جین وبستر (Jane Webster)، در 24 جولای سال 1876 میلادی در "فلوریدا" به دنیا آمد. او تنها فرزند خانواده بود. کودکىاش در خانوادهاى گذشت که به ادبیات و نشر اندیشه و فرهنگ، توجه ویژهاى داشتند. پدر او، یکی از ناشران بزرگ نیویورک و "مارک تواین"، نویسندهی نام آور آمریکایى، که آثار شناخته شدهای همچون "هاکلبریفین"، "شاهزاده و گدا" و "تام سایر" را در کارنامهی تلاشهای خود به ثبت رسانده است، دایى مادرش بود. پندارهای کودکى در آفرینش داستانهاى آیندهی جین وبستر کارآمدی بسزایى داشت. سرگرمى دوست داشتنی او، خواندن کتاب بود و نسبت به آنچه در پیرامونش مىگذشت، حساسیت بسیاری داشت. پس از دانش آموختگی، بر آن شد تا نویسندگى را به عنوان پیشهی همیشگی خود برگزیند. او نویسندهاى خستگى ناپذیر و پرکار بود. هرچند در آغاز، کامیابی چندانى در جلب نظر ناشران به دست نیاورد، ولى به تلاش خود ادامه داد؛ چرا که او به نویسندگى همچون پیشهاى مینگریست که توانایی بیدار کردن وجدان خفتهی انسانها را داشت و مىتوانست روح انسان دوستى و خیرخواهى را در آنها زنده کند. او چندین مجموعه داستان و نمایشنامه را به رشتهی تحریر درآورد، تا سرانجام یکى از آنها با نام "زمانی که پتى به دانشگاه مىرفت"، در سال ۱۹۰۳ به چاپ رسید. این داستان، به گونهای، زندگینامهی او در دوران دانشکده به شمار میرفت که با شخصیتپردازى نزدیکترین دوستش در نقش نخست داستان پدید آمد.
داستانهاى او سرشار از پرداختن به جزئیات است و این ویژگى بر گیرایی آثار او مى افزاید. این نویسندهی سخت کوش، با آفرینش رمان "بابا لنگ دراز"، به خواست قلبىاش رسید. او سالها در اندیشهی نوشتن داستانى بود که تهیدستی، عشق، تلاش و انسان دوستى را در بر گیرد و همهی این ویژگیها را در این داستان گنجاند. انتشار این کتاب با پیشباز منتقدین و کارشناسان ادبى روبرو شد. یک سال پس از این کامیابی، او رمان "دشمن عزیز" را نوشت؛ کتابى که با وجود آزادی داستان، به گونهای، ادامهی داستان "بابا لنگ دراز" است و به خوبى، روند پیشرفت اندیشهی نویسنده را در برخورد با مسایل مهم و انسانی بشر نمودار مىسازد.
"دشمن عزیز"، آخرین اثر وبستر بود؛ چرا که او پس از به دنیا آوردن دخترش، چشم از جهان فروبست. اگرچه جین، سالهاى زیادى زندگی نکرد، آثارى که از وى به جا ماند، روح انسان دوستى و مهرورزى را در قلب خوانندگانش زنده مىکند و همواره، بخش ارزندهاى از گنجینهی ادبى جهان به شمار مىرود.
جین، دوران مدرسه را با شور و دلبستگی ویژهای در مدرسهی "والس" سپری کرد و در آن سالها داستانهای بسیاری نوشت که با نام "مجموعه آثار جین" در انتشارات پدرش به چاپ رسید. بدون تردید، کمکهای پدر جین و مارک تواین (دایی مادرش)، نقش بسیار مهمی در رشد و پرورش استعدادهای او در زمینهی نویسندگی داشته است. او در دوران نوجوانی به شدت تحت تاثیر داستانها و نوشتههای مارک تواین قرار گرفت و به این ترتیب، دلبستگی و استعداد زیادی برای نوشتن در خود احساس کرد. جین در دوران نوجوانی، زمان زیادی را صرف پژوهش میکرد و هر کتاب ارزشمندی را که به دستش میرسید، به دقت میخواند.
این نویسندهی بزرگ، بیشتر به خواندن کتابهایی که نثری ساده و روان داشت و میتوانست به سادگی، با دنیای زندگی راستین او ارتباط برقرار کند، دلبسته بود.
شیوهی نگارش جین وبستر، بسیار نزدیک به شیوهی نگارش مارک تواین است؛ یعنی ساده و روان.
از آنجایی که او توجه زیادی به خواستهها و دلبستگی های همسن و سالان خود داشت و رفتارهای آنها را به دقت بررسی کرده و در مورد آنها می اندیشید، همواره در تلاش بود تا در نوشتن داستانهای خود، از این تجربهها بهره گیرد تا نوجوانان بتوانند ارتباط بهتری با شخصیتها، رویدادها و داستانهایش برقرار کنند. جین از اینکه میدید نوجوانان با داستانهای مارک تواین، ارتباط نزدیکی داشته و از خواندن آنها لذت میبرند، بسیار شادمان بود و بنابراین، در تلاش بود تا از تجربههای ارزشمند او برای رسیدن به اهدافش در زمینهی نویسندگی بهره گیرد.
