معرفی و دانلود کتاب نسل اژدها

معرفی کتاب نسل اژدها

پرل باک در کتاب نسل اژدها داستان زندگی دهقانان چینی در روستایی در حومه‌ی شهر نانجینگ را در زمان حمله‌ی ژاپن روایت می‌کند. نویسنده در این رمان با تمرکز بر زندگی یک خانواده‌ی روستایی چینی تصویری دردناک از دست‌وپنجه نرم کردن با وحشت جنگ و مبارزه برای بقا را پیش چشم خواننده زنده می‌کند و از مسائل اخلاقی و چالش‌های جان‌کاه خشونت، فقدان و دفاع از سرزمین می‌گوید. این رمان به فهرست صد کتاب برترِ نشریه‌ی لایف راه یافته است.

درباره‌ی کتاب نسل اژدها

کشتار نانجینگ ازجمله وقایع تاریخی دلخراشی است که در دسامبر سال 1937 در طی جنگ جهانی دوم از سوی ژاپنی‌ها و در شهر نانجینگ، پایتخت سابق جمهوری چین به وقوع پیوست. واقعه‌ای که شش هفته به طول انجامید و در طی این مدت سربازان ارتش ژاپن، صدها هزار نفر را مورد قتل و تجاوز قرار دادند. پرل باک (Pearl S. Buck) کتاب نسل اژدها (Dragon Seed) را بر بستر همین وقایع شرح می‌دهد.

پرل باک نویسنده‌ی برنده‌ی نوبل ادبیات، که سال‌های زیادی از عمر خود را در کشور چین سپری کرده، این رمان را در سال 1942 برای اولین بار به انتشار رسانده است. او در کتاب نسل اژدها، از لینگ‌تان و خانواده‌ی کشاورزش می‌گوید که مانند سایر روستاییان در انزوایی آرام و مسالمت‌آمیز به زندگی خود مشغول‌اند. انزوایی که حتی رشد تکنولوژی‌ غرب و تغییر حاکمیت کشورشان را نیز برایشان به موضوعی بی‌اهمیت بدل کرده است. تاآنجاکه حتی به خبرهای نگران‌کننده درباره‌ی حمله‌ی قریب‌الوقوع دشمن نیز اهمیتی نمی‌دهند اما ناگهان خود را در دل جنگی پرآشوب می‌بینند.

با ورود ارتش ژاپن به چین، مردم روستا چاره‌ای جز رویارویی با واقعیت برایشان باقی نمی‌ماند. ازاین‌رو باید شیوه‌ی مواجهه‌ی با آن را انتخاب کنند. چراکه با فرار حاکمان مردم، متوجه می‌شوند که سرنوشت هر کدامشان بسته به تصمیمی است که در این شرایط بغرنج می‌گیرند. درواقع این روایت پرتلاطم به موازات شرح رنج‌های بشری در هنگامه‌ی یک جنگ دهشتناک، به این مسئله می‌پردازد که هر فردی در این موقعیت چه راهی را انتخاب می‌کند.

نویسنده در رمان نسل اژدها بیش از آنکه بر رخدادهای تاریخی تمرکز کند، توجه خود را بر واکنش شخصیت‌ها نسبت به این رویداد هولناک معطوف ساخته است؛ شخصیت‌هایی که برخی از آن‌ها بسته به موقعیت زندگی و شرایط فکری‌شان به سمت شهر می‌گریزند و برخی دیگر تصمیم می‌گیرند با نیروهای متجاوز همکاری ‌کنند. پرل باک در این رمان در کنار به تصویر کشیدن پیچیدگی‌های اخلاقی جامعه، تاب‌آوری زنان را نیز برجسته می‌سازد و در میان تمامی این مشقات از دگرگونی و امید به آینده سخن می‌گوید.

به این شکل پرل بارک، این نویسنده‌ی توانمند، اثری ماندگار خلق کرده که با ترجمه‌ی احمد قاضی و به همت انتشارات انتشارات علمی و فرهنگی در اختیار خوانندگان فارسی‌زبان قرار گرفته است.

نکوداشت‌های کتاب نسل اژدها

• یک بوم نقاشی کامل و پربار. کتاب نسل اژدها در درجه‌ی اول روایتگر داستان یک خانواده است که به نوعی نماد روح چین محسوب می‌شوند، نه داستانی از شیرینی و روشنی، بلکه سرشار از واقع‌گرایی. (کرکوس ریویوز)
• رمان نسل اژدها، کاوشی تکان‌دهنده درباره‌ی خانواده، تاب‌آوری و روحیه‌ی بشر در مواجهه با مصائب را پیش روی مخاطب قرار می‌دهد. (وب‌سایت EBSCO)

اقتباس‌ سینمایی از کتاب نسل اژدها

در سال 1944 شرکت فیلمسازی متروگلدین با الهام از رمان نسل اژدها فیلم درامی را با همین نام و با کارگردانی جک کانوِی (Jack Conway) و بازی کاترین هپبورن و والتر هیوستون روی پرده‌ی سینما برد.

کتاب نسل اژدها برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به دنبال خواندن رمانی می‌گردید که با بهره‌گیری از تاریخ، داستانی تأثیرگذار خلق کرده باشد، این کتاب توجهتان را به خود جلب خواهد کرد.

در بخشی از کتاب نسل اژدها می‌خوانیم

... لائوئر حیرت‌زده از خود می‌پرسید که چه کسی می‌تواند باور کند که زن و مردی بتوانند از راه گفت‌وگو به هم نزدیک‌تر شوند تا از راه گوشت و پوست؟ بااین‌حال آن شب دربارۀ او و جید مسئله بدین ترتیب بود.

ابتدا وقتی کنار زنش دراز کشید، احساس بیگانگی کرد. با خود گفت: «این همان جید است.» ولی این زن از شب اول ازدواج هم برای او بیگانه‌تر بود. تن او را می‌دید و می‌فهمید، اما در پس این صورت زیبا و پیکر نرم چه پنهان بود؟ این رازی بود که به آن پی نبرده بود.

نمی‌خواست به او دست بزند. می‌خواست گوش فرادهد و بشنود. لائوئر منتظر بود و جید ساکت دراز کشیده بود.

لائوئر سرانجام پرسید: «تو هم مثل من منتظری؟»

جید گفت: «آره.»

- اول کی باید صحبت کند؟

- تو، هرچه دلت می‌خواهد بپرس.

- هرچه می‌خواهد؟

چیزی که می‌خواست بداند، در مغزش بود و بر زبانش جاری شد.

- هیچ‌وقت به عموزاده‌ام که مثل من خواستگارت بود، فکر می‌کنی؟

جید از جای خود بلند شد و چهارزانو در رختخوابش نشست و گفت: «همین بود که می‌خواستی از من بپرسی؟ چقدر احمقی! این بود که تو دلت جمع شده بود؟ پس خوب گوش کن نه، نه، نه و هرطور از من بپرسی، بازهم می‌گویم نه!»