معرفی و دانلود کتاب ستاره‌ی گرگ

معرفی کتاب ستاره‌ی گرگ

روزان پری، نویسنده‌ی محبوب نوجوانان، در اثر جدید خود به سراغ ماجرایی سراسر هیجان و الهام‌گرفته از داستانی واقعی رفته است. کتاب ستاره‌ی گرگ داستان یک گرگ کوچک است با چالش‌هایی بزرگ! تیزپا، توله‌گرگ ماجرا، هنوز به خوبی مهارت‌های شکار را یاد نگرفته که اتفاقی بزرگ، خانواده‌اش را از هم جدا می‌کند. حالا این قهرمان تنهای ماجراست که باید با دنیای خارج از لانه‌ی نرم و تاریکش رو‌به‌رو شود. این اثر از پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز است.

درباره‌‌ی کتاب ستاره‌ی گرگ

همیشه گرگ‌ها، نماد آن شکارچیان بدجنس ماجرا در قصه‌های کودکانه بوده‌اند؛ اما گرگ این داستان با همه‌ی گرگ‌هایی که تا‌به‌حال ماجرای‌شان را شنیده‌اید فرق دارد. «تیزپا»، گرگ کوچک کتاب ستاره‌ی گرگ (A Wolf Called Wander) این‌ روزها بیش از هر زمانی باید با انتخاب‌های زندگی روبه‌رو شود، انتخاب‌هایی بسیار بزرگ‌تر از جثه‌ی کوچک او! روزان پری (Rosanne Parry) نویسنده‌ی این کتاب، ماجرایی متفاوت و حیرت‌انگیز از یک گرگ تنها را برای ما تعریف خواهد کرد، ماجرایی که از زندگی یک گرگ واقعی الهام گرفته شده است.

تیزپا، یک بچه‌گرگ کوچک و بازیگوش است. او همراه خانواده‌ی بزرگ خود در طبیعت بکر زندگی می‌کند و از اعضای قبیله مهارت‌های زیادی یاد می‌گیرد. پدر تیزپا رئیس قبیله است، برای همین، تیزپا باید به‌خوبی تمرین کند تا روزی بتواند جای پدر خود را بگیرد و رئیس خوبی برای اعضای خانواده باشد. تیزپا مثل هر بچه‌ی دیگری، در زندگی شاد و خوشحال است تا که آن اتفاق بزرگ، همه‌چیز را تغییر می‌دهد...

گرگ‌های قبایل دیگر، بزرگ‌ترین دشمنان قبیله و خانواده‌ی تیزپا هستند، پس با حمله‌ی آن‌ها به خانه‌، همه‌چیز به‌یک‌باره از هم فرو می‌پاشد. اعضای خانواده هرکدام به طرفی می‌روند و بچه‌گرگ‌های زیادی راه خود را گم می‌کنند. در همین اوضاع است که شرایط زندگی جدید تیزپا نیز آغاز می‌شود. او باید سعی کند خود را از پس این وضعیت سخت زنده نگه دارد، پس از انجام هرکاری برای زنده ماندن دست نمی‌کشد، حتی اگر مجبور باشد به‌جای گوشت از علف‌های روی زمین تغذیه کند یا خود را از آتش‌سوزی بزرگ جنگل‌ها نجات دهد.

داستان ستاره‌ی گرگ، روایت سفر طولانی یک قهرمان کوچک، به صدها‌ مایل دورتر از محل زندگی خود است. در این داستان، همراه با تیزپای شجاع، به دل حوادث مناطق شمالی اقیانوس آرام خواهیم رفت و در کنار او از پس روزهای بسیار سختی برخواهیم آمد. روزان پری، با الهام از ماجرای زندگی یک گرگ واقعی با نام OR-7 (یا Journey)، از مخاطبان خود دعوت می‌کند تا خواننده‌ی یکی از هیجان‌انگیزترین و الهام‌بخش‌ترین داستان‌های زندگی خود باشند.

این کتاب اولین‌بار در سال 2019 منتشر شد و نسخه‌ی فارسی آن به همت نشر پرتقال و با ترجمه‌ی خوب زهرا توفیقی به دست نوجوانان‌ ایران‌زمین رسید.

جوایز و افتخارات کتاب ستاره‌ی گرگ

• عنوان پرفروش‌ترین جلد گالینگور نیویورک تایمز؛
• فهرست بهترین کتاب‌های سال 2019 انجمن صنفی کتابخانه‌های جوان (Junior Library Guild Best Books)؛
• نامزد جوایز کتاب برگزیده‌ی کودکان در کارولینای جنوبی، یوتا، کانزاس، تگزاس، مریلند و نیوهمپشایر؛
• نامزد بهترین کتاب‌های ما در کتابخانه‌های لیچستر، سال 2019؛
• نامزد جایزه‌ی کتاب دوست‌داشتنی در آلمان، سال 2020؛
• نامزد جایزه‌ی Vermont Golden Dome Book؛
• فینالیست جایزه‌ی کتاب اورگان 2020.

