معرفی و دانلود کتاب به سوی طبیعت وحشی

معرفی کتاب به سوی طبیعت وحشی

جان کراکائر در کتاب به سوی طبیعت وحشی، داستان هیجان‌انگیز و خواندنی مردی را روایت می‌کند که در یک تصمیم عجیب، تمام دارایی خود را به خیریه می‌بخشد و بار سفری عارفانه به سوی آلاسکا می‌بنند. این اثر پرفروش توانست در سال 1997 جایزه کتاب واشنگتن را به خود اختصاص دهد.

درباره کتاب به سوی طبیعت وحشی:

جان کراکائر (Jon Krakauer) بر اساس یک داستان واقعی زندگی مرد جوانی به نام «کریستوفر مک کندلس» را به تصویر می‌کشد که به دنبال آرمان‌هایش تصمیم غیرمعمولی اتخاذ می‌کند و پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه، تمامی پس‌اندازش را وقف امور خیریه می‌کند و در یک حرکت نمادین برای دوری از تمام مظاهر دنیوی کیف پول چرمی خود را آتش می‌زند و با وسایلی ابتدایی و بسیار محدود، به تنهایی راهی آلاسکا می‌شود.

کریستوفر با یک اسلحه شکاری و یک دوربین، به منطقه‌ای دور از تمدن انسانی می‌رود. او در جستجوی معنای حقیقی زندگی و یافتن پاسخ پرسش‌های فلسفی‌اش، این راه پرفراز و نشیب را آغاز نمود. او علیرغم تجاربی که در زمینه طبیعت‌گردی و ورزش حرفه‌ای داشت، با حوادث و اتفاقاتی غیرقابل پیش‌بینی روبه‌رو شد که زندگی‌اش را برای همیشه دگرگون کرد...

در سال 2007 فیلمی از کتاب به سوی طبیعت وحشی (Into the Wild) اقتباس شد و با بازی درخشان بازیگران مطرح هالیوودی، موفقیت کم‌نظیری را رقم زد. فیلم به سوی طبیعت وحشی، جایزه اسکار را در دو بخش تدوین و نقش مکمل از آن خود کرد.

افتخارات کتاب به سوی طبیعت وحشی:

- حضور در لیست پرفروش‌ترین کتاب آمازون
- دریافت جایزه کتاب واشنتگتن در سال 1997

نکوداشت‌های کتاب به سوی طبیعت وحشی:

- یک داستان جذاب و تراژدیک که به سختی می‌توان آن را کنار گذاشت. (سان فرانسیسکو کرونیکل)
- جان کراکائر، حماسه غم انگیز یک جوان لجباز و ایده‌آل‌گرا را به تصویر کشیده است. (لس‌آنجلس تایمز)
- هر کسی که تصور می‌کند یا دوست دارد با شرایط سخت و ناگوار طبیعت سرگردان شود، باید این کتاب خارق‌العاده را بخواند. (واشنگتن پست)

خواندن کتاب به سوی طبیعت وحشی به چه کسانی پیشنهاد می‌شود؟

تمامی علاقمندان به داستان‌های ماجراجویانه و دوستداران طبیعت‌گردی را به خواندن این کتاب هیجان انگیز دعوت می‌کنیم.

با جان کراکائر بیشتر آشنا شویم:

نویسنده و کوهنورد آمریکایی، جان کراکائر، آوریل 1954 در ایالت ماساچوست متولد شد. او عضو پرخطرترین گروه کوهنوردی تاریخ معاصر بوده است. سال 1996 گروهی برای صعود به اورست راهی می‌شوند و متأسفانه این صعود به یکی از مرگبارترین فعالیت‌های کوهنوردی تبدیل شد و فاجعه‌ای هولناک در انتظار آن‌ها بود. کراکائر پس از جان سالم به در بردن از این فاجعه، تمامی تجربه‌هایش را از این صعود پرماجرا در کتاب «به سوی هوای رقیق» به رشته تحریر درآورد. از دیگر آثار او می‌توان به «زیر پرچم بهشت» و «جایی که مردان افتخار کسب می‌کنند» اشاره کرد.

