معرفی و دانلود کتاب مارپیچ: کتاب اول مجموعه داستان‌های کوتاه جهان

معرفی کتاب مارپیچ: کتاب اول مجموعه داستان‌های کوتاه جهان

کتاب مارپیچ مجموعه داستانی است که با نثری شاعرانه و درون‌نگر به بررسی پیچیدگی‌های روابط انسانی و تأثیر خاطرات بر احساسات فرد می‌پردازد. این مجموعه شامل ده داستان‌ از گروه نویسندگانی چون بنانا یوشیموتو، آلبرتو موراویا، جان چیور و دیگران می‌شود.

درباره‌ی کتاب مارپیچ

نویسنده‌ای که به‌دلیل خماری و سردرد شدید، قادر به انجام کارهای روزمره‌اش نیست، باید برای کتابی از آثار عکاسی یک هنرمند، شرح‌نوشته‌هایی بنویسد؛ اما بی‌حوصلگی و درد، تمرکز را از او گرفته‌اند. در این حالت، صداهای اطراف، مانند تمرین ویولن دختربچه‌ای از اتاق کناری، با خاطرات و تصاویر ذهنی او در هم می‌آمیزند. راوی به یاد دوست‌دخترش می‌افتد که عادت دارد هنگام کمبود واژگان، چشمانش را ببندد. این خاطره‌ها، احساساتی از آرامش و اضطراب را در او برمی‌انگیزند. دوست‌دخترش تماس می‌گیرد و قرار ملاقاتی در کافه‌ای می‌گذارد؛ اما زمانی که راوی به آنجا می‌رسد، کافه بسته است. بااین‌حال، او را در ویترین بوتیک کنار کافه می‌بیند و به دیدارش می‌رود. این داستان با عنوان مارپیچ نوشته‌ی بنانا یوشیموتو (Banana Yoshimoto)، اولین داستان کوتاه از کتاب مارپیچ به حساب می‌آید. این کتاب اولین جلد از مجموعه‌ی داستان‌های کوتاه جهان انتشارات علمی و فرهنگی به شمار می‌رود.

کتاب مارپیچ شامل داستان‌هایی از نویسندگان مطرحی چون بنانا یوشیموتو، آلبرتو موراویا (Alberto Moravia) و جان چیور (John Cheever) می‌شود. هر داستان در این مجموعه نمایانگر فرهنگی خاص و دیدگاهی متمایز از مسائل انسانی، اجتماعی یا فلسفی است که توانسته جایگاه ویژه‌ای در ادبیات کوتاه جهان پیدا کند. این داستان‌ها بر موضوعاتی مرتبط با پیچیدگی‌های زندگی، روان‌شناسی شخصیت‌ها و معضلات اجتماعی و فرهنگی تمرکز دارند. انتخاب عنوان «مارپیچ» می‌تواند به پیچیدگی‌های روایت و تنوع موضوعات اشاره داشته باشد. در این کتاب، هر داستان همچون بخشی از یک پازل بزرگ است که در نهایت تصویری جامع از تجربه‌های انسانی را به نمایش می‌گذارد.

یکی از مهم‌ترین نقاط قوت این کتاب، تنوع سبک‌های ادبی آن است. داستان‌های کوتاه موجود در این مجموعه از نویسندگانی با پیشینه‌های فرهنگی و ادبی متفاوت انتخاب شده‌اند. این تنوع به خواننده این امکان را می‌دهد که با ژانرهای گوناگون داستان‌نویسی آشنا شود؛ از روایت‌های واقع‌گرایانه گرفته تا داستان‌هایی با عناصر تخیلی یا حتی فلسفی. کتاب مارپیچ می‌تواند ابزاری برای آشنایی مخاطبان ایرانی با فرهنگ‌ها و تفکرات مختلف جهان باشد. این کتاب نه‌تنها به‌عنوان مجموعه‌ای ادبی، بلکه به‌عنوان پلی میان فرهنگ‌های مختلف عمل می‌کند.

