معرفی و دانلود کتاب هنرمند

معرفی کتاب هنرمند

کتاب هنرمند نوشته‌ی آندرس اینیستا، یکی از بهترین فوتبالیست‌های نسل خود است؛ اسطوره‌ی تیم بارسلونا و تیم ملی فوتبال اسپانیا که به‌گفته‌ی ورزشکاران دیگری مانند کریستیانو رونالدو، لیونل مسی، لوئیس سوارز و پل اسکولز، از بهترین‌های تاریخ فوتبال است. او این کتاب را از زبان خودش، مربیان، هم‌تیمی‌ها، مخالفان، دوستان و خانواده‌اش نوشته؛ خودنگاره‌ای که برای طرفداران فوتبال بسیار خواندنی و جذاب است. این اثر یکی از پنجاه کتاب برتر سال تلگراف می‌باشد.

درباره‌ی کتاب هنرمند

آندرس اینیستا (Andrés Iniesta) تنها دوازده سال داشت که پیشاهنگان او را به آکادمی معروف لاماسیا دعوت کردند. پس از فارغ‌التحصیلی از لاماسیا، آکادمی افسانه‌ای جوانان بارسلونا، اینیستا اولین بازی خود را در سال 2002 در سن 18 سالگی برای تیم اصلی انجام داد. اندکی پس از پیوستن او به باشگاه، اسطوره‌ی بارسا، پپ گواردیولا، درباره‌ی او چنین گفت: «این پسر همه‌ی ما را بازنشسته خواهد کرد». او در فصل 05-2004 به یک بازیکن ثابت در خط هافبک بارسا تبدیل شده بود و تا مدتی طولانی در این تیم بزرگ بازی می‌کرد. اینیستا بارسا را به یک رشته‌ی شگفت‌انگیز از قهرمانی‌ها و انبوهی از جام‌ها از جمله هشت قهرمانی لالیگا و چهار قهرمانی لیگ قهرمان اروپا رسانید. در کتاب هنرمند (The Artist: Being Iniesta) می‌خوانیم که در سطح بین‌المللی او بیش از صد بازی ملی داشته و دو بار قهرمان مسابقات جام ملت‌های اروپا شده است. در سال 2010، او گل پیروزی تیمش را به ثمر رساند و اولین قهرمانی اسپانیا را در جام جهانی به ارمغان آورد.

حتی اگر طرفدار بارسلونا هم نباشید می‌دانید که اینیستا نمادی برای فوتبال است. هم تیمی‌ها و رقبای او، همگی به نیکی از او یاد می‌کنند. نام او در سراسر جهان شناخته‌ شده است. بااین‌حال، در کتاب هنرمند می‌خوانیم که سفر او از نقطه‌ی آغازین تا رسیدن به این درجه از شهرت، چندان هم آسان نبوده است. ممکن است شما داستان مبارزات او را ندانید، اما زندگی او بیش از چیزی که به چشم عموم مردم آمده، تحت‌تأثیر این مبارزات مداوم و هر روزه بوده. بر زبان آوردن حتی یک کلمه‌ی بد در مورد آندرس غیرممکن است. او مردی بسیار خوب، سخاوتمند، دلسوز و مهم‌تر از همه متواضع است.

کتاب هنرمند تقریباً همه‌ی چیزهایی را که ممکن است بخواهید درمورد این نابغه‌ی کوچک‌اندام بدانید، از روزهای اولیه‌ی حضور او در تیم آلباسته تا تبدیل شدن به کاپیتان بارسلونا، یکی از بزرگ‌ترین باشگاه‌های دنیا، در صفحات خود گنجانده است. متن تألیفی اینیستا به حرفه‌اش، روابط و دوستی‌هایش و پستی و بلندی‌های زندگی‌ شخصی‌اش می‌پردازد و همه‌چیز را برای طرفداران و مخالفان او آشکار می‌کند. امتیاز بالای طرفداران بارسا به این کتاب، کاملاً قابل‌درک و طبیعی است، اما این کتاب حقیقتاً خوب نوشته شده و حتی اگر یک هوادار نباشید هم آن را با علاقه دنبال خواهید کرد.

در ابتدای کتاب هنرمند، مقدمه‌ای توسط خود اینیستا نوشته شده است و در ادامه مجموعه‌ای از نقل‌قول‌ها از طیف گسترده‌ای از افرادی که در طول سال‌ها با او روبه‌رو شده‌اند در اختیار خوانندگان قرار گرفته است. آن‌ها از توانایی خارق‌العاده‌ی او در دریبل زدن، تسلط او بر توپ در زمین بازی، سرعت بسیار بالای او و این‌ حقیقت تلخ که هرگز آن‌طور که شایسته‌اش بوده از او تمجید نشده است، به ما می‌گویند.

