معرفی و دانلود کتاب قهرمانان مرزی

معرفی کتاب قهرمانان مرزی

دیو اگرز، نویسنده‌ی پرافتخار معاصر، در کتاب قهرمانان مرزی به روایت سرگذشت زنی آمریکایی پرداخته که در پی دشواری‌های زندگی اجتماعی، طی تصمیمی جنون‌آمیز، به آغوش طبیعت بکر و وحشی پناه می‌برد. گفتنی است که این رمان جذاب و پرفروش، پس از انتشار اولیه نامزد دریافت جایزه‌ی Andrew Carnegie شد.

درباره کتاب قهرمانان مرزی

مطابق آنچه مبلغین رؤیای آمریکایی به ما می‌گویند، زندگی در ایالات متحده‌ی آمریکا به خودی خود ضامن موفقیت و بهروزی فرد است. کافی است عضوی از جامعه‌ی رنگارنگ آمریکا باشید تا درهای سعادت و نیکبختی را به روی خود گشوده ببینید. در این سرزمین، برای هر گرایش و سلیقه‌ای جا هست؛ هیچ استعدادی در این کشور تلف نمی‌شود، بلکه به بهترین شکل ممکن مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد.

مخاطبین جدی ادبیات آمریکا، به خوبی آگاهند که تصویر ترسیم‌شده در فوق، از سوی اغلب نویسندگان معاصر آمریکایی مورد نقد و نکوهش، و چه بسا تمسخر و استهزا قرار گرفته است. یکی از نویسندگانی که در آثارش جدی‌ترین حملات را به آنچه رؤیای آمریکایی نامیده می‌شود ترتیب داده، دیو اگرز، خالق کتاب قهرمانان مرزی (Heroes of the Frontier)، است. این داستان‌نویس برجسته و پرافتخار، در عمده‌ی آثار ادبی خویش به نقد ذهنیت متکبر آمریکایی پرداخته و مشکلات سیاسی و اجتماعی جامعه‌ی آمریکا را با دقت نظری خارق‌العاده موشکافی نموده است.

آدم‌های داستانی اگرز عموماً مردان و زنانی طردشده از جامعه‌اند، که زیر کوله‌باری از مشکلات شخصی و اجتماعی کمر خم کرده‌اند. این آدم‌ها بیش و کم به سایه‌هایی لرزان شبیه‌اند؛ گویی در تمام طول عمر خود، هرگز وجودی سنگین و ملموس نداشته‌اند، و همواره با خطر نیستی و فنا دست‌به‌گریبان بوده‌اند. در رمان قهرمانان مرزی به یکی از به‌یادماندنی‌ترینِ این آدم‌ها برمی‌خوریم. او «جوسی» نام دارد؛ این زن که به تازگی از همسر خویش طلاق گرفته، با فرزندانی که حضانتشان را به عهده دارد زندگی به غایت دشواری را سپری می‌کند. جوسی نه فقط خانواده، بلکه شغل خود را نیز از دست داده است. رؤیای آمریکایی در نظر جوسی شوخی تلخ و مبتذلی بیش نیست. آنچه او از جامعه‌ی آمریکایی دیده، جز مرارت و دشواری نبوده است. در چنین شرایطی، ادامه‌ی زندگی برای وی محال به نظر می‌رسد. این است که طی تصمیمی عجیب و غیرقابل هضم، به دامان زندگی‌ای به کل متفاوت با آنچه تاکنون داشته می‌آویزد: زندگی در پناه طبیعت سرد و بی‌رحم آلاسکا! آری، او دست فرزندانش را می‌گیرد و به دل جاده می‌زند تا برای همیشه با «زندگی متمدن آمریکایی» خداحافظی کند. اما برای او که زاده و تربیت‌شده‌ی زندگی شهری است، تحقق این تصمیمْ دشوارتر از آن است که در ابتدا به نظر می‌رسد...

کتاب قهرمانان مرزی به قلم میلاد شالیکاریان به زبان فارسی ترجمه شده و از سوی نشر چترنگ در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفته است. شک نداشته باشید که روایت ملموس و شخصیت‌پردازی استادانه‌ی این اثر، مطالعه‌ی آن را به یکی از فراموش‌نشدنی‌ترین تجارب ادبی شما بدل خواهد نمود.

