معرفی و دانلود کتاب فرزندان تاریکی 3: در دل فریب خوردگان

معرفی کتاب فرزندان تاریکی 3: در دل فریب خوردگان

داستانی درباره‌ی خیانت، عشق و دوستی! کتاب فرزندان تاریکی 3: در دل فریب خوردگان سرنوشت دختری به نام نینا را روایت می‌کند که پس از ورود به مدرسه‌ی شبانه‌روزی درگیر وقایعی خطرناک و مرگبار می‌شود. انتشار این کتاب جایزه‌ی Lamplighter را برای مارگرت پیترسن هدیکس، نویسنده‌ی پرفروش نیویورک‌تایمز به همراه داشت.

درباره‌ی کتاب فرزندان تاریکی 3: در دل فریب‌خوردگان

در جامعه‌ای که خانواده‌ها اجازه دارند تنها دو فرزند داشته باشند، نینا ایدی به‌عنوان سومین فرزند پدر و مادرش به دنیا آمد. دخترک سیزده‌ساله هم مانند لوک گارنر، شخصیتی که در جلدهای قبل با او آشنا شدیم، محکوم به زندگی در سایه‌ها بود. او هیچ دوستی نداشت و بعضی اوقات فکر می‌کرد اوضاع همیشه همینطوری می‌ماند تا اینکه یک کارت شناساییِ جعلی راه ورود به مدرسه‌ی شبانه‌روزی دخترانه را برایش هموار کرد. نینا به هارلو پا گذاشت، جایی که تمام وقایع کتاب فرزندان تاریکی 3: در دل فریب‌خوردگان (Among the Betrayed) در آنجا رخ می‌دهد.

همه‌ی دانش‌آموزان این مدرسه در سرنوشت غم‌بار کودکان غیرقانونی شریک بودند تا اینکه با پذیرش در موسسه، زندگی بالاخره روی خوش به آن‌ها نشان داد. موسسات شبانه‌روزی سرپناهی برای فرزندان غیرقانونی هستند که با بخشیدن اسامی کودکان فوت‌شده‌ دیگر خانواد‌ه‌ها به آن‌ها، فرصت یک زندگی معمولی را برای دانش‌آموزان خود فراهم می‌کنند. حالا دختران غیرقانونی می‌توانستند با صدای بلند حرف بزنند، هرگز گرسنه نمی‌ماندند و از همه مهم‌تر حالا دوستانی برای هم‌صحبتی داشتند. نینا در هارلو از هر جهت خوش‌اقبال بود البته قبل از اینکه آن یادداشت کذایی به دستش برسد!

«به تمام دخترهای هارلو که دغدغه‌ی سایه‌ها را دارند» این جمله‌ای بود که یادداشت با آن آغاز می‌شد. یک نویسنده‌ی ناشناس از یابنده‌ی نامه -هر کسی که بود- تقاضا می‌کرد به گردهمایی پسران مدرسه‌ی هندریکس در جنگل بپیوندد. نینا هرگز به جنگل نرفته بود یا حتی چیزی از این مدرسه نمی‌دانست. او چطور می‌توانست به غریبه‌ای که شاید جاسوس دولت بود اعتماد کند؟ او در نهایت رفتن را انتخاب کرد، تصمیمی که ماجراهای کتاب فرزندان تاریکی 3: در دل فریب‌خوردگان نوشته‌ی مارگرت پیترسن هدیکس را به جریان انداخت و نینا را مقابل پلیس جمعیت قرار داد... .

