نفسی حبس شده بپرسد: «بعدش چی؟» نیازی به کمک هیچ منتقد حسودی ندارد. (نیویورک ریویو آو بوکس)

کتاب آرزوهای یک زن برای چه کسانی مناسب است؟

این رمان به دوست‌داران داستان‌های تعلیقی و تریلر توصیه می‌شود. همچنین آن‌هایی که دوست دارند داستانی در مورد زندگی یک شخصیت و صعود و سقوط آن بخوانند حتماً از این کتاب لذت خواهند برد.

با سیدنی شلدون بیشتر آشنا شویم

سیدنی شلدون رمان‌نویس آمریکایی در سال 1917 در شیکاگو به دنیا آمد. او نوشتن را از دهه‌ی 1940 برای تئاتر و تلویزیون آغاز کرد. حاصل این دوره‌ی پربار، یک اسکار برای بهترین فیلمنامه و یک جایزه‌ی تونی بود. از اواخر دهه‌ی 1960 شلدون وارد ادبیات داستانی شد. او توانست در مدت زمان نزدیک به چهل سال، هجده رمان بنویسد که حدوداً سیصد میلیون نسخه از آن‌ها به فروش رسید. سیدنی شلدون جزو ده داستان‌نویس پرفروش تمام تاریخ است. در پیاده‌روی مشاهیر هالیوود نیز ستاره‌ای به نام اوست.

سیدنی شلدون عموماً در ژانر جنایی و معمایی داستان نوشته. از رمان‌های او می‌توان به کتاب «اگر فردا بیاید»، «آرزوهای یک زن» و «آسمان فرو می‌ریزد» اشاره کرد. او در سال 2007 رخت از جهان بربست.

در بخشی از کتاب آرزوهای یک زن می‌خوانیم

بدنش در آتش تب مى‌سوخت. انگار یکى داشت با کاغذ سنباده صورت او را مى‌سایید. کوشید تا پلک‌هایش را بالا ببرد، آن‌قدر ورم کرده بودند که برایش دشوار بود. با وجودى که دراز کشیده بود تمام اعضاى بدنش درد مى‌کرد. سعى کرد به‌خاطر بیاورد که کجاست. هرجاى بدنش را که تکان مى‌داد دردش چند برابر مى‌شد. کورمال کورمال دستش را به اطرافش کشید. روى یک سطح شنى بود و صورت خشک‌شده‌اش روى شن‌هاى داغ قرار داشت، لخت و عریان در یک صحراى بى‌آب و علف. سپیده‌دم بود، اما داغى تابش خورشید پوستش را مى‌سوزانید. با چشمانى بسته به‌دنبال چیزى براى خوردن، یا کمى آب براى نوشیدن گشت. هیچ چیزى وجود نداشت، او را به قصد مردن به آن جا برده بودند. البته او فقط سالمون ون‌درمرو واسمیت متصدى بار را مقصر مى‌دانست. ون‌درمرو به‌خاطر تهدیدش او را شدیداً تنبیه کرده بود، درست به همان سادگى که یک بچه کوچک را تربیت کنند. جیمى با خود عهد کرد: به او نشان خواهم داد که من بچه نیستم. دیگر تمام شد، من حالا یک مار زخمى هستیم. تلافى خواهم کرد، تلافى.

تصمیمش به او قوت مى‌داد که بتواند بنشیند. نمى‌دانست چند تا از دنده‌هایش را شکسته‌اند، نفس کشیدنش خیلى مشکل و دردآور شده بود. با خود اندیشید: باید خیلى مواظب باشم که دنده‌هایم وارد شش‌هایم نشوند. و آن‌ها را سوراخ نکنند. سپس سعى کرد که روى دو پایش بایستد ولى با فریادى ناشى از درد دوباره به زمین افتاد. پاى راستش از شدت شکستگى به‌صورت خمیده درآمده بود. اصلا قادر به راه رفتن نبود. اما مى‌توانست سینه‌خیز برود.

نمى‌توانست حدس بزند که کجاست. آن‌ها حتماً او را جایى انداخته‌اند که به‌جز کرکس و شغال چیزى در آن جا یافت نمى‌شود.