افتخارات کتاب قهرمانان مرزی

• نامزد دریافت جایزه‌ی Andrew Carnegie
• از آثار پرفروش ادبیات آمریکا

نکوداشت‌های کتاب قهرمانان مرزی

• دیو اگرز در میان همتایان و همکاران ادبی برجسته‌ی خود، در آثارش به تنهایی بهترین تصویر را در باب آمریکای معاصر ارائه داده است. او در این کار همیشه همپای جامعه، و چه بسا نیم گام جلوتر از آن بوده است. وقتی اگرز مختصات زمان حال را در دنیای داستان‌هایش ترسیم می‌کند، به ما چیزهای بسیاری در باب آنچه هستیم می‌گوید. (Carolyn Kellogg, The Los Angeles Times)

• کتاب قهرمانان مرزی رمانی درباره‌ی آمریکای امروز است. دیو اگرز داستان خود را با شور و شوقی بی‌مثال، و طنزی درخشان روایت نموده است. در باب نثر این اثر نیز، باید گفت که بسیار درخشان و تکان‌دهنده است. احساسی که با خواندن قهرمانان مرزی به مخاطب دست می‌دهد، قابل مقایسه با احساسی است که آثار پادآرمانشهری در ما برمی‌انگیزند. (Alex Preston, The Guardian)

• دیو اگرز نویسنده‌ای فوق‌العاده با استعدادی سرشار است. او در کتاب‌هایش، به خوبی زندگی را از چشم دیگری ترسیم می‌کند و روی تیره و تار جهان ما را به تصویر می‌کشد. او در کتاب قهرمانان مرزی مجموعه‌ای از شخصیت‌های پیچیده و به‌یادماندنی را خلق نموده است؛ اثری سرگرم‌کننده و لذت‌بخش. (Barbara Kingsolver, The New York Times Book Review)

• اثری فریبنده... گاهی ماجراجویانه است، و گاهی نقادانه. گاهی دلخراش، و گاهی خنده‌آور و مفرح. دیو اگرز در این اثر، این ایده را مطرح می‌کند که در نهاد همه‌ی ما، عنصری قهرمانانه وجود دارد. (Georgia Rowe, San Jose Mercury News)

• دیو اگرز در کتاب قهرمانان مرزی، با تخیل پرشور، دقت نظر عالمانه و نیروی محرکه‌ی فوق‌العاده‌ی خویش در مقام یک داستان‌نویس، بر حماقت‌های انسانی و شکوه جهان طبیعت پرتوافکنی می‌کند. (Donna Seaman, Booklist)

• یک ماجراجویی بی‌نظیر و عمیقاً تأثیرگذار. (Michiko Kakutani, The New York Times )

کتاب قهرمانان مرزی مناسب چه کسانی است؟

علاقه‌مندان به ادبیات مدرن آمریکا و دوست‌داران داستان‌های رئالیستی، مخاطبین اصلی کتاب قهرمانان مرزی از دیو اگرز به شمار می‌روند.

با دیو اگرز بیشتر آشنا شویم

دیو اگرز (Dave Eggers) نویسنده و روزنامه‌نگارِ اهل آمریکاست. او به سال 1970 در بوستون به دنیا آمده و این روزها در ششمین دهه‌ی زندگی خود به سر می‌برد. اگرز در رشته‌ی روزنامه‌نگاری دانشگاه ایلینوی تحصیل کرد. اگرچه به سبب مرگ والدین، نتوانست دوره‌ی تحصیلات آکادمیک خود را به پایان ببرد. نخستین کتاب اگرز و عامل شهرت او در مقام نویسنده، رمانی بود با عنوانِ «اثری غم‌انگیز از نبوغی بهت‌آور». این کتاب پس از انتشار به سرعت مورد توجه منتقدین قرار گرفت و به عنوان یکی از نامزدهای کسب جایزه‌ی پولیتزر انتخاب شد.