"مجموعه آثار جین وبستر"، بیشتر، داستانهایی جذاب، ساده و خواندنی است که نهتنها مورد توجه نوجوانان قرار گرفته، بلکه توانسته است بخش گستردهای از بزرگسالان را نیز به سمت خود بکشاند. برای نمونه، "بابا لنگ دراز"، یکی از مهمترین و پربینندهترین آثار اوست که در سال 1912 منتشر شد. بدون تردید، داستان "بابا لنگ دراز"، نقش بسیار مهمی در جاودانگی نام این نویسنده در ادبیات داستانی نوجوان داشته است.
جین وبستر، نویسندهی بزرگ آمریکایی بر این باور است که دوران طلایی مدرسه، دوستان خوب، پژوهش، پندهای پدر و دایی مادرش، مارک تواین، نقش بسیار مهمی در کامیابیهای او در زمینهی نویسندگی داشته است. آثار جین با وجود داشتن متنی ساده و روان، سرشار از عواطف پاکی است که میتواند هر انسان آزاداندیشی از هر گروه سنی را نیز با خود همراه سازد.
جین فرد بسیار حساسی بود که تفاوت طبقاتی بین دو طبقهی تهیدست و توانگر آن روزگار بیش از هر چیز دیگری مایهی آزار و رنجش او میشد. از این رو ارزش نهادن مدیران مدارس به دختران توانگر و ارج ننهادن و بیتوجهی آنها به دختران تهیدست، زمینهی مناسبی را فراهم آورد تا اندیشهی آفرینش اثری همچون "بابا لنگ دراز" در ذهن او جان بگیرد.
این داستان، بیانگر توجه نویسنده به تلاشهای اجتماعی و حق مشارکت اجتماعی زنان است.
از آنجایی که این کتاب، یکی از پرفروشترین و کامرواترین آثار جین وبستر شناخته شده، تاکنون مجموعههای نمایشی گوناگونی از روی آن ساخته شده است. در سال 1952، یک نمایشنامهی کمدی بریتانیایی به نام "جودی عاشق میشود"، از روی این داستان ساخته شد و به روی صحنه رفت. در سالهای 1919، 1931، 1935 و همچنین 1955 میلادی نیز فیلمهای سینمایی گوناگونی در بسیاری از کشورها بر مبنای داستان بابالنگ دراز ساخته شده است.
در سال 2005 نیز در کره، یک فیلم تلویزیونی از روی داستان بابالنگدراز ساخته شد توجه گروه گستردهای از بینندگان را به خود جلب کرد. یکی از پرآوازهترین و دوست داشتنیترین فیلمهای سینمایی ساخته شده از روی این داستان کهن، یک فیلم کمدی- موزیکال هالیوودی است که در "فرانسه"، "نیویورک" و "شهرک دانشگاهی واتسون" در ایالت" ماسوچوست" آمریکا فیلمبرداری شده و کارگردانی این فیلم سینمایی را "جین نگولسکو" بر عهده داشته است.
جین وبستر، نویسنده و روزنامه نگار آمریکایى، در آستانهی زادروز چهل و یک سالگىاش (۱۹۱۶) در "نیویورک"، دیده از جهان فروبست.
این نویسنده که خود، دوستدار بچهها بود، نتوانست برای فرزندش مادری کند و پس از به دنیا آوردن او درگذشت.
جملات برگزیده جین وبستر:
- خدا آزادی را به کسانی میدهد که در جستجوی آن هستند.
- هیچچیز مثل نامه نمیتواند اصطلاحات ادبی و استعداد و قدرت تخیل شخص را برساند.
- مواظب باش که چشمانت را بیش از حد بر روی جزئیات متمرکز نکن. به اندازۀ کافی دور بایست تا بتوانی دورنمایی از کل دریافت کنی.
- هرچه بیشتر مردان را بررسی میکنم، بیشتر متوجه میشوم که آنها فقط پسرانی هستند که بیش از اندازه بزرگ شدند تا بتوان تنبیهشان کرد!
- بسیار مشکل است که آدم بخواهد تمام وقت مراقب خود باشد تا آنچه را احساس میکند نگوید.
کتابهای جین وبستر:
۱۹۰۳ - وقتی پتی به دانشکده میرفت
۱۹۰۵ - شاهدخت ویت
۱۹۰۷ - جری جوان
۱۹۰۸ - معمای چهارتکه
۱۹۰۹ - هیاهوی بسیار برای پیتر
۱۹۱۱ - تنها پتی
۱۹۱۲ - بابا لنگ دراز
۱۹۱۵ - دشمن عزیز