کتاب هنرمند را ماشاالله صفری به فارسی برگردانده و انتشارات گلگشت آن را منتشر کرده و در اختیار خوانندگان علاقه‌مند قرار داده است.

در نکوداشت کتاب هنرمند

• یکی از 50 کتاب برتر سال تلگراف؛ هافبک بارسلونا که از او به‌عنوان یکی از بهترین بازیکنان فوتبال یاد می‌شود، از مرموزترین‌ها نیز هست. این زندگینامه تا حد زیادی به ابهام‌زدایی از او کمک می‌کند. (Daily Telegraph)

کتاب هنرمند برای چه کسانی مناسب است؟

خواندن این کتاب را به علاقه‌مندان به کتاب‌های زندگی‌نامه و طرفداران فوتبال پیشنهاد می‌دهیم.

در بخشی از کتاب هنرمند می‌خوانیم

خوزه کارلوس دروازبان آلباسته بود و از آن دوران یادگاری خاصی دارد: «هنوز نامه‌هایی که آندرس بعد از پیوستن به بارسلونا از لاماسیا برایم ارسال می‌کرد را دارم، آن زمان پیامک و این چیزها نبود و آندرس عاشق نامه نوشتن بود. درباره چند خط کوتاه صحبت نمی‌کنیم، نامه 6 یا 7 صفحه کامل بودند. گاهی اوقات هم من به لاماسیا زنگ می‌زدم و می‌خواستم با او صحبت کنم. ساعت‌ها برای یکدیگر داستان تعریف می‌کردیم. حتی امروز هم وقتی به نامه‌ها نگاه می‌کنم، احساساتی می‌شوم. درباره چی می‌نوشت؟ تقریبا همه چیز، زندگی در بارسلونا: امروز با کاستل دِفِلز بازی کردیم و 0-4 پیروز شدیم. می‌دونی چیه خوزه؟ اینجا زندگی راحته، وقتی وارد رختکن میشی همه چیز آمادس. لازم نیست نگران چیزی باشی... با این حال همیشه هم مثبت نبود: خوزه، خیلی سخته. دلم برای خانواده‌ام تنگ شده. خیلی خیلی تنگ شده. واقعا سخته. البته که سخت بود. فکر نمی‌کنم من دوام می‌آوردم.»

هر ساعت یک نبرد بود، و هر ساعتی که در لاماسیا می‌گذشت، روزهای زندگی در فوئِنتالبیا و آلباسته شادتر به نظر می‌رسید. آندرس با حسرت به گذشته نگاه می‌کرد، بیشتر از هر زمان دیگری. دلتنگ آن روزها بود. آن زمین فوتبال، زمین بازی مدرسه و.... آندرس می‌گوید: «با حس خوشبختی و نوستالژیا به کودکی‌ام نگاه می‌کنم. ساعت‌ها در زمین بازی مدرسه وقت می‌گذراندم، بازی‌ها بی پایان بودند. در پایان کلاس‌ نوبت صبح، اگر در آلباسته تمرین نداشتم، با جولین و آبلاردو بازی‌هایی که از خودمان در آورده بودیم را انجام می‌دادیم. تقریبا همیشه مقابل پسرهای 3 یا 4 سال بزرگتر بازی می‌کردیم. بازی ساده بود: پنج پنالتی، پنج ضربه آزاد و پنج شوت راه دور به دروازه بدون دروازبان. عاشق این بازی بودم، و عاشق 5 مقابل 5‌های طولانی در تابستان، به نظر می‌رسید بازی برای همیشه ادامه خواهد داشت. باید تیم خوبی جمع می‌کردید، چون اگر آن‌ها گل می‌زدند، باید از زمین بیرون می‌رفتید: برنده در زمین می‌ماند و ما می‌خواستیم بیشتر بازی کنیم. نمی‌خواستیم کنار زمین بایستیم و بدنمان سرد شود. از آن بازی‌ها حسابی لذت می‌بردم.

فهرست مطالب کتاب

درباره‌ی نویسنده
درباره‌ی کتاب
یادداشت نویسنده
مقدمه
نیمه‌ی اول. درون زمین
1. پرتگاه
2. فوئِنتا لبیا
3. برونِت
4. لاماسیا
5. پدر
6. خردمند
7. تیم‌اصلی
8. فرانک
9. برادرها
10. پِپ
11. دَرد
12. قله‌ی دنیا
13. رُقبا
14. دل‌بوسکه
15. دَنی
16. شماره‌ی 8
17. 12 یاردی
18. لوئیز اِنریکه
19. فرشته محافظ
نیمه‌ی دوم. از کنارِ زمین
20. اینیستا‌های دیگر
21. آبی - آناری
22. دستان هدایت‌گر
23. آنا
24. ماما
تصاویر