نکوداشت‌های کتاب ستاره‌ی گرگ

• سرشار از جزئیات بی‌شمار، رایحه‌ها، صداها، طعم‌ها، لمس‌ها... نگاهی دلسوزانه و قانع‌کننده از زندگی گرگ‌ها و از دیدگاه یک گرگ و سفر به‌یادماندنی او. (Kirkus Reviews)

• رمانی پرتحرک و مناسب برای دوستداران حیوانات. (پابلیشرز ویکلی)

• روزان پری با الهام از یک داستان واقعی، تصاویر شمال غربی اقیانوس آرام را با جزئیاتی روشن برای ما تداعی می‌کند. (بررسی کتاب‌های نیویورک تایمز)

کتاب ستاره‌ی گرگ برای چه کسانی مناسب است؟

خواندن کتاب ستاره‌ی گرگ را به نوجوان‌های اهل داستان‌های ماجراجویی، پرهیجان و الهام‌گرفته از واقعیت پیشنهاد می‌کنیم.

با روزان پری بیشتر آشنا شویم

روزان پری، نویسنده‌ی محبوب دنیای داستانی نوجوانان و همچنین صاحب جوایز ادبی زیادی در این زمینه است. کتاب‌های اخیر این نویسنده از پرفروش‌ترین آثار نیویورک تایمز هستند و همچنین به بیش از ده زبان دنیا ترجمه شده‌اند. روزان پری همچنین به شغل فروش کتاب مشغول است و در زمینه‌ی برگزاری کلاس و دوره‌های داستان‌نویسی نیز فعالیت می‌کند.

روزان اکنون همراه خانواده‌ی خود در یک مزرعه‌ای قدیمی در پورتلند اورگان زندگی می‌کند و در خانه‌ی درختی خود مشغول نوشتن داستان‌های جدید است.

در بخشی از کتاب ستاره‌ی گرگ می‌خوانیم

صبح روز بعد، هنوز میان چمن‌ها لم داده‌ام و استخوان‌ها را می‌جوم که کلاغِ تنهایی سُر می‌خورد پایین و کنارم فرود می‌آید. مدتی طولانی با نگاه خیره‌ی یک‌چشمی‌اش مرا می‌پاید. این کلاغ هم مثل بقیه‌ی کلاغ‌ها به سیاهیِ زمین بعد از آتش‌سوزی است، اما او تکه‌ای خالی روی سینه‌اش دارد، پرهایش را چیده‌اند. با دقت نگاهش می‌کنم. او هم با همان دقت به پوسته‌ی روی سینه‌ام نگاه می‌کند. چه اتفاقی برایش افتاده؟ او همان‌قدر خوب پرواز می‌کند که من می‌دویدم. ولی چرا آمده که این‌طور با اشتیاق نگاهم کند؟

به استخوان‌های دور و برم نگاه می‌کنم. همه‌ی ته‌مانده‌ها را خورده‌ام. از گرسنگی، نه برای لاشخورها و کلاغ‌ها و نه هیچ موجود نیازمند دیگری چیزی باقی نگذاشته‌ام. اگر پدر بود، از این کارم شرمنده می‌شد. اسکلت را بو می‌کنم و تکه‌گوشت ته‌مانده‌ای را پشت استخوان پایی پیدا می‌کنم. با پوزه هُلش می‌دهم طرف کلاغ.

یادم آمد که کلاغ‌ها چطور با پدرم حرف می‌زدند. چطور او را به سمت غذا راهنمایی می‌کردند و او هم با هدیه‌ای از ته‌مانده‌ها از آن‌ها تشکر می‌کرد. من گله‌ام را می‌خواهم و شاید این کلاغ بتواند کمکم کند که پیدایشان کنم. برای اینکه بدانم از آسمان چه می‌تواند ببیند، حاضرم یک گوزن کامل خرجش کنم. شبیه پرنده‌هایی که دیده‌ام، سرم را به سمت سرش می‌برم. او هم سرش را جلو می‌آورد، ولی گوشت را نمی‌گیرد. دورم می‌چرخد و آرام غرغر می‌کند. قبلاً دیده بودم که کلاغی همین کار را با عقابی کرد که خرگوش گرفته بود. کلاغ مدام پشت‌سر عقاب چرخ می‌زد و پرهای دم او را می‌کشید. محکش می‌زد. عقاب اگر می‌خواست به کلاغ حمله کند، باید خرگوش را رها می‌کرد. هیچ‌کس به‌خوبیِ عقاب شکار نمی‌کند؛ به‌جز گرگ‌ها