معرفی و دانلود کتاب صوتی ماه دل انگیز مه

معرفی کتاب صوتی ماه دل انگیز مه

کتاب صوتی ماه دل انگیز مه نوشته‌ی جیمز جونز، رمانی مستند و واقعی است که داستان آن در دل حوادث سال 1968 فرانسه اتفاق می‌افتد. جیمز جونز در این رمان، از زندگی یک خانواده‌ی آمریکایی در فرانسه‌ی سال 1968 و جریان انقلاب دانشجویی می‌گوید.

درباره‌ی کتاب صوتی ماه دل‌انگیز مه

کتاب صوتی ماه دل‌انگیز مه (The Merry Month of May) نوشته‌ی جیمز جونز (James Jones)، تصویری متفاوت از فرانسه، کشور عشاق، ترسیم می‌کند. در اینجا خبری از قرارهای عاشقانه‌ی پای برج ایفل و خوردن قهوه در کافه‌ها نیست. در عوض سنگرهای دانشجویان، چپ‌گرایان و اهل ادب سراسر بلوارهای پاریس را پوشانده است. اواخر دهه‌ی شصت میلادی است و در قلب فرانسه، انقلابی در حال وقوع است؛ انقلابی که برای همسایگان چندان مهم نیست، ولی توان این را دارد که سرنوشت سیاسی فرانسه را تغییر دهد و ترازوی قدرت را در این کشور میزان کند.

مردم فرانسه از اینکه سال‌ها قدرت در دستان جناح راست محصور بوده و همه‌چیز در کشور بر اساس روابط و زدوبند انجام می‌شده خشمگین‌اند. این عدم توازن در توزیع قدرت، حقوق شهروندی مردم را زیر پا گذاشته و جرقه‌ی شروع این انقلاب بوده است. حالا این مردمِ عصبانی مصمم‌اند تا تغییری اساسی در قوانین کشورشان ایجاد کنند؛ اراده‌ای که در نهایت، به حکم‌رانی رژیم بورژوازی و سرمایه‌دار فرانسه پایان می‌دهد و حکومت خودکامه‌ی دوگل را به زیر می‌کشد.

داستان کتاب صوتی ماه دل‌انگیز مه در چنین فضای پرتب‌وتاب و ملتهبی در جریان است. خانواده‌ای آمریکایی در اواخر دهه‌ی شصت میلادی در فرانسه ساکن شده‌اند و حالا تمام جریانات تاریخی مربوط به آن دوران، از دریچه‌ی دید آن‌ها روایت می‌شود. تناقض‌های فرهنگی این خانواده‌ی مهاجر با فرهنگ فرانسه و همچنین افول ارزش‌های اخلاقی از مواردی است که به داستان این کتاب شکل داده.

نکته‌ی جالب در رابطه با کتاب صوتی ماه دل‌انگیز مه این است که نویسنده‌ی آن جیمز جونز، که از نوابغ ادبیات آمریکا به شمار می‌رود، خود در اواخر دهه‌ی شصت میلادی در فرانسه ساکن بوده و اتفاقات آن زمان را به چشم دیده است. همین نکته باعث می‌شود تا داستان او، جنبه‌ی واقعی و مستند پیدا کند. این اولین باری نیست که زاویه دید جیمز جونز در آثارش از واقعیت منشأ می‌گیرد؛ او که سال‌های زیادی را در ارتش آمریکا خدمت کرده، اتفاقات زیادی از جمله حمله به پرل هاربر را از نزدیک دیده و در نبردهای جنگ جهانی دوم نیز حضور داشته است. همین اتفاق باعث موفقیت آثار او در حوزه‌ی جنگ است؛ چنان‌که کتاب «از این‌جا تا ابدیتِ» او برنده‌ی جایزه‌ی کتاب ملی شده است.

کتاب صوتی ماه دل‌انگیز مه، کتابی از جیمز جونز است که به همت پرویز شهدی به فارسی ترجمه شده. نشر صوتی جیحون و انتشارات کتاب‌سرای نیک، به ترتیب ناشران صوتی و متنی این کتاب هستند. این کتاب صوتی را با صدای گیرای مهیار ستاری می‌شنوید.

