معرفی و دانلود کتاب گفت و گوهای اگزیستانسیال

معرفی کتاب گفت و گوهای اگزیستانسیال

دنیل چچیک کتاب گفت و گوهای اگزیستانسیال را بعد از زمانی نوشت که می‌خواست زندگی خود را برای همیشه تمام کند. این روان‌درمانگر از دوره‌ی کودکی سؤالات بزرگی در سر داشت و در جست‌وجوی معنای زندگی بود. او قصد نداشت مانند دیگران به بعضی باورهای رایج اعتقادی کورکورانه داشته باشد؛ بلکه کوشید راه دیگری برای زندگی را برگزیند. او در این کتاب سؤالاتی درباره‌ی مرگ، زندگی، سرنوشت، اختیار و هویت مطرح می‌کند و به حکیم پیر درونش اجازه می‌دهد تا فارغ از عقاید بیرونی، جواب این سؤالات را بدهد.

درباره‌ی کتاب گفت و گوهای اگزیستانسیال

آیا تابه‌حال شده است در اتاقی تنها بنشینید، به سقف سفید بالای سرتان زل بزنید و به سؤالات بزرگ زندگی فکر کنید؟ سؤالاتی حول معنای زندگی، مرگ، سرنوشت،‌ هویت و آزادی که برای شما فرصتی فراهم می‌کنند تا به «وجود» خود فکر کنید و در زندگی‌تان عمیق‌تر شوید. چنین سؤالاتی باعث می‌شوند درک بهتری از دنیای اطراف و جایگاه خود در آن داشته باشید؛ مخصوصاً در دنیای امروز که همه چیز به طرز وحشتناکی شتاب گرفته است و به نظر می‌رسد هیچ‌کس زمانی برای اندیشیدن به این سؤالات ندارد. همه ترجیح می‌دهند که از اکثریت پیروی کنند و قسمت پرسشگر مغزشان را به سکوت وادارند. اما روزی این افکار سرکوب‌شده سربرمی‌آورند و ذهن را آزار می‌دهند. دنیل چچیک (Daniel Chechick) که در حال حاضر روان‌درمانگر است، زمانی قصد داشت که خود را از بین ببرد. بار سؤالات اگزیستانسیال یا وجودی از همان دوران کودکی ذهن او را به خود مشغول کرده بود و او را آزار می‌داد. او برای حل این مشکل، به گفت‌وگو با خود روی آورد و در نهایت کتاب گفت و گوهای اگزیستانسیال (Existential Dialogues I) را نوشت.

زمانی سقراط در آتن می‌گشت و سؤالاتی این‌چنین را از یونانیان می‌پرسید. شاگرد او، افلاطون، با پیروی از سقراط، آثار خود را به شکل دیالوگ‌هایی نوشت که شاید در نگاه اول ساده به نظر برسند؛ اما مفاهیم فلسفی عمیقی در آن‌ها مطرح می‌شود. چنین سنتی در میان فلاسفه ادامه پیدا کرد و افرادی نظیر سورن کی‌یرکگور، آثار خود را به صورت مکالمه و دیالوگ منتشر می‌کردند. اغلب این آثار درگیری فکری میان دو یا چند شخصیت را نشان می‌دادند و سؤالاتی درباره‌ی فلسفه‌ی وجود در آن‌ها مطرح می‌شد. دنیل چچیک از همان شروع پی می‌برَد که گفت‌وگو با خودش کافی نخواهد بود؛ زیرا دانش او محدودیت دارد و هیچ‌کسی نبود که افکار او را به چالش بکشد. درنتیجه تصمیم گرفت تظاهر کند دو نفر در درونش گفت‌وگو می‌کنند: یکی شاگرد یا حتی کودکی که درباره‌ی همه چیز سؤال دارد و دیگری حکیم پیر خردمندی که تجربه و دانش‌اندوزی‌اش در طول عمر، او را به بهترین پاسخ‌دهنده‌ی سؤالات تبدیل می‌کند. جواب‌هایی که در کتاب گفت و گوهای اگزیستانسیال آمده‌اند، همگی متعلق به این حکیم پیر هستند.

بیشتر ما معمولاً‌ به مطالعه‌ی کتاب‌های فلسفی علاقه‌ای نداریم؛ زیرا مفاهیم سنگینی در آن‌ها مطرح می شوند که هرکسی قادر به درک آن‌ها نیست. اما کتاب گفت و گوهای اگزیستانسیال تفاوت دارد. دنیل چچیک در قالب دیالوگ، مکالمه‌هایی واقعی و درگیرکننده را مطرح می‌کند و برخلاف متون فلسفی، زبان ساده و روانی را به کار می‌گیرد. در هنگام خواندن کتاب احساس می‌کنید که روبه‌روی حکیم پیر نشسته‌اید و با او گفت‌وگو می‌کنید. پاسخ‌های او چنان ذهن شما را به خود درگیر می‌کنند که حتی پس از بستن کتاب هم به آن‌ها فکر خواهید کرد. فصل‌های کوتاه کتاب و سؤالی که در انتهای هر فصل قرار گرفته است، تا مدت‌ها شما را به اندیشیدن وامی‌دارند.

