معرفی و دانلود کتاب توصیه تصادفی

معرفی کتاب توصیه تصادفی

کتاب توصیه تصادفی، نمایشنامه‌ای کمدی از کارلو گولدونی، در مورد افسر فرانسوی مجروحی است که وقتی دوران نقاهتش را در خانه‌ی یک تاجر هلندی می‌گذراند شیفته‌ی دختر او می‌شود. بنابراین خودش را به تمارض می‌زند و حالش را وخیم‌تر نشان می‌دهد تا مدت بیشتری را در خانه‌ی تاجر و در کنار محبوبش بماند و بتواند با او ازدواج کند. اما دردسر از جایی آغاز می‌شود که تاجر به رابطه‌ی دخترش و این افسر مشکوک می‌شود.

درباره‌ی کتاب توصیه تصادفی

ستوان دولاکوتریه، افسر میان‌رده‌ی ارتش فرانسه است که در جنگ مجروح شده و برای درمان و استراحت به خانه‌ی یک تاجر هلندی آمده است. او در مدتی که خانه‌ی جناب فیلیبرتو بستری است، عاشق جیانینا، دختر این تاجر ثروتمند می‌شود. اما این دو نمی‌توانند رابطه‌شان را به فیلیبرتو بگویند چون از نظر او ستوان دولاکوتریه ثروتمند نیست و صرفاً یک افسر معمولی ارتش کشوری بیگانه است. روزها می‌گذرد و حال افسر بهبود می‌یابد. اما او بین رفتن و ماندن مردد است. چراکه از یکسو می‌خواهد به جنگ بازگردد ولی از سوی دیگر نمی‌تواند از جیانینا و عشقی که میان آن‌ها شکل گرفته جدا شود. بنابراین تصمیم می‌گیرد دوباره خود را بیمار نشان دهد تا بتواند مدت بیشتری در کنار محبوبش بماند. تا اینکه فیلیبرتوی تاجر به این وضع شک می‌برد و به دخترش می‌گوید حدس می‌زند دولاکوتریه عاشق او شده و به خاطر او در خانه‌شان مانده. جیانینا وقتی می‌فهمد پدرش از عشق و علاقه‌ی میان آن‌ها بو برده، هول می‌شود و می‌گوید، درست است. دولاکوتریه عاشق شده، اما عاشق دوشیزه کاستانزا، دختر ریکاردوی حسابدار! فیلیبرتو با شنیدن این حرف خیالش راحت می‌شود و نفس راحتی می‌کشد. کمی بعد به سراغ افسر فرانسوی می‌رود و به او دلگرمی می‌دهد که خودش با ریکاردو در مورد آن‌ها صحبت خواهد کرد تا به ازدواج راضی شود و او به کاستانزا برسد. دولاکوتریه که از این حرف مبهوت شده و نمی‌داند دقیقا چه اتفاقی رخ داده، تصمیم می‌گیرد از آنجا فرار کند...

نمایشنامه توصیه تصادفی (Un curioso accidente) یکی از بهترین کمدی های کارلو گولدونی (Carlo Goldoni) است که در سال 1760 آن را نوشته و روی صحنه برده است. گرچه اجرای اول این اثر چندان موفقیت‌آمیز نبود ولی بعدها بسیار مورد توجه قرار گرفت و به زبان‌های زیادی ترجمه و در کشورهای مختلف اجرا شد. گولدونی نماد کمدیا دلآرته ایتالیاست. تا پیش از او این کمدی ها بدون متن و به شکل بداهه اجرا می شدند، اما گولدونی این شیوه را کاملا تغییر داد و بازیگران را وادار کرد تا بر اساس متن نمایش را اجرا کنند. همینطور مضامین و موضوعات جدیدی را وارد این کمدی کرد. در حقیقت گولدونی، کمدی ایتالیایی را از یک واریته و جنگ به نمایشی جدی و عمیق تبدیل کرد. او از مهم‌ترین و بهترین کمدی‌نویس‌های تمام تاریخ به‌شمار می‌رود و نمایشنامه‌های طنز او هنوز هم خواندنی هستند و می‌توانند مخاطب را بخندانند.

کتاب توصیه تصادفی را علی شمس برای نشر آواژ ترجمه کرده است.

