معرفی و دانلود کتاب بردیا و دختر مصری: ماجرای عشق بردیا، پسر کوروش بزرگ

معرفی کتاب بردیا و دختر مصری: ماجرای عشق بردیا، پسر کوروش بزرگ

کتاب بردیا و دختر مصری، نوشته‌ی عباس سلیمانی امیری، رمانی تاریخی است که ماجرای عشق پسر کوروش بزرگ به دختری مصری را روایت می‌کند. نویسنده این داستان را بر اساس کتاب «تاریخ جهان»، اثر هرودوت یونانی و منابع معتبر دیگر بازآفرینی کرده است.

درباره‌ی کتاب بردیا و دختر مصری

داستان زندگی فرزندان کوروش بزرگ، مانند قصه‌ی خود او جذاب و پرماجراست. بردیا، پسر کوچک‌تر کوروش که برخلاف برادر بزرگ‌ترش محبوب مردم نیز بود، زندگانی کوتاه، اما پرفرازونشیبی داشته که عباس امیری سلیمانی، در این کتاب به بخش‌هایی از آن پرداخته است. کتاب بردیا و دختر مصری، داستان عشق بردیا را به دختری مصری روایت می‌کند. نویسنده‌ی این کتاب، کتابی نیز با نام «بردیا؛ فرزند کوروش بزرگ، مقتول حسادت»، نگاشته است که زندگی بردیا را از زوایایی کلی‌تر در آن کتاب روایت کرده. کانون روایت او در کتاب «بردیا؛ فرزند کوروش بزرگ، مقتول حسادت»، بیشتر به مسئله‌ی حسادت کمبوجیه به او و داستان کشته شدن بردیا منحصر شده است، اما کتاب بردیا و دختر مصری، بیشتر بر مسئله‌ی سفر بردیا به مصر به همراه لشکر کمبوجیه و آشنایی او با دختر مصری تمرکز کرده است.

در دوران پادشاهی کوروش، پادشاه ایران، حکم‌رانی ممالک مفتوحه‌ی غربی را به پسر بزرگ‌ترش کمبوجیه داده بود و حکومت مناطق شرقی ایران را به بردیا. وقتی که کمبوجیه تصمیم گرفت تا مصر را نیز فتح کند و به قلمرو پدر بیفزاید، توطئه‌ای در ذهن پروراند و بردیا را نیز با خود به مصر برد تا او را از بین ببرد. در سفری که بردیا به همراه برادرش به مصر رفت، با دختری مصری آشنا و به او علاقه‌مند شد. عباس سلیمانی امیری با بیانی ساده و منابعی معتبر، این داستان را در قالب رمانی تاریخی روایت می‌کند.

منبع عمده‌ی نویسنده برای دریافت واقعیت‌های تاریخی کتاب «تاریخ جهان» نوشته‌ی هرودوت بوده است، اما به ضرورت از کتاب‌های دیگری مانند «تاریخ مردم ایران» نیز استفاده کرده. همچنین در بخشی از مطالب این ارثر از کتاب دیگرش، بردیا؛ فرزند کوروش بزرگ، مقتول حسادت، بهره برده است. به همین خاطر ممکن است در مواردی محتوای دو کتاب با هم هم‌پوشانی داشته باشد.

کتاب بردیا و دختر مصری رمانی تاریخی است و به سبب تاریخی بودن، بیشتر به محتوا توجه دارد. عباس سلیمانی امیری در این رمان از تکنیک‌های فرمی یا هنرمندی‌های زبانی استفاده نکرده و مطالب را با نثری بسیار ساده و روایتی آسان و بدون پیچیدگی در اختیار مخاطب قرار داده است. این نکته موجب می‌شود تا خواننده در ذهن خود داستان را خیالی فرض نکند و مطالب رمان، واقع‌نمایی بیشتری برای مخاطب داشته باشد.

