معرفی و دانلود کتاب صوتی پیوند ناگسستنی

معرفی کتاب صوتی پیوند ناگسستنی

قصه‌ی شگفت‌انگیز دیگری از نویسنده‌ی برنده‌ی جایزه‌ی نوبل؛ هان کانگ در کتاب صوتی پیوند ناگسستنی که جایگاه پرفروش‌ترین کتاب نیویورک تایمز را نیز از آن خود کرده است، داستان کمکی خالصانه به یک دوست را تعریف می‌کند که به باز کردن دری از گذشته و آشکار کردن رازهای تاریخی منجر می‌شود...

درباره‌ی کتاب صوتی پیوند ناگسستنی

هان کانگ (Han Kang) را بدون شک می‌توان یکی از پرافتخارترین نویسندگان کره‌ای دانست. او که در خانواده‌ای فرهنگی و دست‌به‌قلم متولد شد، توانست با فراتر بردن مرز استعداد و توانمندی‌اش در به تصویر کشیدن احساسات و رنج‌های انسانی در نوشته‌هایش، جوایز زیادی را از آن خود کند. در خانواده‌ای که پدر و برادرش نیز نویسندگان شناخته‌شده‌ای بودند،‌ او توانست اولین زن خانواده، کشور و حتی آسیا باشد که جایزه‌ی نوبل را با خود به خانه می‌برد. مهم‌ترین و برجسته‌ترین شاخصه در نثر هان کانگ توانایی او در به تصویر کشیدن تجربه‌ی زیست انسانی با تمام پیچیدگی‌ها،‌ ابهامات و سختی‌های آن است که این ویژگی، در کتاب صوتی پیوند ناگسستنی (We Do Not Part) نیز به چشم می‌خورد.

رمان پیوند ناگسستنی نیز مثل سایر آثار هان کانگ، مورد توجه و استقبال زیادی واقع شد و جوایز مختلفی را نیز از آن خود کرد. شنیدن داستان این کتاب صوتی بیشتر به تجربه‌ای وهم‌آلود شباهت دارد؛ گویی خوابید و در حال دیدن رویایی عجیب و مرموز هستید که مرزهای خواب و واقعیت را در هم محو کرده است.

روایت هان کانگ از دوستی، اضطرار و افشای گذشته‌ای تاریک

هان کانگ در کتاب صوتی پیوند ناگسستنی داستان دو دوست صمیمی را روایت می‌کند. یک روز صبح پیامی اضطراری از از سمت اینسوان به کیونگها می‌رسد؛ پیامی که نشان می‌دهد اینسوان بر اثر آسیبی که دیده، در بیمارستان بستری است. شاید اینسوان از بابت آسیب جسمی در رنج و درد فراوانی باشد، اما آنچه بیش از همه برایش اهمیت دارد و از بابت آن به دوستش پیام داده پرنده‌ی کوچکش آماست.

آما پرنده‌ی سفید کوچکی است که اینسوان از او به عنوان حیوان خانگی‌اش نگهداری می‌کند و حالا که آسیب دیده و در بیمارستان بستری است، نگران است که پرنده در خانه‌ی خالی و تنها از گرسنگی و تشنگی تلف شود. او در پیامش به کیونگها از او خواسته تا خودش را هرچه سریع‌تر به خانه‌اش در جزیره‌ی ججو برساند و پرنده‌ی بی‌زبان را از خطر مرگ نجات دهد.

کیونگها راهی جزیره‌ی ججو می‌شود، اما ورودش به جزیره با طوفان‌های فصلی همزمان می‌شود. هوا چنان طوفانی است که دغدغه‌ی کیونگها کم‌کم از نجات پرنده، به نجات جان خودش معطوف می‌شود. باید هرچه سریع‌تر خودش را به خانه‌ی دوستش برساند، اما در این میان، رازهای تاریکی از تاریخ دور کره راهشان را به واقعیت باز می‌کنند؛ رازهایی که خبر از یک نسل‌کشی خونین می‌دهند...