در مجموع، کتاب مارپیچ به‌عنوان نخستین جلد از مجموعه‌ی داستان‌های کوتاه جهان، اثری ارزشمند برای علاقه‌مندان به ادبیات جهان است. این کتاب نه‌تنها داستان‌هایی جذاب و تأمل‌برانگیز ارائه می‌دهد، بلکه فرصتی را برای خواننده فراهم می‌کند تا با فرهنگ‌ها و دیدگاه‌های مختلف در ادبیات آشنا شود. برای کسانی که به دنبال درک عمیق‌تری از تجربه‌های انسانی و فرهنگی هستند، کتاب حاضر انتخابی مناسب و الهام‌بخش خواهد بود.

این مجموعه داستان را انتشارات علمی و فرهنگی با ترجمه‌ی محمدعلی مهمان‌نوازان منتشر کرده است.

کتاب مارپیچ برای چه کسانی مناسب است؟

اگر می‌خواهید داستان‌های متنوعی از ملل گوناگون در یک کتاب بخوانید، کتاب مارپیچ می‌تواند انتخاب مناسبی برای شما باشد.

در بخشی از کتاب مارپیچ: کتاب اول مجموعه داستان‌های کوتاه جهان می‌خوانیم

کاملاً خاطرجمع باشید که وقتی زنی به محفل انس چند مرد راه پیدا می‌کند، آن محفل بدون هیچ تردیدی از هم خواهد پاشید و مسلماً تمام اعضای آن به دنبال کار خود خواهند رفت. آن سال ما گروهی را تشکیل داده بودیم که شامل چند مرد جوان بود، و همگی در همدلی و هم‌فکریِ کامل با یکدیگر بودیم؛ همیشه متحد، همیشه موافق و همیشه با هم. همۀ ما وضعیت مالی مناسبی داشتیم: توره به برکت تعمیرگاهش، برادران مودستی به سبب دلالی در کار گوشت، پیپو مورگانتی با مغازۀ قصابی‌اش، رینالدو با کافه‌اش، و من با مجموعۀ مختلفی از کارها؛ درواقع آن موقع در کار خرید و فروش رزین (صمغ) و محصولات مرتبط با آن بودم. با وجود آنکه همگی زیر سی سال بودیم، وزن هیچ‌کداممان کمتر از دوازده یا سیزده سنگ نبود. همۀ ما خیلی خوش‌اشتها بودیم و بلد بودیم چطور به خودمان برسیم. در طول روز مشغول کار می‌شدیم، اما همیشه از ساعت هفت به بعد با هم بودیم؛ اول در کافۀ رینالدو که در کورسو ویتوریو واقع بود، جمع می‌شدیم، و بعد به یک رستوران باغچه‌دار در محلۀ چیسانووا می‌رفتیم. حتی یکشنبه‌ها هم با هم بودیم: حالا یا برای تماشای مسابقات فوتبال به استادیوم می‌رفتیم، یا برای گشت‌وگذار راهی کاستلی رومانی می‌شدیم یا در صورتی که هوا گرم بود به اوستیا یا لادیسپولی می‌رفتیم. ما شش نفر بودیم، بااین‌حال می‌شد گفت که یک روح در چند بدن بودیم. بنابراین اگر یکی از ما به چیزی علاقه‌مند می‌شد، طولی نمی‌کشید که پنج نفرِ بقیه هم به آن علاقه پیدا می‌کردند. در خصوص جواهرات باید بگویم که اول بار توره این قضیه را پیش کشید.

فهرست مطالب کتاب

مارپیچ
جواهرات
آه ای شهر رؤیاهای بربادرفته
چشم‌انداز تپه‌های نقره‌ای
تختخواب چهارتیرکیِ برنجی
طلسم و ماهِ همیشه‌متغیر
زبانْ‌برزخی
اورژانس
رودلفوی کوچک
آی دبلیو ام هزار