معرفی و دانلود کتاب پسری که خانه‌ی بی‌دود ساخت

معرفی کتاب پسری که خانه‌ی بی‌دود ساخت

کتاب پسری که خانه‌ی بی‌دود ساخت نوشته‌ی الیزابت سانبی، داستانی واقعی درمورد مهارت حل مسأله، اهمیت به خانواده و محیط‌زیست است . اقبال، پسربچه‌ای بنگلادشی است که با ساختِ خلاقانه‌ی اجاق‌گاز خورشیدی، خانواده‌اش را از قرارگیری در معرض آلاینده‌های اجاق هیزمی نجات می‌دهد. این اثر به‌عنوان بهترین کتاب مصور علمیِ کودکانه انتخاب شده است.

درباره‌ی کتاب پسری که خانه‌ی بی‌دود ساخت

کتاب پسری که خانه‌ی بی‌دود ساخت (Iqbal and His Ingenious Idea) طبق تجربیات زیست‌بومیِ مردم بنگلادش نوشته شده. بیشتر مردم بنگلادش بر روی شعله‌ی مستقیم هیزم غذا می‌پزند. این موضوع زیان‌های جبران‌ناپذیری بر محیط‌زیست و سلامت انسان به‌جا می‌گذارد. در فصلِ باران‌های موسمی در بنگلادش، زنان مجبور به بردنِ اجاق‌ها به درون خانه هستند و این موضوع، خطر دودِ آتش را چندین برابر می‌کند. الیزابت سانبی (Elizabeth Suneby) در این کتاب تصویری، داستان خانواده‌ای بنگلادشی را به تصویر می‌کشد که نمی‌توانند هزینه‌ی خرید یک اجاق‌گاز بدون دود را پوشش دهند.

اقبال، پسر خانواده و خواهرش سعدیه، در یک مدرسه درس می‌خوانند. قرار است مسابقه‌ای علمی از طرف مدرسه در هفته‌ی آینده برگزار شود. جایزه‌ی نقدی به کسی تعلق می‌گیرد که هوشمندانه‌ترین پروژه را به نفع محیط‌زیست انجام دهد. جایزه‌ی علمی و سرفه‌های مادر که حاصل از استشمام دودِ آتش است، محرک‌های اصلیِ اقبال و خواهرش قرار می‌گیرند تا به ساختِ وسیله‌ای مبتکرانه بیندیشند. آن‌ها تحقیقاتشان را در زمینه‌های اجاق‌های خورشیدی آغاز می‌کنند. سپس با وسایلی که در اختیار دارند، مانند یک چتر خراب، ورق آلومینیوم و ماهیتابه‌ی قدیمی دوده‌زده اجاقی می‌سازند که با انرژی خورشیدی کار می‌کند. اقبال می‌داند که این نوع ماهیتابه‌ها برای محیط‌زیست ضرری ندارند، به سلامتی آسیب نمی‌زنند و آشپزیِ زنان را آسان می‌کنند. روز اهدای جوایز مسابقه سر می‌رسد و قلب اقبال در سینه می‌کوبد.

کتاب پسری که خانه‌ی بی‌دود ساخت اطلاعات خوبی درمورد اجاق‌های پاک که آلاینده‌های کمتری در طبیعت رها می‌کنند در اختیار مخاطب می‌گذارد و دستورالعمل ساخت آن‌ها را ارائه می‌دهد. نشر ادامه (واحد کودک و نوجوان انتشارات اطراف) اقدام به چاپ و نشر این کتاب با ترجمه‌ی امین شیرپور کرده است.

درباره‌ی مجموعه‌ی بچه‌های اطراف جهان

انتشارات اطراف به‌منظور آشنایی کودکان و نوجوانان با دیگر بچه‌ها در سراسر جهان و شناخت موقعیت اجتماعی آن‌ها، مجموعه‌ی بچه‌های اطراف جهان را منتشر کرده است. این مجموعه، داستان واقعی زندگی شش بچه‌ی معمولی با ویژگی‌های قهرمانانه را در شش مجلد به تصویر کشیده است که هرکدام به‌نحوی جهان خود و انسان‌های پیرامون‌شان را متحول کرده‌اند. مخاطبان با خواندن این داستان‌ها با مفاهیمی مثل مراقبت از محیط زیست، نوع‌دوستی، کمک به حیوانات، کارآفرینی و کمک به اقتصاد خانواده و... آشنا می‌شوند.

کتاب‌های «پسری که فیل را بزرگ کرد»، «دختری که مزرعه را نجات داد»، «دختری که باغ را سرسبز کرد»، «پسری که صدای خرس‌ها شد» و «پسری که با برگ موز فوتبال راه انداخت» مجلدهای دیگر این مجموعه هستند.

جوایز و افتخارات کتاب پسری که خانه‌ی بی‌دود ساخت

• برنده‌ی جایزه‌ی Skipping Stones Honor List در سال 2019؛
• تقدیرشده توسط جایزه‌ی زمین سبز ( Green Earth) در سال 2019؛
• برنده‌ی جایزه‌یAAAS/Subaru SB&F برای بهترین کتاب علمیِ کودکان در سال 2019؛
• دریافت جایزه‌ی افتخاری کتاب جنوب آسیا (South Asia Book Award) در سال 2019؛
• حضور در فهرست بهترین کتاب‌های کودکِ سال از نگاه Bank Street College در سال 2019.

نکوداشت‌های کتاب پسری که خانه‌ی بی‌دود ساخت

• آموزنده. (بوک‌لیست)

• نمونه‌ای عالی از به‌کارگیری علم در حل مسئله توسط بچه‌ها. (School Library Journal)

• این کتاب، فایده‌ی کنجکاوی را در ایجاد تغییری خلاقانه نشان می‌دهد. (Kirkus Reviews)

• داستانی دل‌گرم‌کننده از تدبیری که پسربچه‌ای با حمایت خانواده و مدرسه می‌اندیشد. (Resource Links)

• اقبال نمونه‌ی بارز کودکی است که با تربیت و آموزش صحیح، در حل مسئله توانمند شده‌ است. (پابلیشرز ویکلی)

کتاب پسری که خانه‌ی بی‌دود ساخت برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب به کودکان 8 تا 12 ساله پیشنهاد می‌شود.

در بخشی از کتاب پسری که خانه‌ی بی‌دود ساخت می‌خوانیم

بعد از این‌که همه‌ی خانواده شامشان را خوردند، آما استراحت کرد. فردا باید بچه را برمی‌داشت و می‌رفت بیرون تا هیزم جمع کند. ذخیره‌ی هیزمشان خیلی کم بود.

آما داشت چرت می‌زد که پدر اقبال خیلی یواش گفت: «امروز توی بازار یه اجاق خاص دیدم. فروشنده گفت با گاز پروپان کار می‌کنه، به‌خاطر همین، دیگه از دودی که آما و بچه رو مریض می‌کنه خبری نیست.» اقبال پرسید: «می‌تونیم یه‌دونه بخریم آبا؟» پدرش آهی کشید و گفت: «پولش رو نداریم. کاش می‌تونستیم بخریمش.»

آن شب اقبال با صدای برخورد قطره‌های باران با سقف حلبی خانه‌یشان خوابش برد. اما خیلی زود صدای سرفه‌های آما و روپا از خواب بیدارش کرد.