کتاب صوتی پیوند ناگسستنی کاری از نشر بامداد سیام و نشر صوتی موج کتاب است. این کتاب را با صدای فاطمه صداقتی و ترجمه‌ی فاطمه رحیمی در اختیار دارید.

جوایز و افتخارات کتاب پیوند ناگسستنی

• برنده‌ی Prix Médicis étranger در سال 2023
• برنده‌ی Prix Émile Guimet در سال 2024
• کتاب منتخب سردبیران آمازون در دسته‌ی بهترین داستان
• کتاب پرفروش نیویورک تایمز

نکوداشت‌های کتاب پیوند ناگسستنی

• یک یادآوری هولناک از گم شدن افراد و رویدادهایی که در بعد فضا و زمان از ما دور شده‌اند. (نیویورک تایمز)
• کاوشی تأثیرگذار و وهم‌آلود در دل دوستی در میان اتفاقات تلخ تاریخی. (تایم)
• هان کانگ رمان‌نویس و شاعری با احساسات عمیق و دقت فوق‌العاده به جزئیات است... کتاب پیوند ناگسستنی یک داستان پیچیده و اسرارآمیز است که حول محور یک پاک‌سازی قومی در جزیره‌ی ججو پس از جنگ کره می‌چرخد و از زاویه دید سه شخصیت زن روایت می‌شود. (نیویورکر)
• در یک کلام فوق‌العاده؛ رمان پیوند ناگسستنی یک اثر درخشان است، به‌ویژه برای مخاطبانی که با آثار هان کانگ آشنا هستند و متوجه ایده‌های قدیمی او درباره‌ی پرداختن به فجایع تاریخی، مبارزه برای افشای حقایق پنهان‌شده توسط دولت‌ها، و یافتن ارتباط در میان انسان‌ها علی‌رغم رنج‌های اجتناب‌ناپذیر می‌شوند. (سان فرانسیسکو کرونیکل)
• هان کانگ مخاطبان آمریکایی را به روبه‌رو شدن با فجایای تاریخی که اجدادشان در شکل‌گیری‌اش نقش داشته‌اند دعوت می‌کند و سپس نوعی رستگاری کوچک و لحظه‌ای به آن‌ها ارائه می‌دهد؛ فرصتی برای کشف میراث شرم توسط خودشان. (آتلانتیک)

کتاب صوتی پیوند ناگسستنی برای چه کسانی مناسب است؟

این داستان ترکیبی از خیال و واقعیت است که اتفاقات تاریخی خاصی را به زمان حال وصل می‌کند. اگر طرفدار رمان‌های خارجی تاریخی و اجتماعی باشید، این کتاب برایتان جذاب خواهد بود.

در بخشی از کتاب صوتی پیوند ناگسستنی می‌شنویم

منتظر من نبود. شاید نیاز فوری به پرستار یا دکتر داشت. اما ناگهان انگار به خودش آمد و من را شناخت. چشم‌های بزرگش بیشتر باز شدند و برق زدند، سپس مانند دو هلال، در بستری از خطوط ریز صورتش، باریک شدند. دیدم که لب‌هایش را تکان می‌دهد و کلمه‌ای را ادا می‌کند: «اومدی؟» پرسیدم: «چه اتفاقی افتاده؟» و به سمت تختش رفتم. با لباس گشاد بیمارستان، ترقوه‌های باریکش بیشتر به چشم می‌آمد. صورتش تقریباً تنها بخشی از بدنش بود که نسبت به آخرین باری که او را دیده بودم لاغرتر به نظر نمی‌رسید. هرچند شاید به دلیل تورم بود. اینسوان با صدای آرام گفت: «انگشتم رو با اره برقی بریدم.» صدایش طوری بود که انگار می‌خواست به تارهای صوتیش فشار نیاورد.

فهرست مطالب کتاب صوتی