معرفی و دانلود کتاب صوتی کارگاه جادو: ماجراهای استوارت هورتن

معرفی کتاب صوتی کارگاه جادو: ماجراهای استوارت هورتن

دنیای شگفت‌انگیزی از جادو، رازهای قدیمی و خطر! کتاب صوتی کارگاه جادو داستانی هیجان‌انگیز و فانتزی از لیزا اونز است. پسری ده‌ساله به نام استوارت وقتی متوجه می‌شود عموی پدرش، یک شعبده‌باز مرموز، سال‌ها قبل ناپدید شده تصمیم می‌گیرد او را بیابد و به این‌ ترتیب ماجراجویی باورنکردنی‌ای را آغاز می‌کند. این اثر تحسین‌شده در سال 2011 جایزه‌ی گاردین را برای بهترین داستان کودک کسب کرد.

درباره‌ی کتاب صوتی کارگاه جادو

استوارت، پسر ده‌ساله‌ای که در کتاب صوتی کارگاه جادو (Horten's Miraculous Mechanisms) با او ملاقات می‌کنیم یک قهرمان درست‌وحسابی است، اما راستش را بخواهید همه‌چیز خیلی اتفاقی شروع شد. پسرک قصه‌ی ما یک زندگی کاملاً عادی داشت، تا اینکه برای نزدیکی به محل کار مادر، اسباب و اثاثیه‌شان را جمع کردند و رفتند تا در شهر بیتون زندگی کنند. این‌گونه بود که استوارت سر از شهری جدید درآورد که هیچ‌کس را آنجا نمی‌شناخت و مجبور بود تا باز شدن مدرسه‌ها، خودش را سرگرم کند.

پسر خیلی زود فهمید که پیدا کردن دوست جدید در میانه‌ی تابستان، وقتی که همه برای تعطیلات به سفر رفته‌اند کار راحتی نیست. همه‌ی اسباب‌بازی‌ها برایش تکراری بودند و راهی جز هم‌صحبتی با والدین کمی عجیب‌وغریبش برای استوارت باقی نمانده بود. در یکی از پیاده‌روی‌هایی که با پدرش در طول شهر بیتون داشتند، او برای پسرش تعریف کرد که چطور کسب‌وکار خانوادگی پدربزرگش سال‌ها پیش به دلیل آتش‌سوزی از بین رفته و بعد هم در یک روز معمولی از سالی معمولی، تونی -عموی جوانش- مثل یک قطره آب در دل زمین غیب می‌شود و دیگر کسی او را نمی‌بیند.

تنها یادگاری تونی، هدیه‌ای بوده که به برادرزاده‌اش، پدرِ استوارت بخشیده و خب، اگر شما یک پسربچه‌ی ده‌ساله باشید که حوصله‌اش از تنهایی سر رفته و نمی‌داند در تابستان چکار کند آیا دنبال این کادو نمی‌گردید؟ قهرمان کم‌سن کتاب کارگاه جادو بعد از شنیدن داستان تصمیم می‌گیرد هدیه‌ی تونی را پیدا کند و ظرفی قدیمی با چند سکه‌ی بی‌ارزش می‌یابد، اما این تنها شروع ماجراست. خیلی زود پای همسایه‌های فضول، دستگاه‌های عجیب قدرتمند و اسرار عموی شعبده‌باز به زندگی او باز می‌شود و شخصیت اول مجموعه استوارت هورتون (Stuart Horten) دیگر فرصتی برای شکایت از بی‌حوصلگی ندارد.

این داستان جذاب توسط انتشارات مهرک و با ترجمه‌ی لیلا قنادپور به چاپ رسیده. همچنین نشر صوتی قصه‌های درگوشی تهیه‌ی نسخه‌ی گویای آن را برعهده داشته است.

جوایز و افتخارات کتاب کارگاه جادو

• نامزد مدال کارنگی (2012)
• برنده‌ی جایزه‌ی گاردین برای داستان کودک (2011)
• نامزد جایزه‌ی کتاب کاستا برای کتاب کودک (2011)

نکوداشت‌های کتاب کارگاه جادو

• بسیار رضایت‌بخش! (The Guardian)
• یک کتاب معمایی-جادویی درخشان. (The Bookbag)
• ماجراجویی جذابی که حتی آدم‌بزرگ‌های جدی و پرمشغله را به خود جذب می‌کند! (The Independent)
• عناصر رئالیسم جادویی در این اثر موج می‌زنند و حتی پس از پایان داستان، مدت‌ها در ذهن‌تان باقی خواهند ماند. (Booklist)
• قصه‌ای درباره‌ی سفر در زمان، شخصیت‌های بدجنس و ابزارهای شگفت‌انگیز فراوان که حسابی شما را به هیجان می‌آورد. (Fun Kids)

کتاب صوتی کارگاه جادو مناسب چه کسانی است؟

نوجوانان علاقه‌مند به داستان‌های هیجان‌انگیز و ماجراجویی مخاطب اصلی کارگاه جادو هستند، همچنین شنیدن آن برای بزرگسالان دوستدار این سبک قصه‌ها خالی از لطف نخواهد بود.

با لیزا اونز بیشتر آشنا شویم

مسیری که لیزا اونز (Lissa Evans) از سال‌های تحصیلی در مدرسه تا نویسندگی طی کرده، به‌اندازه‌ی ماجراجویی‌های آثارش هیجان‌انگیز است. او پس از مدتی کار به‌عنوان پزشک راهش را به استندآپ کمدی تغییر داد، سپس در رادیو و تلویزیون تهیه‌کنندگی برنامه‌های کمدی را برعهده گرفت و درنهایت، به نوشتن روی آورد. کتاب‌های این نویسنده‌ی انگلیسی طیف سنی گوناگونی از کودک و نوجوان تا بزرگسال را دربرمی‌گیرند.

در بخشی از کتاب صوتی کارگاه جادو می‌شنویم

استوارت دوچرخه‌اش را به تیر چراغ برق روبه‌روی خانه بست و دو طرف خیابان را نگاه کرد. هیچ‌کس آن طرف‌ها نبود. همه‌ی خانه‌های کوچه جدید و نقلی و تروتمیز بودند با باغچه‌هایی که از تمیزی برق می‌زدند. از خیابان رد شد، دوباره نگاهی انداخت تا مطمئن شود کسی نمی‌بیندش. آن‌وقت از نرده‌ی حیاط رفت بالا.

علف‌های هرز تا کمرش می‌رسیدند. سکندری‌خوران از روی آجرهای شکسته و بطری‌های کهنه‌ی لابه‌لای علف‌ها رد شد و خودش را به در ورودی رساند. تخته‌هایی را که روی در کوبیده بودند بررسی کرد. یکی‌شان را کشید اما تکان نخورد. سعی کرد از لای صندوق پست روی در داخل خانه را ببیند، اما روی آن هم توری فلزی پوشانده بودند. قدش آن‌قدر بلند نبود که بتواند از پشت شیشه‌های رنگی توی خانه را نگاه کند، هرچند حالا دیگر خیلی خوب می‌توانست شکلی را که روی شیشه‌ها بود ببیند: یک کلاه شعبده‌بازی، یک چوب‌دستی و چهار حرف ت.ه.ر.م.

تونی هورتن. تونی هورتنِ یه چیزی یه چیزی. رویایی و مرموز؟ استوارت دور خانه راه افتاد،‌ پشت پنجره‌ها می‌ایستاد تا از لای تخته‌ها داخل را بیند، اما فایده‌ای نداشت. حیاط پشتی حتی از حیاط جلویی هم بیشتر علف داشت.

فهرست مطالب کتاب صوتی