معرفی و دانلود کتاب زیبای خفته

معرفی کتاب زیبای خفته

کتاب زیبای خفته داستانی از هانس کریستین آندرسن و با بازنویسی می می ساموئل یکی از قصه‌های محبوب افسانه شاه پریان درباره پادشاه و ملکه‌ای است که به مناسبت تولد دخترشان جشن بزرگی گرفته‌اند، اما ناگهان یک پری بدجنس سر زده وارد قصر می‌شود و شاهزاده را نفرین می‌کند.

موضوع کتاب زیبای خفته چیست؟

در سرزمینی دور پادشاه و ملکه‌ای صاحب فرزند دختری می‌شوند. آن‌ها به مناسبت تولد این دختر جشنی برپا می‌کنند و دوازده پری سرزمین را هم دعوت می‌کنند. هر کسی که به جشن دعوت شده از جمله پری‌ها هدیه‌ای به شاهزاده می‌دهند. قبل از اینکه دوازدهمین پری هدیه خود را بدهد، پری بدجنس دیگری که به جشن دعوت نشده بود، سرزده وارد می‌شود تا هدیه‌اش را به او بدهد. هدیه پری سیزدهم در واقع نفرینی است که باعث می‌شود شاهزاده در روز تولد شانزده سالگی‌اش بمیرد. پادشاه و ملکه بسیار نگران می‌شوند غافل از اینکه هنوز پری دوازدهم هدیه خود را تقدیم نکرده است. او برای خنثی کردن آن نفرین چاره‌ای می‌اندیشد.

زیبای خفته (Sleeping Beauty) نخستین بار با عنوان «زیبای خفته در جنگل» توسط شارل پرو (Charles Perrault) شاعر و داستان سرای فرانسوی و خالق بسیاری از افسانه‌های شاه پریان در سال 1697 خلق شد. شرکت والت دیزنی در سال 1959 انیمیشنی بر اساس این افسانه ساخت. این داستان توسط می می ساموئل (Mimi Samue) بازآفرینی و خلاصه شده است.

کتاب زیبای خفته مناسب چه کسانی است؟

خواندن این کتاب به کودکان 8 تا 12 ساله که به قصه‌ها و افسانه‌های پریان علاقه دارند، پیشنهاد می‌شود.

در بخشی از کتاب زیبای خفته می‌خوانیم:

دوازده پری به جشن آمدند و هر کدام هدیه‌ای برای شاهزاده خانم کوچولو آوردند. اولین پری، زیبایی را به شاهزاده خانم کوچولو هدیه کرد. دومین پری، دانایی را به شاهزاده خانم کوچولو هدیه داد. پری‌های دیگر هم شجاعت، شادی، توانایی رقصیدن و آواز خواندن را به شاهزاده خانم هدیه کردند. بالاخره نوبت دوازدهمین پری شد تا هدیه‌اش را بدهد.

قبل از اینکه پری دوازدهم بتواند هدیه‌اش را بدهد، ناگهان پری سیزدهم ظاهر شد. او از اینکه به جشن دعوت نشده بود، خیلی ناراحت بود. پری سیزدهم روی سر شاهزاده خانم رفت و با صدای وحشتناکی جیغ زد و گفت: «در شانزدهمین سال تولدت، تو با سوزن چرخ نخریسی انگشتت را زخمی می‌کنی و از دنیا می‌روی».

پری دوازدهم برای دادن هدیه‌اش جلو آمد و گفت: «هیچ کس نمی‌میرد. شاهزاده خانم فقط به مدت صد سال به خواب می‌رود.»