معرفی و دانلود کتاب سه قطره خون

معرفی کتاب سه قطره خون

صادق هدایت در کتاب سه قطره خون که مجموعه‌ای متشکل از چند داستان کوتاه خواندنی‌ست، روایت‌گر احوالات مردان و زنانی با سنین گوناگون بوده است که گرفتار ناهنجاری‌های اجتماعی هستند. این کتاب شامل یازده داستان کوتاه با موضوعاتی کاملاً متفاوت است.

درباره کتاب سه قطره خون

صادق هدایت (Sadegh Hedayat) نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی است و نام او در میان داستان‌نویسان فارسی‌زبان همواره به نیکی درخشیده است. او از نوادگان رضا قلی خان هدایت، از رجال عصر ناصری و نگارنده‌ی کتاب‌های مجمع‌الفصحا و اجمل التواریخ است. هدایت از طلایه‌داران داستان‌نویسی نوین در ایران است. رمان بوف کور او درخشان‌ترین اثر در ادبیات داستانی ایران است. کتاب سه قطره خون او نیز جزو آثار بی‌نظیر ادبیات معاصر به شمار می‌آید.

کتاب سه قطره خون شامل یازده داستان کوتاه است. داستان نخست با عنوان سه قطره خون که شناخته‌شده‌ترین داستان این مجموعه است و عنوان مجموعه نیز از آن گرفته شده، از زبان مردی به‌نام احمد روایت می‌شود. احمد در بیمارستان روانی بستری است. او در میان صحبت‌هایش از آرزوهایش می‌گوید و می‌پندارد که همه‌ی آن‌ها به حقیقت پیوسته‌اند. هدایت در این داستان با بهره‌گیری از اسطوره‌های کهن، هدف و منظور خود را به مخاطب می‌رساند. داستان سه قطره خون پایان غافل‌گیرکننده‌ای دارد.

داستان دوم کتاب سه قطره خون، گرداب نام دارد و در آن به عشق، خیانت و دوستی پرداخته شده است. همایون شخصیت اصلی داستان است که با خودکشی دوستش مواجه می‌شود و در پی دلیلی برای آن است. همایون با شک و تردیدی دست‌وپنجه نرم می‌کند که پایانی ندارد.

داش آکل که از مشهورترین داستان‌های کوتاه صادق هدایت است نیز در این مجموعه قرار دارد. داش آکل جوان مردی است که زندگی خود را صرف خدمت به مردم شهر نموده؛ اما به دام تزویر و ریای مردم شهرش می‌افتد و به عشق دختری نوجوان دچار می‌شود و زندگی روی ناخوش خود را به او نشان می‌دهد.

آیینه‌ی شکسته چهارمین داستانِ کتاب سه قطره خون است که عقاید خرافی مردم را به باد نقد می‌گیرد.

داستان طلب آمرزش حکایت‌گر عزیمت عده‌ای به کربلا است. مردمانی که سرتاپایشان آلوده به گناه است و حالا در امید آمرزش به پابوس امام حسین می‌روند.

لاله، داستان عشقی نامتعارف را حکایت می‌کند و از متفاوت‌ترین داستان‌های صادق هدایت است. مردی سرپرستی دختری را به عهده می‌گیرد اما با گذر زمان متوجه می‌شود دلباخته و شیفته‌ی دخترک شده است.

صورتک‌ها ماجرای زندگی پسری است که به خانواده‌ای سرشناس تعلق دارد و به دختری علاقه‌مند است؛ اما خانواده‌اش مخالف رابطه‌ی آن‌ها هستند.

داستان چنگال که از جمله بهترین قصه‌های کتاب سه قطره خون به شمار می‌رود، حکایت‌گر زندگی مردی خشن است که پاسخگوی سؤالات شرعی مردم است بی‌آنکه هیچ اعتقادی به این شرعیات داشته باشد.

مردی که نفسش را کشت داستان مردی است که با کندوکاو در متون عرفانی در جستجوی مرشد و راهنمایی است که در مسیر جستجوی خداوند یاری‌رسان او باشد. هدایت در این داستان به معضلات اجتماعی روزگار خود می‌پردازد.

داستان محلل درباره‌ی مردی است که بازیچه‌ی دست دختربچه‌ای شده و زندگی‌اش به تباهی می‌رود. گجسته دژ عنوان آخرین داستان این مجموعه است و زندگی کیمیاگری را به تصویر می‌کشد که می‌خواهد به فرمول ساخت طلا دست یابد و برای این کار در دژی ساکن می‌شود؛ دژی که در میان بومیان آن منطقه به شوم بودن مشهور است و این شومی در نهایت گریبان‌گیر کیمیاگر می‌شود.

داستان‌های کتاب سه قطره خون شما را به دهه‌های 20 و 30 می‌برد و توانایی نویسنده در فضاسازی شما را میخکوب خواهد کرد. همانند دیگر آثار صادق هدایت در این مجموعه نیز شاهد دردها و رنج‌هایی ملموس هستیم که از خاک این سرزمین برآمده‌اند. کتاب سه قطره خون را انتشارات تیرگان منتشر و روانه‌ی بازار کرده است.

کتاب سه قطره خون برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه‌ی کتاب سه قطره خون را به علاقه‌مندانِ داستان‌های کوتاهِ اجتماعی توصیه می‌کنیم.

در بخشی از کتاب سه قطره خون می‌خوانیم

باز هم همان آش و همان کاسه! خانم، این دست خودم نبود. نمی‌توانستم هوو و بچه‌اش را ببینم. یک روز خدیجه دستش بند بود، ایزگم کردم، باز سنجاق زیر گلویم را کشیدم و توی ملاج بچه فرو کردم. این بچه هم بعد از یک روز مرد. معلوم بود، باز شیون و واویلا راه افتاد. این دفعه نمی‌دانید چه حالی بودم. از یک طرف قند توی دلم آب کرده بودند که داغ پسر را به دل خدیجه گذاشتم، از طرف دیگر فکر می‌کردم که تا حالا دو تا خون کرده‌ام. برای بچه زبان گرفته بودم، تو سرم می‌زدم. گریه می‌کردم. آن‌قدر گریه کردم که خدیجه و گداعلی دلشان به حال من سوخت و تعجب کرده بودند که من چقدر بچه‌ی هوو را دوست داشته‌ام؛ اما این گریه‌ها برای خاطر بچه نبود، برای خودم بود. برای روز قیامت، فشار قبر. همان شب شوهرم به من گفت: «پس قسمت نبوده که من بچه‌دار بشوم. می‌بینی که بچه‌هایم پا نمی‌گیرند و می‌میرند.»

فهرست مطالب کتاب

سه قطره خون
گرداب
داش‌آکل
آینۀ شکسته
طلب آمرزش
لاله
صورتک‌ها
چنگال
مردی که نَفْسَش را کشت
مُحَلِّل
گُجَسته دِژ