جملات برگزیده کتاب به سوی طبیعت وحشی:

- مادامی که به ندای درونت گوش فرا دهی هرگز به بی‌راهه نخواهی رفت. (هنری دیوید ثورو)

- من در پی تغییر بودم، نه جریان آرام زندگی. به دنبال هیجان و خطر بودم. می‌خواستم شانس قربانی شدن با عشق را تجربه کنم. سرشار از انرژی بودم و دریغ که جایی برای خرج کردن آن در زندگی آراممان وجود نداشت. (لئو تولستوی)

- تا زمانی که اندک تلاشی نکرده‌ایم و خود را به بوته‌ی آزمایش نگذاشته‌ایم، نمی‌دانیم آن نیروی غیرقابل کنترل درونمان تا چه حد خواستار عبور از یخچال‌ها و تنداب‌ها و صعود از ارتفاعات خطرناک است؛ حالا هرچه قدر می‌خواهد تهدید کننده باشد. (جان مویر)

- پیامبران و زاهدان به صحرا روند؛ و از آن‌جاست که مهاجرت‌ها و تبعیدها آغاز شود. نجاتی حاصل نشده است جز یافتن حقیقت؛ و رهبران ادیان بزرگ ارزش‌های معنوی و شفابخش رجعت را در صحراها جسته‌اند. (پاول شپرد)

در بخشی از کتاب به سوی طبیعت وحشی می‌خوانیم:

از همان مسیری که آمده بودم برگشتم. بارش سنگین برف و تندباد شدید، سه روز بعدی مرا در چادر زندانی کرد. زمان به کندی می‌گذشت. دنبال راهی بودم تا گذشت زمان را کمتر احساس کنم. پشت سر هم سیگار دود می‌کردم تا کل ذخیره‌ای که با خود داشتم به اتمام رسید. بعد به سراغ خواندن رفتم. بعد از آن به مکاشفه‌ی جنس بافت محکم سقف چادر پرداختم. ساعت‌ها به پشت دراز می‌کشیدم و در بحث‌های داغ تک‌نفره‌ با خود شرکت می‌کردم: به محض صاف شدن هوا باید به سمت ساحل بروم یا آن‌قدر این جا بمانم و تلاش کنم تا راهی برای صعود بیابم؟

در حقیقت این حادثه روحیه‌ام را چنان تضعیف کرده بود که دیگر تمایلی به صعود نداشتم. اما پذیرش شکست و فکر بازگشت نامرادم به بولدر خیلی خوش‌آیند نبود. به راحتی می‌شد چهره‌ی از خود راضی افراد و اظهار همدردی و تاسف آن‌ها که مطمئن بودند موفق نمی‌شوم را تصور کرد.

روز سوم، طاقتم دیگر طاق شده بود: انبوه برف‌های یخ‌ بسته از پشت به تنم تلنگر می‌زد، دیوارهای تر و سرد چادر به صورتم مالیده می‌شد و بوی غیرقابل تصوری از اعماق کیسه‌ی خواب به مشامم می‌رسید. دستم را کورمال کورمال از میان آت و آشغال‌های زیر پایم رد کردم تا به یک کیسه‌ی کوچک سبز رنگ برخوردم. درون کیسه یک قوطی فلزی فیلم عکاسی حاوی توتون و کاغذ سیگاری بود که برای فتح قله کنار گذاشته بودم. حالا دیگر چه فرقی می‌کرد؟ به نظر نمی‌رسید چشمم به این زودی‌ها به روی قله روشن شود. بیشتر محتویات توی قوطی را لای کاغذ ریختم و آن را به شکل سیگار ماریجوانا پیچیدم و بی‌معطلی با یک پک عمیق، عطر آن را فرو دادم.

فهرست مطالب کتاب

یادداشت نویسنده
فصل اول: مرکز ایالت آلاسکا
فصل دوم: استمپید تریل
فصل سوم: کارتاژ
فصل چهارم: دتریال واش
فصل پنجم: بولهد سیتی
فصل ششم: آنزا باریگو
فصل هفتم: کارتاژ
فصل هشتم: آلاسکا
فصل نهم: دیویس گالچ
فصل دهم: فربنکس
فصل یازدهم: ساحل چساپیک
فصل دوازدهم: آناندیل
فصل سیزدهم: ویرجینیا بیچ
فصل چهاردهم: استیکین آیس کپ
فصل پانزدهم: استیکین آیس کپ
فصل شانزدهم: مرکز ایالت آلاسکا
فصل هفدهم: استمپید تریل
فصل هجدهم: استمپید تریل