معرفی و دانلود کتاب دیگر رنگ دنیا را نخواهم دید: حبسیات یک داستان‌نویس

معرفی کتاب دیگر رنگ دنیا را نخواهم دید: حبسیات یک داستان‌نویس

روایت الهام‌بخش یک نویسنده‌ی ترک از زندانی شدن خود که بینش مهمی را در مورد مشکلات موجود در جامعه‌اش ارائه می‌دهد. کتاب دیگر رنگ دنیا را نخواهم دید، حبسیات احمد آلتان، یک داستان‌نویس است که محکوم به گذران باقی عمر خود در زندان شده است. این اثر در سال 2019 نامزد دریافت جایزه‌ی بهترین کتاب غیرداستانی Baillie Gifford شده است.

درباره‌ی کتاب دیگر رنگ دنیا را نخواهم دید

احمد آلتان (Ahmet Altan)، نویسنده‌ی نامدار ترکیه‌ای است که به اتهام همکاری در ایجاد کودتا توسط حکومت به حبس ابد محکوم شده است. در کتاب دیگر رنگ دنیا را نخواهم دید (I Will Never See The World Again)، خاطرات و روایات او از اتفاقاتی که از سر گذرانده را می‌خوانیم؛ همراه با او جزییات این محکومیت را احساس می‌کنیم، به زندگی‌ای می‌نگریم که تنها به یک سلول کوچک محدود شده و از امید و آرامشی می‌خوانیم که حتی در دل سخت‌ترین شرایط هم بر ذهن این نویسنده حاکم است. آلتان معتقد است که اکنون در حال گذراندن وقایعی‌ست که گویی سال‌ها پیش و در آثارش آن را پیش‌بینی کرده بوده؛ حالا مانند قهرمانی که خود خلق کرده بود، محکوم شده و انتظار سرنوشت و تصمیماتی را می‌کشد که از آن‌ها بی‌خبر است.

محکومیت به حبس، اولین دردسری نبود که برای احمد آلتان به وجود آمد. مقاله‌ی پرطرفدار و پرسروصدایی که در رابطه با ایجاد وضعیت برابر برای کردها نوشته بود، سال‌ها قبل گریبان‌گیر او شده بود. اما حالا و پس از سال‌ها و از سر گذراندن چندین ماجرای دیگر که دردسرهایی را برای او به همراه داشت، به سبک جدیدی از زندگی محکوم شد. زندگی‌ای که نمی‌توانیم آن را یک زندگی واقعی بنامیم.

این ماجراها و دستگیری‌ها، در خانواده‌ی آلتان موروثی بود. مطابق آن‌چه در کتاب دیگر رنگ دنیا را نخواهم دید می‌خوانیم، حدود نیم قرن قبل، پدرش، روزنامه‌نگار، رمان‌نویس و نماینده‌ی مجلس، توسط حکومت قبلی دستگیر شده بود. همان روزی که برای دستگیری پدر به خانه‌شان آمدند، آلتان بزرگ با اقتدار و خونسردی به پلیس‌ها قهوه تعارف کرد. مشابه این اتفاق برای احمد آلتان هم افتاد. نگهبان در مسیر زندان به او سیگار تعارف کرده بود، و پاسخ مقتدرانه‌ی احمد به او این‌چنین بود: «من فقط وقتی سیگار می‌کشم که مضطرب باشم!» همین برخورد به او چنان قدرت درونی‌ای القا کرد که توانست موقعیت‌های سخت‌تری را دوام بیاورد. به گفته‌ی خودش، واقعیت نتوانسته بود او را تسخیر کند، بلکه او خود بر واقعیت غلبه کرده بود.

نویسنده در کتاب دیگر رنگ دنیا را نخواهم دید، به ویژگی‌های همیشگی نوشته‌های خود پایبند مانده است. ردی از زندگی متکی بر رویاها، در این اثر هم مانند باقی آثار او به چشم می‌خورد. حتی در دل روایت‌های دردناک و خشونت‌بار زندان، همان احمد آلتان همیشگی را می‌بینیم که سعی می‌کند با صداقت، شفافیت و با تکیه بر رویا ظاهر شود. کتاب پیش رو، به همان اندازه که وقایع زندان را روایت می‌کند، راوی زیباییِ آزادی و جادوی نوشتن ا‌ست. در جملات آلتان می‌خوانیم که اعتقادی قوی به این موضوع دارد که شاید بتوانند او را زندانی کنند، اما نمی‌توانند او را در جایی که می‌خواهند متوقف کنند. او می‌گوید: «مانند همه‌ی نویسندگان، من هم از قدرت جادو بهره‌مندم؛ من قادرم به آسانی از دیوارهایی که شما ساخته‌اید عبور کنم.»