درباره‌ی مجموعه‌ی فرزندان تاریکی

زندگی‌تان چگونه خواهد بود اگر هیچکس از وجود شما خبر نداشته باشد و دائما مشغول پنهان شدن از دیگران باشید؟ مجموعه‌ی فرزندان تاریکی (Shadow Children) نوشته‌ی مارگرت پیترسن هدیکس درباره‌ی کودکانی است که به تحمل چنین سرنوشتی محکوم شده‌اند چون «غیرقانونی» هستند. قانون کشور به مردم اجازه‌ی داشتن تنها دو فرزند می‌دهد چون منابع غذایی به سختی کفاف زنده ماندن آن‌ها را می‌دهند. زندگی در این دنیا کاملا با دیگر داستان‌های علمی-تخیلی تفاوت دارد زیرا پلیس جمعیت به دقت تمام خانواده‌ها را کنترل می‌کند. چیزی که در این جهان امنیت افراد را به چالش می‌کشد نه رفتار یا عقایدی خاص،‌ بلکه صرف وجود داشتن آن‌هاست!

دولت حاکم مردم را از داشتن فرزندان متعدد منع کرده اما این دستور همیشه رعایت نمی‌شود. زوج‌های بسیاری فرزند سومی نیز دارند که مجبور به زندگی در خفاست. آن‌ها خودشان را از همسایگان پنهان می‌کنند، دوستی ندارند و به‌جز خانواده‌ای کوچکشان کسی آن‌ها را نمی‌بیند. از آنجایی که همه‌ی ساکنین این کشور مستلزم به معرفی قانون‌شکنان هستند، هیچ‌کس نمی‌تواند دیگری را در راز خطرناکش شریک کند تا اینکه لوک -فرزند سوم خانواده‌ی گارنر- پی می‌برد همسایه‌شان نیز فرزندی غیرقانونی دارد و این اتفاق، وقایعی هولناک را رقم می‌زند... .

در انتها باید گفت مجموعه‌ی فرزندان تاریکی از هفت جلد تشکیل شده که آخرین قسمت آن در سال 2006 منتشر شد. تاکنون (بهار 1402) چهار عنوان از این مجموعه توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده که مروا باقریان ترجمه‌ی آن‌ها را برعهده داشته است. اسامی کتاب‌های فرزندان تاریکی را می‌توانید در ادامه بخوانید:

• در دل سایه‌ها (Among the Hidden)
• در دل نفوذی‌ها (Among the Impostors)
• در دل فریب‌خوردگان (Among the Betrayed)
• در دل بارن‌ها (Among the Barrons)
• Among the Brave
• Among the Enemy
• Among the Free

جوایز و افتخارات کتاب فرزندان تاریکی 3: در دل فریب‌خوردگان

• برنده‌ی جایزه‌ی Lamplighter سال 2005-2004
• نامزد جایزه‌ی کتاب کودک گاردن استیت
• برنده‌ی جایزه‌ی کتابخانه‌ی عمومی نیویورک در بخش نوجوان سال 2003
• نامزد جایزه کتاب کودک ماساچوست
• حضور در فهرست اصلی جایزه کتاب کودک کلرادو
• پیشنهاد شده توسط YALSA Quick Pick for Reluctant Young Adult Readers در سال 2003
• انتخاب به‌عنوان کتاب سال International Reading Association/Children's Book Council در 2003

نکوداشت‌های کتاب فرزندان تاریکی 3: در دل فریب‌خوردگان

• هدیکس یک داستان‌سرای فوق‌العاده است! (School Library Journal)
• روایت ماجرایی تلخ که اشتیاق شما را برای خواندن کتاب بعدی چند برابر می‌کند. (هورن بوک)
• داستان نینا به سوالاتی جواب می‌دهد که با مطالعه‌ی اولین جلد در ذهن خوانندگان ایجاد شده است. (BCCB)
• مانند کتاب‌های قبل، تخیلات پیشتازانه و منحصربه‌فرد نویسنده نقطه قوت آثار مارگارت پیترسن هدیکس هستند. (بررسی های کراکوس)
• اثری سرشار از تعلیق که همراه با جلب رضایت طرفداران جلدهای قبل، گروه جدیدی از خوانندگان را با خود همراه می‌کند. (پابلیشرز ویکلی)

کتاب فرزندان تاریکی 3: در دل فریب‌خوردگان مناسب چه کسانی است؟

مطالعه‌ی این رمان را به همه‌ی نوجوانانی که از مطالعه‌ی داستان‌های هیجان‌انگیز و علمی-تخیلی لذت می‌برند توصیه می‌کنیم.