روایت این رمان با سیری خطی، از فتح بابل و سرزمین‌های غربی ایران به دست کوروش آغاز می‌شود و پس از مشخص شدن مناسبات ایرانیان با کشور و مردم مصر، به موضوع اصلی که آشنایی و عشق بردیا و دختر مصری است، می‌رسد. البته در این رمان نیز، جای پای حسادت کمبوجیه در قلم نویسنده یافت می‌شود. از این رو، پایان روایت رمان، داستان پایان یافتن زندگی کمبوجیه نیز هست.

کتاب بردیا و دختر مصری نوشته‌ی عباس سلیمانی امیری، در انتشارات طلایه به چاپ رسیده است.

کتاب بردیا و دختر مصری برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای کسانی که به رمان‌های تاریخی علاقه‌مندند یا موضوع تاریخ ایران باستان را برای مطالعه می‌پسندند، مناسب است.

در بخشی از کتاب بردیا و دختر مصری: ماجرای عشق بردیا، پسر کوروش بزرگ می‌خوانیم

آفتاب غروب کرده بود و تاریکی شب به تدریج بر همه‌جا سایه افکند. در آن تاریکی باگواس خواجه به اقامتگاه نی‌تیت رفت و او را که در اثر گریه‌های شدید شب نی‌تیت را بیهوش کرده بود، بر روی تخت دید. سپس از آن اتاق خارج شد و در را قفل کرد و از آن‌جا رفت.

بعد از رفتن باگواس، جوانی به همراه یک باغبان از لابلای درختان و پشت بوته‌های گل می‌گذشتند و با استفاده از تاریکی شب به اقامتگاه نی‌تیت نزدیک شدند. باغبان از گوماته فاصله گرفت و در پشت بوته‌های گل خود را مخفی کرد و از دور مراقب اوضاع بود. گوماته در فاصله‌ی چند متری اتاق نی‌تیت ایستاد و همان‌جا سوت کشید در این هنگام دستی از پنجره بیرون آمد و آن جوانک را به درون فرا خواند. جوان به کنار پنجره رفت و با دست خود آن را گرفت و نیمه باز کرد سپس با یک حرکت به درون پرید.

گوماته هر چند روز یک‌بار به دیدن ماندانا به اقامتگاه نی‌تیت می‌رفت و با هم گفتگوی عاشقانه می‌کردند. آن‌ها به هم قول دادند و سوگند یاد کردند که نسبت به هم وفادار باشند. هنوز گوماته و ماندانا در حال گفتگو بودند که ناگهان باغبان دستی برهم زد و این صدا به گوش گوماته رسید و او فهمید که کسانی به باغ آمده‌اند و ممکن است گوماته را ببینند و لذا قبل از آن‌که افراد سر برسند گوماته معشوق خود را در آغوش کشید و از او خداحافظی کرد و از پنجره بیرون پرید و به کنار باغبان آمد، سپس هر دو در تاریکی شب خود را پنهان کردند و آرام از آن‌جا گذشتند.

بعد از رفتن گوماته، ماندانا به سراغ بانویش نی‌تیت رفت و او را بر تخت خوابیده دید که در اثر گریه‌ی بسیار خسته شده و بخواب رفته است. ماندانا در فکر نی‌تیت بود که ناگهان صدایی از درون باغ شنید که نگهبانان را فرا می‌خواند.

ماندانا بسیار وحشت کرد و بر خود لرزید و چنین تصور کرد که گوماته به وسیله‌ی نگهبانان دستگیر شده است آرام و قرار نداشت و نمی‌دانست چه باید بکند؟

فهرست مطالب کتاب

مقدمه
بخش اول: ایرانیان در مصر
بخش دوم: ملاقات‌ها
بخش سوم: گرفتاری‌ها
بخش چهارم: اتهامات
بخش پنجم: ماجرای نی‌تیت
بخش ششم: لشگرکشی به مصر
بخش هفتم: عروسی
بخش هشتم: سرانجام کمبوجیه
منابع