این اثر خواندنی توسط ایمان رهبر به فارسی ترجمه شده و توسط انتشارات خوب به چاپ رسیده است.

افتخارات کتاب دیگر رنگ دنیا را نخواهم دید

• نامزد دریافت جایزه‌ی بهترین کتاب غیرداستانی Baillie Gifford در سال 2019
• نامزد دریافت جایزه‌ی Bibliotekets litteraturpris در سال 2023

نکوداشت‌های کتاب دیگر رنگ دنیا را نخواهم دید

• خاطراتی استثنایی از نویسنده‌ای برجسته... دیدار احمد آلتان در زندان و خروج از آن فضا با احساس و انگیزه‌ای که انتظارش را نداشتم، تجربه‌ای خارق‌العاده برای من بود. (Philippe Sands)
• خاطراتی عمیقاً تکان‌دهنده، که همراه با لذت مشهودی که نویسنده از نگارششان می‌برد، با صدایی بلند طنین‌انداز شده‌اند. ما به احمد آلتان به خاطر قدرتی که در به اشتراک گذاشتن داستانش با ما داشته، بدهی بزرگی داریم. این کتاب را بخوانید و آن را به دیگران معرفی کنید. (Jon McGregor)
• آلتان این اثر را با چنان وضوح، یقین و دانشی نگاشته که فقط یک چیز را باید گفت: این کتاب را بخوانید؛ و سپس دوباره آن را بخوانید. (Guardian)

کتاب دیگر رنگ دنیا را نخواهم دید برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه‌ی این اثر را به علاقه‌مندان به زندگی‌نامه‌ها و داستان‌های مبتنی بر واقعیت پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب دیگر رنگ دنیا را نخواهم دید: حبسیات یک داستان‌نویس می‌خوانیم

من هم مثل همۀ مردم دو نوع رویا دارم: رویاهایی که ممکن است به واقعیت بپیوندند و آن‌هایی که غیرممکن‌اند.

رویاهایی که می‌توانند به وقوع بپیوندند مرا می‌ترسانند. دلیلش را نمی‌دانم. تقریباً هیچ‌وقت رویای چیزهایی را که ممکن است واقعاً رخ دهد در سر نمی‌پرورانم، اما کامل دست خودم نیست و گاهی بی‌اختیار در سرزمین رؤیاهای دست‌یافتنی پرسه می‌زنم. یکی از رویاهایم درباره‌ی خانه‌ای آرام و شاد در روستاست. اتاق ساکتی برای نویسندگی دارد و باغی زیبا که نهری از میانش رد می‌شود.

در حقیقت برای کسی در جایگاه من هیچ رویایی دست‌یافتنی نیست، اما نمی‌توانم جلوی خودم را بگیرم و کماکان خیال می‌کنم که این رویاها دست‌یافتنی‌اند.

ازشان فراری‌ام.

می‌ترسم اگر مدام رویایشان را در سر بپرورانم هرگز به وقوع نپیوندند.

در عوض، خودم را به دامن رویاهای دست‌نیافتنی پرتاب می‌کنم. در این رویاها می‌توانم فضا و زمان را دست‌کاری کنم و در قرن و روزگار دلخواهم باشم. جنگلی‌ست جادویی و مملو از بازی و تفریح. زندگی را در دست می‌گیرم و هر روز به شکل‌های مختلفی قالب می‌زنم.

فهرست مطالب کتاب

جمله‌ی کذایی
اولین شب در قفس
آینه و دکتر
معلم
گورستان پرونده‌های صورتی
خیانت
مواجهه با زمان
سفر به دور سلولم
خواب
قاتل زنجیره‌ای
مریم
رمان‌نویسی که سرنوشتش را نوشت
تصمیم‌گیری
دلواپسی قاضی
پری‌های جنگلی
آگهی
دست‌بند
پرنده
پارادوکس نویسنده