معرفی و دانلود کتاب رستاخیز آتلانتیس - جلد اول: بازگشت کلوسوس

معرفی کتاب رستاخیز آتلانتیس - جلد اول: بازگشت کلوسوس

پیتر لرنگیس در کتاب رستاخیز آتلانتیس - جلد اول: بازگشت کلوسوس ماجرای زندگی پسری‌ نوجوان به نام جک را روایت می‌کند که یک روز متوجه می‌شود که به یک بیماری لاعلاج دچار شده است. او ناگهان از حال می‌رود و وقتی به هوش می‌آید، خود را در یک مکان رازآلود می‌یابد. جک برای زنده ماندن فرصت زیادی ندارد و اکنون ناچار است برای نجاتش از مرگ، یک تمدن باستانی پنهان‌شده را پیدا کند. این کتاب نامزد دریافت جایزۀ بهترین کتاب نوجوانان پنسیلوانیا شده است.

دربارۀ کتاب رستاخیز آتلانتیس - جلد اول: بازگشت کلوسوس

جک پسری معمولی با یک زندگی عادی است. او یک روز در پارکینگ مدرسه از حال می‌رود و وقتی در بیمارستان به هوش می‌آید، متوجه می‌شود که به یک بیماری غیر‌قابل‌درمان دچار است و این بیماری پس از شش ماه منجر به مرگ او می‌شود. جک دوباره از حال می‌رود و این بار وقتی به هوش می‌آید، متوجه می‌شود که درون یک مکان عجیب قرار دارد. این مجموعۀ عجیب پر از بچه‌هایی است که هر کدام دارای یک استعداد یا نیرویی خاص هستند. هیچ‌کس از پدر و مادرش خبر ندارد، هیچ راه ارتباطی‌ای با دنیایی که در آن زندگی عادی در جریان است وجود ندارد، حتی هیچ تلفنی موجود نیست. نگهبانان مسلح خروج یا فرار از این محل را برای همه غیرممکن کرده‌اند...

مدیر این مجموعه (که کودکانی با نیروهای خاص در آن محبوس هستند)، یک پروفسور است، او برای جک توضیح می‌دهد که علت بیماری‌اش وجود یک ژن خاص در بدن اوست که آن را از اجدادش به ارث برده است. جدّ جک یک شاهزاده است که در زمان‌های گذشته در یک تمدن باستانی زندگی می‌کرده، این ژن به‌مرور و با سرعتی زیاد جک را قدرتمند می‌سازد و در نهایت باعث نابودی او می‌شود. پروفسور به جک می‌گوید که تنها یک راه برای درمان بیماری و زنده ماندنش وجود دارد. آن راه این است که جک هفت سلول جادویی را پیدا کند و آن‌ها را با هم ترکیب کند تا دارویی که بیماری‌اش را درمان می‌کند ساخته شود. مسأله‌ای که رسیدن به این سلول‌ها را دشوار می‌کند، این است که هفت سلول مذکور ،آثار باستانی یک تمدن گمشده مربوط به سال‌ها قبل هستند که هزاران سال است پنهان شده‌اند و هیچ کس از آن خبر ندارد. با وجود تمام دشواری‌ها، جک ناچار است که با تلاش برای یافتن این تمدن باستانی برای زنده ماندنش بجنگد.

پیتر لرنگیس (Peter Lerangis) در کتاب رستاخیز آتلانتیس - جلد اول: بازگشت کلوسوس (The Colossus Rises) در واقع یک مجموعهٔ چند جلدی را آغاز می‌کند که قرار است آن را تا جلد پنجم پیش ببرد. جلدهای بعدی این مجموعه منتشر شده اما هنوز به زبان فارسی ترجمه نشده‌اند. این کتاب داستانی هیجان‌انگیز و معمایی دارد که خواننده را مجذوب خود می‌سازد.

درباره‌ی مجموعه‌کتاب‌های رستاخیز آتلانتیس

مجموعه‌کتاب‌های رستاخیز آتلانتیس (Seven wonders) یک سری پنج جلدی به قلم پیتر لرنگیس است که داستان‌های آن به یکدیگر مرتبط هستند. هر پنج جلد این مجموعه عنوان «کتاب پرفروش نیویورک تایمز» را دریافت کرده‌ و در ژانر علمی - تخیلی به نگارش درآمده‌اند. لرنگیس در این مجموعه داستان پسری به نام جک را پی می‌گیرد که به‌ناگاه خود را در انجمی عجیب و جادویی می‌یابد.

جوایز و افتخارات کتاب رستاخیز آتلانتیس - جلد اول: بازگشت کلوسوس

• مجموعۀ پرفروش نیویورک تایمز
• نامزد دریافت جایزۀ خوانندگان جوان پنسیلوانیا

نکوداشت‌های کتاب رستاخیز آتلانتیس - جلد اول: بازگشت کلوسوس

• این مجموعۀ بزرگ قطعاً خوانندگانی را که به دنبال قهرمانان ضعیف و ماجراهای باورنکردنی آن‌ها هستند، راضی می‌کند. (بوک لیست)
• ترکیبی پر حرارت از ماجراجویی مدرن و اسرار باستانی... من نمی توانم منتظر بمانم تا ببینم در کتاب بعدی چه خواهد شد. (ریک ریوردان)

کتاب رستاخیز آتلانتیس - جلد اول: بازگشت کلوسوس مناسب چه کسانی است؟

نوجوانانی که به داستان‌های علمی-تخیلی و معمایی علاقمند هستند، از خواندن این کتاب لذت خواهند برد.

