معرفی و دانلود کتاب ارباب مرگ

معرفی کتاب ارباب مرگ

کتاب ارباب مرگ نوشته‌ی علیرضا رضوی، یک نمایشنامه‌ی ایرانی در پنج پرده است. این نمایشنامه به جدال میان خیر و شر می‌پردازد و سبکی واقع‌گرایانه دارد. «سارا»، «معصومه»، «اکبر»، «ارباب مرگ»، «پستچی» و «پلیس‌ها» شخصیت‌های این نمایشنامه هستند.

درباره‌ی کتاب ارباب مرگ

جدال بین خوب و بد سابقه‌ای به درازای تاریخ زیست بشر دارد و تا ابد نیز ادامه خواهد داشت. اما این دو واقعاً چه تفاوتی با یکدیگر دارند؟ آیا اصلاً خوب و بد وجود خارجی دارند؟ خیر و شر و یا همان خوبی و بدی چگونه معنا می‌شوند؟

علیرضا رضوی، یکی از نمایشنامه‌نویسان معاصر ایرانی، در کتاب ارباب مرگ، خواننده را با روایتی جالب و تأمل‌برانگیز روبه‌رو می‌سازد. تصور کنید یک قاتل روانی، به زور وارد خانه‌ی یک خانواده‌ی سه نفره می‌شود و آرامش و احساس امنیت این خانواده را از بین می‌برد. با حرف‌ها و کارهایش باعث می‌شود کل فلسفه‌ی زندگی و باورهایشان فرو بپاشد و در پایان جنبه‌ای کاملاً متفاوت از شخصیت خود را به اعضای این خانواده نشان می‌دهد.

نمایشنامه‌ی ارباب مرگ از اتاق نشیمن خانه‌ی اکبر آغاز می‌شود؛ اتاقی ساده متعلق به یک خانواده‌ی معمولی ایرانی که نشانگر سبک رئالیستیِ نمایشنامه است. دختر ده‌ساله‌ی اکبر، همان ابتدا پرسشی را مطرح می‌کند که خواننده را به فکر وامی‌دارد: رستگاری به چه معناست؟ و مادر (معصومه) پاسخی کلی به این پرسش بنیادین می‌دهد: رستگاری یعنی رهایی از چیزهایی که برایت بد هستند و رسیدن به چیزهایی که برایت خوب هستند.

به چالش کشیده شدن ذهن خواننده برای تشخیص میان خوبی و بدی و انتخاب بین این دو، در ابتدای نمایشنامه کاملاً مشهود است. و علیرضا رضوی، در پایانِ پرده‌ی پنجم، درست مانند ابتدای نمایشنامه باز هم خواننده را دعوت به تفکر و وادار به قضاوت می‌کند. قضاوت میان خیر یا شر بودنِ هر آنچه که رخ داده است.

انتشارات کهکشان دانش این نمایشنامه را چاپ کرده و در اختیار علاقه‌مندان قرار داده است.

کتاب ارباب مرگ برای چه کسانی مناسب است؟

چنانچه از دوستداران ادبیات نمایشی ایران هستید و یا به قالب نمایشنامه علاقه دارید، خواندن این کتاب را به شما پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب ارباب مرگ می‌خوانیم

ارباب مرگ: چرا می‌خوای منو تحریک کنی؟ یعنی زندگی و بچه‌ت انقدر برات بی‌ارزشن؟ اگه فقط زندگی خودت بود می‌تونستم درکت کنم. چون به‌هرحال زندگی نسبتاً مزخرفی داری. نه پول درست‌وحسابی درمیاری، نه خوب می‌تونی برای خونواده و چیزایی که دوست داری وقت بذاری. بنابراین با فدا کردن خودت شاید امید داری همسایه‌ها بشنون و یه کمکی از راه برسه تا زن و بچه‌تو از دستم نجات بده. اگه اینطور فکر می‌کنی باید بهت بگم سخت در اشتباهی دوست من. حتی اگه کسی هم قرار باشه برای نجاتتون بیاد، در همون ثانیه‌ای که اون برسه، من هر سه‌تای شما یا اونایی که هنوز زنده موندن رو می‌کشم. در ضمن، با تحریک کردن من نمی‌تونی باعث بشی تو رو بکشم. آره. من اول دخترتو می‌کشم. به‌نظرم همین الان باید بکشمش. نظرت چیه اکبر؟ بازم می‌خوای بگی نمی‌کشمش؟ می‌خوام بهم بگی نمی‌تونم بکشمش.