اگر میان دیگر آثار دیو اگرز می‌توان به عناوینی چون «قهرمانان مرزی»، «زیتون»، «حالا می‌فهمی چه فرز هستیم»، «درهایی در تاریکی»، «چطور گرسنه هستیم» و «دایره» اشاره کرد.

جوایز و افتخارات دیو اگرز

• نامزد جایزه‌ی پولیتزر
• برنده‌ی جایزه‌ی مدیسی
• برنده‌ی جایزه‌ی ایمپک دوبلین
• برنده‌ی جایزه‌ی کتاب لس‌آنجلس
• و...

در بخشی از کتاب قهرمانان مرزی می‌خوانیم

لوئیزا با آن صدای نخراشیده‌اش می‌گفت: «سال پیش مجبورم کرد ازش فیلم بگیرم. می‌دونی، هنوز داره سعی می‌کنه رابطه‌ش رو با دنیا بشناسه، بدن خودش رو بشناسه. یه روز ازم خواست از راه رفتنش فیلم بگیرم. از جلو و عقب و بغل. گفت می‌خواد مطمئن شه همون‌جوری راه می‌ره که خودش فکر می‌کنه. من هم از پسرم، این مرد بالغ، درحالی‌که داشت توی خیابون بالاوپایین می‌رفت فیلم گرفتم. گویا نتیجه براش رضایت‌بخش بود.»

سم وقتی با کارل ملاقات کرد، گفت: «از تو خوشگل‌تره، این خوب نیست.» کارل می‌توانست بامزه باشد. آدم‌های ترسو معمولاً به طرزی خارق‌العاده جذاب‌اند. ولی آیا چیزی که از فروشگاه فوت ‌لاکر شروع می‌شد، می‌توانست به‌دردبخور از آب دربیاید؟ جوسی هرگز با کارل ازدواج نکرد و این برای خودش داستان مفصلی بود. یک‌ سری داستان به هم مرتبط، حوادث، تصمیمات و بداقبالی‌هایی که هر دو برایشان سزاوار سرزنش بودند. سرانجام با موافقت صریح جوسی کارل از آن جا رفت. در آن‌زمان از این بابت خوشحال بود. بزدل. با خود فکر کرد بزدل. ساختار بنیادین دی‌ان‌اِی‌اش این‌طور بود، بزدلی و هرآنچه باعث جهش ژنتیک دل‌وروده بی‌گرهش شده بود. از بسیاری جهات آدم بزدلی بود؛ ولی جوسی انتظار نداشت پس از ترک آن جا این‌طور ناپدید شود. جوسی چه می‌خواست؟ دلش روابطی کلی می‌خواست، شاید سرزدن‌های ماهیانه، پدری که بچه‌ها را برای تعطیلات آخر هفته‌ ببرد. به اندازه کافی با بچه‌ها میانه خوبی داشت. کنار آنا بی‌آزار بود و با پائول مهربان. به نظر می‌رسید واقعاً بچه‌ها را دوست دارد. فکر می‌کرد می‌تواند آن‌ها را بخنداند و نگاه نوجوانانه‌اش به زندگی به نظر به خوبی با بچه‌ها جور درمی‌آمد.

سال‌ها بعد از آشنایی‌شان هنوز بچه بود، هنوز می‌خواست رابطه خود را با جهان بشناسد، اندام خود را بشناسد. یک‌بار هم از جوسی خواست از راه رفتنش فیلم بگیرد. جوسی شوکه شد؛ ولی نگذاشت بفهمد که می‌داند لوئیزا همین کار را انجام داده بود. گفت: «گمونم می‌دونم چطور راه می‌رم؛ ولی هیچ‌وقت با بی‌طرفی بهش نگاه نکرده‌م. می‌خوام مطمئن شم همون‌طوری راه می‌رم که فکر می‌کنم.» پس جوسی از این مرد بالغ، درحالی‌که خیابان را بالاوپایین می‌رفت، فیلم گرفت. ولی سپس، شش ماه بعد، او رفت. سالی که رفت دو بار به دیدن بچه‌ها آمد. سال بعدش یک‌بار.