معرفی و دانلود کتاب صوتی برگشت نیست: داستانی از آفریقای جنوبی

معرفی کتاب صوتی برگشت نیست: داستانی از آفریقای جنوبی

کتاب صوتی برگشت نیست نوشته‌ی بورلی نایدو، اثری تحسین‌شده است که داستان پسر نوجوانی به نام سیپو را روایت می‌کند. در یکی از نژادپرست‌ترین کشور جهان، سیپو رنگین‌پوست که از خشونت‌های مادر و ناپدری‌اش به ستوه آمده از خانه می‌گریزد تا در گروه بچه‌های خیابانی ژوهانسبورگ به زندگی‌اش ادامه دهد...

درباره‌ی کتاب صوتی برگشت نیست

کشور آفریقای جنوبی را شاید بتوان عجیب‌ترین کشور جهان دانست؛ جایی که به معادن طلا و جواهرات گران‌قیمتش شهرت دارد، ولی مردمش در فقر و تنگ‌دستی به سر می‌برند. جایی که بیش از هشتاد درصد جمعیتش را رنگین‌پوستان تشکیل می‌دهند، ولی جزء نژادپرست‌ترین کشورهای دنیا بوده و به واسطه‌ی قوانین آپارتاید نژادی، همواره‌ی صحنه‌ی درگیری میان سفیدپوستان، رنگین‌پوستان و دیگر مهاجران ساکن در آنجا بوده است.

داستان برگشت نیست (No Turning Back) اثر بورلی نایدو (Beverley Naidoo)، در همین فضای ملتهبی که توصیف شد رخ می‌دهد. آفریقای جنوبی پیش از لغو قوانین آپارتاید نژادی، فضای ناامن و سیاهی بود. جرم‌های زیادی توسط نیروهای حکومتی صورت می‌گرفت که تماماً وجهه‌ای قانونی داشتند، ولی چنان بی‌رحمانه و وقیحانه بودند که وقوع آن‌ها را باورناپذیر می‌کرد. پلیس دسته‌دسته کودکان سیاه‌پوست بی‌خانمان را جمع‌آوری کرده در داخل دریاچه غرق می‌کرد، در میان زندگی روزمره‌ی مردم تیراندازی و کشته‌شدن شهروندان سیاه‌پوست به امری عادی و روزانه بدل شده بود و هیچ قاضی و محکمه‌ی عادلانه‌ای نیز برای شکایت از این وضع نابه‌سامان وجود نداشت.

اهمیت داستان برگشت نیست در این واقعیت نهفته که نویسنده‌ی آن، بورلی نایدو، از شهروندان همین کشور آشوب‌زده بوده که به خاطر رنگ سفید پوستش، از کودکی با امتیازات نژادی رشد کرده و بزرگ شده. او با وجدان بیدارش، متوجه این تفاوت‌های ناعادلانه میان خودش و دیگر هم‌سن‌وسالان رنگین‌پوستش شد و در سال‌های جوانی، به گروه‌هایی که علیه نژادپرستی مبارزه می‌کردند پیوست. او تلاش کرد تا با نوشتن کتاب‌هایی داستان‌محور، قوانین آپارتاید را محکوم کند و این تلاش‌ها، موجب تبعید او به انگلستان شد. کتاب‌های او که همگی وضعیت آشفته‌ی زندگی در آفریقای جنوبی را نشان می‌دهند، با اینکه برای سال‌های متمادی ممنوع بودند اما افراد زیادی را در سرتاسر جهان از ظلمی که در این کشور به مردم روا داشته می‌شود مطلع کردند. او بابت نوشتن این آثار، مورد تحسین واقع شد و جوایز زیادی را نیز از آن خود کرد.

