معرفی و دانلود کتاب داستان جغد و اکتبر

معرفی کتاب داستان جغد و اکتبر

مگر می‌شود زندگی آدم به این سرعت ویران شود؟ او نمی‌تواند باور کند که ناچار شده کلبه‌ی جنگلی، درختان و پدرش را رها کرده و با مادری که تا به‌حال با او دیداری نداشته، به این شهر شلوغ بیاید. کتاب داستان جغد و اکتبر نوشته‌ی کاتیا بالن ما را با دختری به‌نام اکتبر آشنا می‌کند که در حال گذار از کودکی به نوجوانی است و باید بتواند با شرایط جدید و زندگی دوست‌نداشتنی‌اش سازگار شود. این داستان در سال 2022 برنده‌ی مدال یوتو کارنگی شده است.

درباره‌ی کتاب داستان جغد و اکتبر

این وضعیت نه حق اکتبر است نه درختان و نه حتی آن جغد بی‌گناه. اکتبر از این شهر متنفر است. او هیچ علاقه‌ای به ساختمان‌های دود گرفته و خیابان‌های همیشه شلوغ و پرترافیک لندن ندارد. تمام آرزویش این است که به جنگل بازگردد؛ دوباره از درختان بالا برود؛ مراقب حال حیوانات جنگل باشد و در کلبه‌ی چوبی که پدرش با چوب و برگ آن را ساخته، زندگی کند. نمی‌داند آن زن که پدرش می‌گوید باید او را مادر صدا بزند، چرا تصمیم گرفته بعد از این‌همه سال به‌سراغ او بیاید و زندگی‌اش را بهم بریزد. اکتبر از او بیزار است و همین بیزاری سبب شد تا به‌محض دیدن آن زن، از درختی سر به فلک کشیده بالا برود و پدرش هم که به‌دنبال دخترش از درخت بالا می‌رفت،‌ به پایین پرتاب شود. حالا بابا در بیمارستان بستری شده. معلوم نیست چه زمانی حالش بهتر می‌شود. اکتبر هم مجبور است تا روزی که پدرش از تخت بیمارستان بلند می‌شود، در شهری غریب و در کنار این زن ناشناس که مادر اوست، زندگی کند. کتاب داستان جغد و اکتبر (October, October) نوشته‌ی کاتیا بالن (Katya Balen) روایت‌گر ناکامی محض است؛ ترکیبی از شکست و دلتنگی و تغییراتی که هیچ‌کس دوست ندارد تجربه‌شان کند.

بلوغ، تنهایی و جغدی که دیگر نیست...

کاتیا بالن در داستان جغد و اکتبر ترحم و دلسوزی ما را بیدار می‌کند؛ او ما را به مرکز نگهداری از حیوانات می‌برد؛ جایی که اکتبر ناچار است جغد زیبایش را به آن‌جا بسپارد؛ زیرا گویا در شهر لندن، نگه‌داری از یک جغد به‌عنوان حیوان خانگی چندان کار عادی و نرمالی نیست؛ زیرا آدم‌های خسته و کسالت‌بار این شهر فقط به دیدن جغدها در جنگل و باغ وحش عادت دارند! اکتبر حالا باید در این مدرسه‌ی جدید دوست هم پیدا کند! او تا به‌حال با هیچ‌کس دوست نشده و نمی‌داند رفاقت کردن با موجوداتی که حیوان و درخت نیستند، چطور انجام می‌شود! او چاره‌ای جز سازگار شدن با شهر و زندگی جدیدش ندارد و باید در گروه‌های مختلف مدرسه عضو شود. می‌داند که باید خود را تغییر دهد؛ اما چطور؟

کتاب داستان جغد و اکتبر روایت‌گر زندگی دختری است که در دوران دشوار ورود به نوجوانی و بلوغ قرار دارد و علاوه‌بر تغییرات جسمی و روحی، باید بتواند با زنی که دوستش ندارد و از او خشمگین است، زندگی کند و محیط زندگی جدیدش را که هیچ شباهتی به جنگل ندارد، بپذیرد. کاتیا بالن در این کتاب روند تحول و رشد شخصیت یک دختر نوجوان را به ما نشان می‌دهد و تفاوت‌های عظیم زندگی شهری با طبیعت را بازگو می‌کند.

کتاب داستان جغد و اکتبر با ترجمه‌ی ستاره توکلی در انتشارات مشاوران آموزش (دوک) منتشر شده است.

