معرفی و دانلود کتاب سایه باد

معرفی کتاب سایه باد

کتاب سایه باد، اثر پرفروش نیویورک تایمز، به قلم کارلوس روئیث ثافون، قصه‌ی شهری است که جنگ در آن تازه به پایان رسیده و خرابی و ویرانی‌های آنجا به‌تدریج، همچون زخمی عمیق، در حال بهبودی‌اند. کتاب قصه‌ی پسری به نام دنیل را روایت می‌کند که عزادار مادر مرحومش است و برای تسکین و تسلای این درد، به کتابی رازآلود با عنوان سایه باد پناه می‌برد.

درباره‌ی کتاب سایه باد

کارلوس روئیث ثافون (Carlos Ruiz Zafon) در کتاب سایه باد (The Shadow of the Wind) در قلب شهر قدیمی بارسلونا، قبرستانی مخفی از کتاب‌ها را خلق کرده است؛ هزارتویی از کتاب‌های گمنام و فراموش شده که مدت‌های مدید است دیگر چاپ نشده‌اند. در یک روز سرد در سال 1945، مردی پسر ده‌ساله‌اش، دنیل، را به این کتابخانه می‌برد. دنیل اجازه دارد که فقط یک کتاب از قفسه‌ها بردارد و او، کتابی به نام سایه باد نوشته‌ی خولیان کاراکس را انتخاب می‌کند. حال او موظف است که نگذارد این کتاب در ورطه‌ی فراموشی غرق شود. سپس یک شب که در حال قدم زدن در خیابان‌های قدیمی شهر است، فردی به او نزدیک می‌شود که دنیل را به یاد شخصیتی در کتاب سایه باد می‌اندازد؛ شخصیتی که بعدها مشخص می‌شود شیطان‌صفت است. این فرد، که خودش را به دنیل نزدیک کرده، دارد دنبال آخرین نسخه‌های کتاب سایه باد می‌گردد تا آن‌ها را بسوزاند. کارلوس روئیث ثافون خواننده را در شروع کتاب با کنجکاوی در جهان سحرانگیز دنیای ادبیات همراه می‌کند. اما به تدریج مسیر روایت را تغییر می‌دهد و به جست‌وجویی پرهیجان برای پرده‌برداری از حقیقت نهفته در پس مرگ و زندگی خولیان کاراکس تبدیل می‌کند. در نهایت، داستان کتاب سایه باد نشان می‌دهد که حقیقت همیشه مسیرش را به سوی آشکار شدن پیدا می‌کند، هرچند که پنهان و پیچیده باشد.

در ادامه‌ی ماجرای کتاب سایه باد می‌خوانیم، وقتی دنیل کتاب کاراکس را عمیق‌تر بررسی می‌کند، متوجه می‌شود که آثار دیگر نویسنده طبق یک الگوی مشخص از بین رفته‌اند. دنیل به‌تدریج شک می‌کند که کسی قصد دارد عمداً داستان کاراکس را پنهان نگه دارد. بدین ترتیب، تحقیقاتش را آغاز می‌کند و وارد جهانی پنهان در قلب بارسلونا می‌شود. او در این جهان پنهان به افرادی مرموز برمی‌خورد و زمانی که تلاش دارد پرده از راز حقیقت درباره‌ی داستان نهان کاراکس بردارد، با خطرات بسیاری مواجه می‌شود.

کارلوس روئیث ثافون در کتاب سایه باد به مفاهیمی همچون عشق، فقدان و قدرت پایای ادبیات می‌پردازد. از آنجایی که نویسنده در کتاب سایه باد به قدرت ادبیات در خلق زندگی و میراث‌های ماندگار پرداخته، این کتاب را می‌توان حکایتی درباره‌ی قصه‌گویی دانست.

کتاب سایه باد نوشته‌ی کارلوس روئیث ثافون، داستانی است مملو از کشت‌وکشتار و جنون و عشقی منحوس که اکنون با ترجمه‌ی سهیل سمی در اختیار شما علاقه‌مندان به ادبیات گوتیک و جنایی قرار دارد. چاپ و انتشار این اثر نیز برعهده‌ی انتشارات ققنوس بوده است.