کتاب توصیه تصادفی برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب به دوستداران تئاتر و نمایشنامه توصیه می‌شود. اگر از خواندن نمایشنامه‌های کمدی‌های ایتالیاییلذت می‌برید، مطالعه‌ی این نمایشنامه را از دست ندهید.

با کارلو گولدونی بیشتر آشنا شویم

کارلو گولدونی (1793-1707)، نویسنده‌ی لیبرتو یا اپرانامه و نمایشنامه‌نویس ایتالیایی است که به خاطر نمایشنامه‌های کمدی‌اش شهرت بسیار زیادی دارد. او شاخص‌ترین چهره‌ی سبک کمدی ایتالیایی یعنی کمدیا دلآرته است. گلدونی اما صرفاً پیرو این سبک نبود بلکه در آن تغییرات بسیاری ایجاد کرد و تا حدی به آن چارچوب بخشید و به دنیای واقعی نزدیک‌تر کرد. زندگی، ارزش‌ها و کشمکش‌های طبقه‌ی متوسط و آدم‌های حقیقی موضوع اکثر نمایشنامه‌های او هستند و به خاطر همین چه در گذشته و چه اکنون هم مخالفان و هم طرفداران سرسختی دارد. گولدونی بسیار پرکار بود و ده‌ها کمدی از خود به‌جای گذاشت. «نوکر دو ارباب»، «مهمانخانه‌چی» و «بادبزن» از معروف‌ترین و پراجراترین کارهای او هستند.

در بخشی از کتاب توصیه تصادفی می‌خوانیم

فلیبرتو: دختر خوب من. داریم رک و پوست‌کنده حرف می‌زنیم. من که از پشت کوه نیومدم. ستوان دولاکوتریه از منم سالم‌تره. اون یه ماه بعد از اینکه به اینجا اومد، مثل روز اولش سلامتی‌شو به دست آورد. سُرومُروگنده، تازه از روز اولش هم بهتر. ماشاالله رنگ رُخش که حرف نداره. کلی می‌اومد دفتر من گپ می‌زدیم و حتی یه بار دیدم داره می‌دوئه؛ اما یهو چی شد؟ پژمرده شد. اشتهاشو از دست داد. شد نی قلیون. من اندازه‌ی خودم یه پا فیلسوفم. اون الان بیشتر یه بیمار روحیه تا جسمی و الانم که با تو حرف زدم، دیگه همه‌چیز برام مسجل شد. اون عاشق شده.

جیانینا: شاید چیزی که شما می‌گید، درست باشه ولی اگه اون اینجا عاشق شده، پس چرا می‌خواست از اینجا بره؟

فلیبرتو: خب اون وجه پدرانه‌م بهم می‌گه حرفت حرف حسابه اما وجه فیلسوف پدرت بهش می‌گه کور خوندی. اون عاشق کسی شده که ثروتمنده و همه‌چیز اون دختر به پدرش بستگی داره. اونم نمی‌تونه به رضایت پدر اون دختر برای ازدواج خوش‌بین باشه. خب ناامیدی مفرط بهش توصیه می‌کنه دُمِتو بذار رو کولت و برو که رفتی.

جیانینا: [با خودش] این که همه‌چیزو می‌دونه.

فلیبرتو: لرزش دست و دلش هم دلشوره‌ی قبل سفر بوده. من منطقی و متفکرانه دارم بهت می‌گم که این احوال مربوط به مناقشه‌ی دو احساس متضاد در درون آدم سر یه دوراهیه.

جیانیا: [باز با خودش] دوباره افتاد رو دنده‌ی بلغورات مثلاً فلسفی.

فلیبرتو: تا الان از سر خیرخواهی و انسان‌دوستی به بهترین نحو ازش پذیرایی کردم. نکردم؟ براش هیچ کم نذاشتم. گذاشتم؟ به هر حال اونم باید ملاحظه‌ی خونه‌ی منو می‌کرد که نکرد. این درس خوبیه که دفعه‌ی بعد در این خونه رو روی هر کسی باز نکنم. خلاصه کنم که دوست ندارم ستوان مرضِ مسریش رو به دخترم هم سرایت بده.