نکوداشت‌های کتاب داستان جغد و اکتبر

• کتاب داستان جغد و اکتبر لیاقت این را دارد که آن را «اثری کلاسیک» بنامیم. (کتاب هفته کودکان تایمز)
• داستان جغد و اکتبر لطیف و غمگین است. کاتیا بالن روایتی شاعرانه از دوران کودکی تا نوجوانی دختری تنها را بازگو کرده. این کتاب در عین آموزنده بودن، خواننده را به خود جذب می‌کند و شعله‌ی امید را درونمان زنده نگه می‌دارد. (Dandelion)
• این اثر کتابی است ماندگار و هوشمندانه راجع‌به تحول و تغییر یک دختر و گذار او از دوره‌ی کودکی به نوجوانی. این داستان سرشار از توصیفات و لحظات مملو از احساسات غم و شادی است. (BookTrust)
• بدون اغراق باید اقرار کنم که داستان جغد و اکتبر از زیباترین آثاری است که تاکنون خوانده‌ام. (کیران میل‌وود هارگریو)
• «دنیا مهربان و زندگی آسان نیست» این حقیقتی است که کاتیا بالن در طول داستان آن را نشان می‌دهند. او دختری را به ما معرفی می‌کند که کم‌کم در حال مواجه شدن با این واقعیت تلخ است و باید بتواند خود را با وضعیت سازگار کند. (ای. اف. هارولد)
• داستان جغد و اکتبر یک اثر کلاسیک مدرن است؛ آرام و جذاب. (Scotsman)

کتاب داستان جغد و اکتبر برای چه کسانی مناسب است؟

فرقی ندارد در جنگل ساکن باشیم یا شهر، با پدر خود زندگی کنیم یا مادر یا هر دو، چیزی که در دوران نوجوانی به‌طور قطع رخ می‌دهد و هیچ‌چیز تغییری در این قطعیت صد درصد ایجاد نمی‌کند، «لزوم تحول» است. کتاب داستان جغد و اکتبر روایت‌گری داستان زندگی دختری‌ست که در حال گذراندن از دوران کودکی به‌سمت نوجوانی است و زندگی‌اش مدام دگرگون می‌شود. این داستان آموزنده علاوه‌بر بازگو کردن تحولات دوره‌ی نوجوانی، از احترام به محیط‌زیست و لزوم حفظ طبیعت نیز سخن می‌گوید.

در بخشی از کتاب داستان جغد و اکتبر می‌خوانیم

پاهایم حتی قبل از اینکه بفهمم دارند چه می‌کنند، من را به سمت سنگ جغد می‌برند. من یک مأمور مخفی‌ام که یواشکی از میان بوته‌ها می‌گذرم تا یک باند تبهکار را غافلگیر کنم که نقشۀ گنج دزدان دریایی را دزدیده‌اند؛ نقشه‌ای که تمام اسرار لازم برای رسیدن به پول و ثروت را دارد.

تا آنجایی که می‌توانم پاورچین‌پاورچین و به‌آرامی بر روی زمین قدم برمی‌دارم؛ چون زمین پر از برگ‌های خشکی است که تبهکاران به‌عمد آن جا گذاشته‌اند تا از ورود بقیه خبردار شوند. می‌توانم صدای ضعیف پچ‌پچ‌هایشان را بشنوم و سایه‌های پیچ‌وتاب‌خورده‌شان را در پشت درختان ببینم. صداهای ضعیف، بلند و بلندتر می‌شوند و بیشتر شبیه جیغ و فریاد می‌شوند. سرم را تکان می‌دهم و تبهکاران تا سپیده‌دم ناپدید می‌شوند، اما سروصداها هنوز به گوش می‌رسند. گاهی صدای خش‌خش و گاهی صدای خرخر. قلبم دارد از جا کنده می‌شود. آرزو می‌کنم کاش چاقویم یا یک ببر همراهم بود. صدای خش‌خش هم می‌آید، اما با صدای معمول شاخ و برگ‌ها که در باد تکان می‌خورند فرق دارد.

به یاد می‌آورم که من جنگلی هستم و این جنگل من است و درحالی‌که آسمان رعدوبرق می‌زند، فریاد می‌زنم که من اکتبرم و یک چاقو و یک ببر دارم.

هیچ‌کس جوابی نمی‌دهد که البته طبیعی است، چون تا‌به‌حال هیچ‌کس جواب نداده است، اما کف دستانم عرق کرده‌. صداهای خرخر ضعیف می‌شوند. چند قدمی به سمت قلوه‌سنگ گرد روی محل دفنِ جغد برمی‌دارم. جغدی که در خاک ریشه دوانده. صدا بلندتر می‌شود و همین‌طور صدای تپیدن قلبم در گوش‌هایم.

جَگَن‌ها را کنار می‌زنم و یک منقار قلاب‌مانند و تودۀ ابرِ کوچک سفیدی را می‌بینم. یک بچه‌جغد زنده که در حال غرش بر سر دنیایی است که به او غذا نمی‌دهد.

یک جغد مرده است و این‌یکی مادری ندارد و جغد دیگری برای نجاتش به اینجا نیامده.

می‌دانم که باید به حال خودش رهایش کنم.

بابا گفت کار درستی نیست که آدم‌ها جغدها را بگیرند.

اما بااین‌حال ما اجازه نمی‌دهیم که درختان بمیرند.