در نکوداشت کتاب ماه دل‌انگیز مه

• جیمز جونز تنها نویسنده‌ی معاصری است که من احساس می‌کردم استعداد بیشتری از خودم دارد. او تنها کسی است که به آثارش علاقه دارم. (Norman Mailer)

کتاب صوتی ماه دل‌انگیز مه برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب صوتی را به دوستداران رمان‌های خارجی با مضمون تاریخی پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب صوتی ماه دل انگیز مه می‌شنویم

یک نفر زنگ می‌زند. حدس می‌زنم چه کسی است. کسی جز وینتراب نمی‌تواند باشد که آمده ماجرای تصرف سوربن را برایم تعریف کند و یا خبرها و شایعاتی درباره‌ی تظاهرات شب بعد بیاورد. همین داوید وینترابی که معین عمل را در زندگی ما وارد کرده است. تصور می‌کنم چاره‌ای ندارم جز اینکه بروم در را به رویش باز کنم، اما فکر گوش کردن به حرف‌های او افسرده‌ام می‌کند. پیش از گشودن در باید کاغذهایم را مرتب و کشوهای میزم را قفل کنم. وینتراب این عادت بد را دارد که سر توی هر کاری می‌کند و هر جا می‌رود هر چه را دم دستش می‌رسد می‌خواند. وینتراب، وینتراب دلقک... رفت و موفق نشد نوشته‌هایم را ببیند. با این همه گمان می‌کنم بویی از وجود آن‌ها برده باشد. اگرچه من فقط از امروز شروع به کار کرده‌ام. او این‌طور است، روح فضولی دارد. گونه‌ای مکر حیوانی که ممنوعیت نمی‌شناسد و به زندگی خصوصی دیگران احترام نمی‌گذارد. از آنجا که خودش با بی‌پردگی ناراحت‌کننده‌ای از ماجراهای زندگی‌اش سخن می‌گوید، طبیعی می‌داند که آزادش بگذارید سر از کارهایتان در بیاورد. دست‌کم، دو بار به طور ضمنی اشاره کرد، شاید بد نباشد روی چیزی کار کنم، چند صفحه‌ای درباره‌ی خانواده‌ی گالگر و وقایع شش هفته‌ی گذشته بنویسم. موضوعی که خودم هم درباره‌اش فکر کرده بودم، بی‌آن‌که جوابی برایش پیدا کنم. عملاً ناممکن است بشود توصیف درستی از وینتراب کرد. وقتی دکمه‌ی دربازکن را فشار دادم و در ورودی ساختمان که یک طبقه پایین‌تر بود باز شد، صدای پرطنینش را که شادی ساختگی‌اش آشکار بود توی پله‌ها شنیدم: «سلام جک هارتلی! امشب خبرای داغی برات دارم.» آژان‌ها سرانجام خدمت وینتراب رسیدند و حالش را جا آوردند. پس‌از اینکه طی این چند هفته در خط مقدم جبهه‌ی انقلاب خدمت کرد، بالاخره موفق شد.

«کبودی‌هایی که روی تنمه دلیل این مدعاست. می‌خوام اونا رو نشونت بدم»

ضمن اینکه می‌کوشیدم خیلی آرام صحبت کنم، تا با پرگویی فراوان او در تضاد باشد، گفتم: «بیا بالا! بیا بالا داوید!»

حالا ضروری است چند کلمه‌ای درباره‌ی آپارتمانم بنویسم. این آپارتمان در ساختمانی قدیمی واقع است که یکی از پیشکارهای شاه حدود سال 1720 آن را ساخته است. اگرچه اسمش روی صفحه‌ای برنزی حک شده که روی دیوار بنا طرف رودخانه نصب است و به ندرت هم کسی آن را تمیز می‌کند، امروزه به کلی از یادها رفته است.

فهرست مطالب کتاب صوتی