قصه‌ی کتاب صوتی برگشت نیست، از پسرک دوازده ساله‌ای به نام سیپو می‌گوید که سال‌هاست با خشونت خانگی ناپدری‌ای دائم‌الخمر و مادر عصبی‌اش می‌سازد، ولی دیگر تحمل این اوضاع برایش غیرممکن شده و می‌خواهد تصمیم وحشتناکی را که گرفته عملی کند. او پیش از سپیده‌دم، پاورچین‌پاورچین و با وحشت بی‌حدی که در جانش نشسته، از خانه می‌گریزد و با اندک پولی که از کیف مادرش برداشته، عزم رفتن به ژوهانسبورگ می‌کند. او کم‌سن‌وسال‌تر از آن است که برای این فرار برنامه‌ای داشته باشد، و تنها به اینکه شنیده در ژوهانسبورگ دسته‌هایی از کودکان بی‌خانمان هستند که در خیابان زندگی می‌کنند دل خوش کرده تا شاید در میان آن‌ها بتواند به زندگی محنت‌بارش ادامه دهد...

کتاب صوتی برگشت نیست اثر بورلی نایدو، با تلاش ملیحه محمدی به فارسی ترجمه شده و توسط نشر صوتی واوخوان و انتشارات چشمه منتشر شده است. این کتاب را با صدای تیوا کامران می‌شنوید.

جوایز و افتخارات کتاب برگشت نیست

• برنده‌ی جایزه‌ی ادبی جوزت فرانک؛
• حضور در لیست نهایی جایزه‌ی کتاب گاردین؛
• حضور در فهرست نهایی جایزه‌ی کتاب سمارتیس؛
• برنده‌ی جایزه‌ی بهترین کتاب Children’s Africana برای مخاطبان بزرگسال.

نکوداشت‌های کتاب برگشت نیست

• داستانی واقعی و تکان‌دهنده. (ضمیمه‌ی آموزشی نشریه‌ی تایمز)
• این کتاب که با صراحت و خوش‌بینی نوشته شده، زاویه‌ی دیدی روشن و ارزشمند از این حوادث دارد. اثری جذاب، خواندنی و باورکردنی. (گاردین)
• رمانی تأمل‌برانگیز از وضعیت کودکانی که در خیابان‌های ژوهانسبورگ زندگی می‌کنند؛ در زمانی که آفریقای جنوبی در حال تجربه‌ی تغییرات سریع سیاسی و اجتماعی است. (نیویورک تایمز)

کتاب صوتی برگشت نیست برای چه کسانی مناسب است؟

نوجوانان علاقه‌مند به ادبیات معاصر آمریکا از شنیدن این رمان صوتی اجتماعی لذت خواهند برد.

در بخشی از کتاب صوتی برگشت نیست: داستانی از آفریقای جنوبی می‌شنویم

دو ساعت بعد سیپو، هم گرمش شده بود و هم گرسنه بود. او خودش را با کار مشغول نگه داشته بود، هرچند که جابو در شناسایی مشتریان احتمالی خیلی سریع‌تر از او بود. گاهی به او بیست سنت می‌دادند، حتی یکی‌دوبار پنجاه سنت نصیبش شد، امّا اکثراً ده یا پنج سنت به او می‌دادند. خانمی به‌جای دستمزد دوتا از سیب‌هایی را که از سوپرمارکت خریده بود به او داد. سیپو آن‌ها را توی جیب شلوارش چپاند که توی یکی از این جیب‌ها کلاه پشمی‌اش را هم فرو کرده بود و به‌دنبال جابو گشت. شاید بتوانند کار را موقتاً تعطیل کنند و چیزی بخورند. در همین‌ لحظه مردی چهارشانه با چهره‌ای مانند چرم دباغی‌شده که پیراهن و شلوار خاکی‌رنگی پوشیده بود، گفت که مایل است سیپو چرخ خریدش را بیاورد. چرخ تا لبه‌ پر از جنس و خیلی سنگین بود. مرد جلوجلو شلنگ می‌انداخت و راهی را برای رسیدن به کامیونی که نوک تپه پارک شده بود، نشان می‌داد.

فهرست مطالب کتاب صوتی