با مارگرت پیترسن هدیکس بیشتر آشنا شویم

مارگرت پیترسن هدیکس (Margaret Peterson Haddix) نویسنده‌ی آمریکایی تحسین‌شده است. او که از دانشگاه میامی ایالت اوهایو فارغ‌التحصیل شده، سابقه‌ی کار به‌عنوان خبرنگار و تدریس را در سابقه‌ی خود دارد. مارگارت پیترسن هدیکس تاکنون هفت مجموعه و هجده کتاب مستقل را به چاپ رسانده که از میان آن‌ها «مجموعه‌ی فرزندان تاریکی» و «مجموعه‌ی گمشدگان» به زبان فارسی برگردانده شده است.

برخی از جوایز و افتخارات کسب‌شده توسط او عبارتند از:

• Black-Eyed Susan Book Award در سال 1997 و 1998
• Lamplighter Award در سال 2004
• Nēnē Award در سال 2010
• Sequoyah Book Award در سال 1998
• Grand Canyon Reader Award در سال 1998
• Sasquatch Book Award در سال 2011
• حضور آثار متعدد در لیست مطالعه‌ی ایالت‌های لوئیزیانا، ماساچوست و پنسیلوانیا

در بخشی از کتاب فرزندان تاریکی 3: در دل فریب خوردگان می‌خوانیم

نینا نان را هم خورد. از خودش بدش می‌آمد؛ از اینکه توانسته بود تا ذره‌ی آخر نان را نوش جان کند و سیب کرم‌خورده را تا هسته‌اش بخورد. باید به‌خاطر جیسون، زانوی غم بغل می‌گرفت و مثل یک قهرمان وامانده‌ی بیچاره در یکی از کتاب‌های خاله زِنکا زار می‌زد. اما نینا دیگر دل‌شکسته نبود. عصبانی بود. غذا خوردن تنها به او انرژی بیشتری برای خشم می‌داد.

با خودش زمزمه کرد: «من یه نُنُر خنگ بودم. اسمم بهم می‌آد.»

جیسون چطور توانسته بود؟ چطور توانسته بود هر شب زیر نور ماه روبه‌رویش بایستد و توی چشمش زل بزند، بعد رویش را برگرداند و چنین کاری بکند؟ یعنی حتی ماه گذشته هم برای فریب دادن او برنامه داشت؟ هنوز صدایش توی گوشش بود.

اما جیسون دوست او نبود. جیسون به پلیس جمعیت گفته بود نینا کار وحشتناکی کرده و پلیس جمعیت هم می‌خواست او را به‌خاطر آن کار بکُشد.

نینا هسته‌ی سیب را با چنان فشاری به بیرون تف کرد که هسته زمین خورد و هوا رفت.

به‌خاطر جیسون، از خودش یک ابله به‌تمام‌معنا ساخته بود. تمام آن جلساتی را که در جنگل داشتند، یادش بود؛ وقتی با هیجان به او نگاه می‌کرد و حرف‌های احمقانه می‌زد. زمانی را به یاد آورد که پسر تازه‌واردی به اسم لی گرانت 11، پایش به بیرون باز شده بود. جیسون داشت برای لی از تظاهراتی می‌گفت که جن تالبوت ترتیب داده بود تا حق و حقوق بچه‌های سوم را به همه نشان دهد و نینا یک کلمه هم به زبان نیاورده بود، جز وقتی که حرف جیسون را تکرار کرد، «تظاهرات...». نمی‌توانست هیچ حرف هوشمندانه‌ای بزند؛ چون واقعاً حواسش به گفت‌وگو نبود، فقط داشت به نور ضعیفی که بر صورت جیسون افتاده بود، نگاه می‌کرد و قدرتش را تحسین می‌کرد.