کتاب گفت و گوهای اگزیستانسیال را نشر نیماژ با ترجمه‌ی آنوشکا عسکری منتشر کرده است.

کتاب گفت و گوهای اگزیستانسیال برای چه کسانی مناسب است؟

اگر سؤالات بزرگی درباره‌ی جهان، زندگی و وجود خود دارید، کتاب گفت و گوهای اگزیستانسیال را بخوانید.

در بخشی از کتاب گفت و گوهای اگزیستانسیال می‌خوانیم

روزهایی هم هست که تمام دنیای من خاکستری می‌شود، آن‌قدر خاکستری که حتی لبخند یک کودک زیبا هم نمی‌تواند از آن دیوار یخی بگذرد و روحم را لمس کند. چنین روزهایی من را وادار می‌کنند به درون خودم بخزم و در برابر این ناامیدی و اندوه پناه بگیرم. وقتی ناامیدی همه‌جا را فرامی‌گیرد، راه فراری جز این نیست. بعضی از روزها ذاتاً آن‌قدر خاکستری هستند که می‌توانند شما را به ورطه‌ی ناامیدی و اندوه ببرند. شاید این بتواند توضیح بدهد که چرا این حال‌وهواهای طوفانی، نویسندگان بسیاری را به عمل آورده که آثار هنری والایشان مورد تحسین جهان‌ است. این هنرمندان فقط برای فرار از اثرات دنیای خارج، به خلوت اتاق‌های خود پناه بردند و در آنجا به الهه‌ی الهامشان تن دادند. شما چطور؟ آیا می‌توانید از تاریکی بیرونی به نور درونی خودتان فرار کنید؟

من از اینکه فرض می‌کنید ممکن است من یک نور درونی‌ داشته باشم، تعجب می‌کنم. از این گذشته، هیچ‌کس با نور درونی خود چندان آشنا نیست. نور فراوانی در وجود شماست؛ با این ‌حال، نیروهایی هستند که در برابر رشد شما مقاومت می‌کنند و به ناامیدی شما دامن می‌زنند. خب، پس چگونه می‌توانم از این ناامیدی فرار کنم؟

بگذارید یک داستان کوتاه را برایتان تعریف کنم. سال‌ها پیش، وقتی به نیوزیلند سفر کرده بودم، درختی را دیدم که واقعاً من را متحیر کرد: درخت خاصی به نظر نمی‌آمد؛ اما تنها و یک‌تنه در بستر دریاچه ایستاده بود. گمان می‌کنم وقتی زمین خشک بوده، این درخت که در آن زمان جوان‌تر بوده، ریشه‌هایش را در خاک فروبرده است. بعد از آن، آب، درخت را در خودش غرق کرد و حسرت نور آفتاب را به دلش گذاشت. اما حتی این شرایط آن را به‌سمت نابودی و مرگ سوق نداد، بلکه باعث شکوفایی‌اش شد.

فهرست مطالب کتاب

گفت‌وگوهای اگزیستانسیال
مقدمه‌ی مترجم
پیشگفتار
فصل یک: به‌خاطرآوردن ظاهر پدر و مادر
فصل دو: درباره‌ی ناامیدی
فصل سه: رودرروی بشریت
فصل چهار: دیوانه‌بودن، یعنی همان بودن!
فصل پنج: چروک‌ها چه معنایی دارند
فصل شش: تسلط بر هنر خطاکردن
فصل هفت: مبارزه‌ی درونی هر انسان
فصل هشت: می‌خواهم کمی «شبیه» آن‌ها باشم
فصل نه: درباره‌ی آزادی اراده و اختیار
فصل ده: حل‌شدن در «آن‌ها»
میشا گوردین: ازدحام جدید
فصل یازده: دلِ خوش سیری چند؟!
فصل دوازده: درباره‌ی قلب‌های بزرگ
فصل سیزده: درباره‌ی مهربانی انسان
فصل چهارده: مصائب اندیشیدن
فصل پانزده: مهمانی خداحافظی من
فصل شانزده: مصائب زمان حال
فصل هفده: ترفندهایی که روان بر روی ما پیاده می‌کند
فصل هجده: یک چنین عشقی
فصل نوزده: رؤیاها
فصل بیست: چه عاملی موجب پرورش خودانزجاری می‌شود؟
فصل بیست‌ویک: جیره‌ی زندگی ما
فصل بیست‌ودو: گفت‌وگویی با خودم
فصل بیست‌وسه: مادر
فصل بیست‌وچهار: خلوت‌کردن و شارژ مجدد
فصل بیست‌وپنج: جادوگری به نام زمان
فصل بیست‌وشش: قهرمان‌بودن
فصل بیست‌وهفت: در جست‌وجوی شک‌وتردید
فصل بیست‌وهشت: قلبتان را بزرگ‌تر کنید
منابع الهام‌بخش من