با پیتر لرنگیس بیشتر آشنا شویم

پیتر لرنگیس، نویسندۀ آمریکایی، متولد سال 1955 در بروکلین نیویورک است. مخاطب عمدۀ آثار او کودکان و نوجوانان هستند و برای اشاره به مشهورترین اثر او می‌توان مجموعه‌داستان «seven wonders» را نام برد، که جلد اول آن با نام بازگشت کلوسوس به زبان فارسی ترجمه شده. همچنین سریال 39 سرنخ با اقتباس از آثار او ساخته شده است. آثار پیتر لرنگیس تاکنون نُه بار عنوان کتاب پرفروش نیویورک تایمز را دریافت کرده‌اند. رمان «لطفاً به من بگو چه کسی هستم» از لرنگیس برندۀ جایزۀ ALA Schneider شده و همچنین به عنوان بهترین کتاب تخیلی برای جوانان انتخاب شده است.

در بخشی از کتاب رستاخیز آتلانتیس - جلد اول: بازگشت کلوسوس می‌خوانیم

هیچ شانسی نداشتم. دست‌های ریش‌قرمز مثل طناب‌هایی فولادی بود. بی‌هیچ زحمتی مرا بلند کرد و توی هلیکوپتر کشید. حرکتش آن‌قدر ناگهانی و برای حال‌وروز من ناجور بود که از هوش رفتم.

وقتی به‌ هوش آمدم، داشتیم میان سروصدای میمون‌ها، برفراز جنگل بالا می‌رفتیم. سعی کردم چشم‌هایم را باز کنم، ولی نور اذیتم می‌کرد. حس می‌کردم یکی مغزم را از هوا پر کرده است.

مرد غرولند کرد: «کمربند.»

صدای ملخ هلیکوپتر کَرکُننده بود. داشتم به مؤسسه برمی‌گشتم. همان مردی داشت مرا برمی‌گرداند که کمی پیش ادعا کرده بود کشیش است، خدا می‌داند چه چیزی بهم تزریق کرده بود. همان کسی که با پاهای برهنه بیرون خانه‌ام راه رفته بود، حالا گوشی روی گوش‌هایش بود، اهرم‌های کنترل را حرکت می‌داد و بی‌صدا، زیر لب چیزی را زمزمه می‌کرد. چشم‌هایش کاسه‌ی خون و صورتش خیلی خسته بود.

به‌زور پیراهنش را کشیدم تا توجهش را جلب کنم؛ «من رو ببر خونه!»

«هان؟» چرخید، کمی جاخورد، انگار من را یادش رفته بود. سمت چپ گوشی‌اش را برداشت و گفت: «نمی‌شه. باید برگشت. کمربند!»

فهرست مطالب کتاب

فصل اول: ریش‌قرمز
فصل دوم: تصادف
فصل سوم: تشنج
فصل چهارم: خواب
فصل پنجم: تازه‌وارد
فصل ششم: در جنگل
فصل هفتم: یودا با کت‌وشلوار پشمی
فصل هشتم: G7W
فصل نهم: برگزیدگان
فصل دهم: پیام رمزی
فصل یازدهم: سه‌ی نیمه‌شب
فصل دوازدهم: بخش آنا مانا کلاچی
فصل سیزدهم: فرار از م. ک
فصل چهاردهم: یا غرق شو یا شنا کن
فصل پانزدهم: روز تمرین
فصل شانزدهم: اولین جلسه‌ی درمانی
فصل هفدهم: هِرمَن و برت وندرز
فصل هجدهم: چیزهای نامربوط
فصل نوزدهم: کوه اونیکس
فصل بیستم: طناب را بگیر!
فصل بیست‌ویکم: وان
فصل بیست‌ودوم: حمله
فصل بیست‌وسوم: پرتگاه
فصل بیست‌وچهارم: رؤیا تغییر می‌کند
فصل بیست‌وپنجم: گره در کارت افتاد اگر
فصل بیست‌وششم: هزارتو
فصل بیست‌وهفتم: محاسبه‌ی مجدد
فصل بیست‌وهشتم: بالا را نگاه نکن
فصل بیست‌ونهم: کاس در آتش
فصل سی‌ام: آرام گرفت، آرام‌تر، و تمام شد.
فصل سی‌و‌یکم: مارکو
فصل سی‌ودوم: دایره‌ای در تاریکی
فصل سی‌وسوم: منطقه‌ی بی‌جنازه
فصل سی‌وچهارم: هپتاکیکلوس
فصل سی‌وپنجم: جانوری از شکاف
فصل سی‌وششم: معنی هفت
فصل سی‌وهفتم: رودِس
فصل سی‌وهشتم: دردسر تارکین
فصل سی‌ونهم: به دنبال راهب‌ها
فصل چهلم: برادر دیمیتریوس
فصل چهل‌ویکم: بازگشت توئیتی
فصل چهل‌ودوم: شعله
فصل چهل‌وسوم: مساریم
فصل چهل‌وچهارم: بیداری
فصل چهل‌وپنجم: نقشه‌ی سوم
فصل چهل‌وششم: هربار هیولایی جدید
فصل چهل‌وهفتم: راز لاکیولی
فصل چهل‌وهشتم: بی‌برگشت
فصل چهل‌ونهم: مرحله‌ی نهایی
فصل پنجاهم: حادثه‌ در عمارت رودن
فصل پنجاه‌ویکم: سرباز، ملوان، بندزن، خیاط
درباره‌ی نویسنده