معرفی و دانلود کتاب صوتی خانه متروک

معرفی کتاب صوتی خانه متروک

چارلز دیکنز در کتاب صوتی خانه متروک که همچون دیگر آثارش، از داستان‌های شاخص ادبیات کلاسیک انگلیسی به شمار می‌رود، ماجرای دختر تنها و بی‌سرپرستی را روایت می‌کند که در نهایت به آنچه تقدیر برایش مقدر کرده می‌رسد. این کتاب که از مجموعه‌ی «داستان‌های چارلز دیکنز برای همه‌»ی انتشارات پنتر است را با صدای آشا محرابی و نیما رئیسی می‌شنوید.

درباره‌ی کتاب صوتی خانه متروک

چارلز دیکنز (Charles Dickens) را با اطمینان می‌توان یکی از ماهرترین داستان‌سرایان ادبیات بریتانیا دانست که در خلق داستان‌های چندبعدی و چندلایه تخصص دارد. کتاب صوتی خانه متروک (Bleak House) نیز یکی دیگر از آثار چندبعدی دیکنز است که در آن چندقصه‌ی کوچک‌، در نهایت به نتیجه‌گیری یک قصه‌ی بزرگتر کمک می‌کنند.

داستان کتاب صوتی خانه متروک از دختر کوچکی به نام استر آغاز می‌شود که جز یک خاله، کسی را در این دنیا ندارد. استر پدر و مادرش را نمی‌شناسد و تنها یادگاری که از آن‌ها برایش به جا مانده، یک دستمال پارچه‌ای با گلدوزی خاص است که گمان می‌کند به مادرش تعلق دارد. خاله‌ی استر زن خشک و سخت‌گیری است که مدام درباره‌ی مادر استر، بدگویی می‌کند.

تلاش‌های استر برای شناختن پدر و مادرش به جایی نمی‌رسد، زیرا که خاله‌اش قصد ندارد چیزی از آن‌ها به استر بگوید. این احوالات می‌گذرد،‌ تا اینکه خاله‌ی استر از دنیا می‌رود. استر که حالا تک‌وتنها شده، از این موضوع که باید برای ادامه‌ی زندگی به چه کسی پناه ببرد وحشت‌زده است، اما از اقبال خوبش، مرد مهربانی به نام آقای جارندیس سرپرستی او را به عهده می‌گیرد.

در ادامه‌ی داستان کلاسیک خانه متروک می‌شنویم که آقای جارندیس با پرداخت هزینه‌ی کامل استر را به مدرسه‌ی شبانه‌روزی می‌فرستد و وقتی تحصیلش تمام می‌شود، به او اطلاع می‌دهد که باید به همراه آدا و ریچارد که دیگر فرزندخواندگان او هستند، به خانه‌ی آقای جارندیس، یعنی عمارت متروک بروند.

نام خانه‌ی متروک در ابتدا کمی استر را نگران می‌کند، چرا که دوست ندارد بعد از این همه وقت به خانه‌ای مخروبه بازگردد. اما با رسیدن به خانه‌ای که نامش را خانه‌ی متروک گذاشته‌اند، با خانه‌ای بزرگ و زیبا و راحت مواجه می‌شود که هیچ شباهتی به اسمش ندارد. او که از دیدن این خانه‌ی راحت و زیبا تعجب کرده، داستان اسم خانه را از آقای جارندیس می‌پرسد، و بدین ترتیب، اولین راز قصه برایش آشکار می‌شود...

آقای جارندیس توضیح می‌دهد که این عمارت از عموی مرحومش به او ارث رسیده و وقتی او برای اولین بار به عنوان مالک پا به این خانه گذاشته، متوجه شده که خانه به دلیل سال‌ها متروک ماندن تبدیل به مخروبه شده. او خانه را بازسازی کرده و دوباره آن را قابل سکونت کرده. عمویش، مثل دیگر جارندیس‌ها، پا در مسیر حل پرونده‌ای حل‌نشدنی گذاشته و به همین خاطر، خانه و زندگی‌اش را از دست داده است. او این پرونده‌ی کذایی، که «جارندیس علیه جارندیس» نام دارد را نیز به عنوان یک نفرین خانوادگی معرفی می‌کند.

داستان از این قرار است که جدشان مقدار زیادی ثروت برایشان به جا گذاشته، اما چون وصیت‌نامه‌اش سرشار از ابهام است تمام جارندیس‌ها ادعای مالکیت این ثروت را دارند. همین هم هست که هر کدام تمام سرمایه‌اش را در این راه خرج می‌کند تا بتواند وکیلی بگیرد و این پرونده را ببرد. اما سالیان سال است که کسی نتوانسته از پس حل این پرونده برآید و برای همین نیز، تمام جارندیس‌ها در این راه زندگی و سرمایه‌شان را از دست داده‌اند. آقای جارندیس به آن‌ها توصیه می‌کند که هیچ‌وقت به دنبال حل این پرونده نباشند که زندگی‌شان فنا می‌شود، اما ریچارد، پسرخوانده‌اش، از همان زمان شنیدن این قصه به طمع افتاده است...

کتاب صوتی خانه متروک کاری از نشر صوتی نوین کتاب گویا و انتشارات پنتر است. ترجمه‌ی این کتاب به عهده‌ی نوشین دیانتی و روایت آن نیز با آشا محرابی و نیما رئیسی بوده است.

نکوداشت‌های کتاب خانه متروک

• زمانی که چارلز دیکنز رمان خانه‌ی متروک را نوشت به کمال رسیده بود. (جی. کی. چسترتون)
• قدرت قلم دیکنز چنان شگفت‌انگیز است که خواننده در لحظه اسیر داستان‌های او می‌شود. (ویلیام تاکری)

اقتباس سینمایی و فرهنگی از کتاب خانه متروک

فیلم‌ها و تئاترهای بسیاری با اقتباس از داستان خانه‌ی متروک ساخته شده‌اند که فهرست آن‌ها به شرح زیر است:

• فیلم Bleak House محصول 1922 با بازی Sybil Thorndike
• فیلمی با بازی Bransby Williams محصول سال 1928
• سریال Bleak House محصول سال 2005
• و...

کتاب صوتی خانه متروک برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب را به نوجوانان علاقه‌مند به ادبیات کلاسیک بریتانیا پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب صوتی خانه متروک می‌شنویم

بانو ددلاک هم در پرونده‌ی جارندیس علیه جارندیس درگیر بود. او و شوهرش آقای لستر ددلاک خانه‌ای در حومه‌ی شهر داشتند. آن خانه بسیار بزرگتر و باشکوه‌تر از خانه‌ی متروک بود. تنها مشکل اینجا بود که به نظر بانو ددلاک حومه‌ی شهر خیلی خسته‌کننده می‌آمد. آنجا هیچ کاری نبود که انجام بدهد، به‌خصوص وقتی طوفان می‌شد و باران می‌بارید. خانم و آقای ددلاک روزها می‌نشستند و بارش باران را تماشا می‌کردند. سرانجام کاسه‌ی صبرشان لبریز شد. بانو ددلاک غرغرکنان به شوهرش گفت: «واقعاً باید برگردیم به لندن. حتی تحمل دیدن یه قطره‌ی دیگه‌ی بارون هم ندارم که داره از شیشه‌ی پنجره پایین می‌آد. دارم دیوونه می‌شم.»

فهرست مطالب کتاب صوتی