جوایز و افتخارات کتاب سایه باد

• جزو پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز
• برنده‌ی جایزه‌ی بَری (Barry) (2005)
• نامزد جایزه‌ی گام‌شو ( Gumshoe) برای بهترین رمان جنایی اروپایی (2005)
• برنده‌ی جایزه‌ی بردرز اورجینال وُیسز (Borders Original Voices) (2004)
• نامزد جایزه‌ی دیلیز (Dilys Award) (2004)
• برنده‌ی جایزه‌ی د لایبرری دِ کبِک (des libraires du Québec) برای نویسندگان خارجی (2005)
• و...

نکوداشت‌های کتاب سایه باد

• کتابی راجع‌به عشق وافر شخصیت‌های محوری داستان به کتابخانه‌های مخفیِ خاص خودشان. (آیریش تایمز)
• کتابی درباره‌ی کنکاشِ وسواس‌گونه‌ی ادبیات و عشق که سخت می‌توانید آن را زمین بگذارید. (ساندی اکسپرس)
• فقط کتاب راز داوینچی بود که سال گذشته نگذاشت سایه باد بیش از اندازه در صدر جدول کتب پرفروش بماند... کتابی مورد تحسین منتقدان. رمان سایه باد قصه‌ای پیچیده و فضایی گوتیک دارد؛ پر از قتل و عشاق نگون بخت است. (گاردین)
• نمی‌توانستم کتاب را زمین بگذارم، از طرفی هم دلم نمی‌خواست برای خواندنش عجله کنم، چون جملات به زیبایی نوشته و شخصیت‌ها منحصربه‌فرد خلق شده‌اند. (سانتا مونته‌فیوره)
• تریلری تمام عیار. (مجله‌ی ماری کلِر)
• روایتی مجذوب کننده از عشق. (ساندی اکسپرس)

کتاب سایه باد برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به داستان‌های رازآلود با فضایی گوتیک علاقه دارید که شما را به جهانی مرموز ببرد، از خواندن این کتاب لذت خواهید برد.

در بخشی از کتاب سایه باد می‌خوانیم

زمانى، در کودکى‌ام، شاید به این دلیل که بین کتاب و کتاب‌فروش‌ها بزرگ شده بودم، هواى رمان‌نویس شدن به سرم افتاد. جاه‌طلبى‌هاى ادبى‌ام، صرف‌نظر از سادگى اعجاب‌انگیز نگاه بچه‌اى پنج‌ساله، در استادى و دقت و صحت نهفته در ساخت شیئى چشمگیر ریشه داشت که در روان‌نویس‌فروشى کاله آنسلمو کِلابه، درست پشت ساختمان دولت نظامى، پشت ویترین قرار داشت. شیئى که عاشقش شده بودم، یک قلم مشکى با روکش مخمل که کلى نقش و نگار و تزئینات داشت، طورى ویترین را تحت‌الشعاع قرار داده بود که پندارى لعل و جواهر روى تاج است. شیئى خیال‌انگیز و پرنقش و نگار که در اوج شکوه با نقره و طلایى درخشان چون فانوس دریایى اسکندریه ساخته شده بود، نوک قلم نیز شاهکار بود. وقتى من و پدرم براى پیاده‌روى از خانه بیرون مى‌زدیم، یکریز پدرم را ذلّه مى‌کردم تا عاقبت مرا به تماشاى آن قلم مى‌برد. پدرم گفت که آن قلم دست‌کم باید از آنِ یک امپراتور باشد. در دل به این نتیجه رسیده بودم که با چنین قلمى آدم مى‌تواند هر چیزى که خواست، بنویسد، از رمان گرفته تا دائره‌المعارف، و نامه‌هایى که قدرت فراطبیعى‌شان از هر محدودیت پُستى‌اى درخواهد گذشت. هر نامه‌اى که با این قلم نگاشته مى‌شد، مسلما به اقصى‌نقاط جهان مى‌رسید، حتى به آن مکان ناشناخته‌اى که، به قول پدرم، مادرم به آن‌جا رفته بود و دیگر هرگز از آن بازنمى‌گشت.

یک روز تصمیم گرفتیم به آن فروشگاه برویم و در مورد آن شى‌ء آسمانى اطلاعاتى کسب کنیم. معلوم شد که قلم، در واقع، ملکه تمام قلم‌هاست، مون‌بلان میستراستاک با شماره سریال تولید، که دست‌کم به قول خود فروشنده، زمانى متعلق به خود ویکتور هوگو بوده. به ما گفت که رمان بینوایان از نوک طلایى همین قلم سرچشمه گرفته.